برای رسیدن به نظم ذهنی به عدد نیاز داری. باید اعداد مخصوص خودت را پیدا کنی. مثلن من می‌دانم که هر روز باید ده تا ده دقیقه بنویسم (+).

در یکی از یادداشت‌های قدیمی‌ام نوشته‌ام:
«کسی که کلمه دارد همه چیز دارد.»

صحنه‌ی رازآلودی‌ست: کسی پشت میزی نشسته و فقط می‌نویسد، بی‌که کار دیگری بکند، فقط می‌نویسد، بی‌وقفه می‌نویسد، بی‌اندازه می‌نویسد.

نوشتن وسیله‌ای است که با آن می‌توانم در هر نقطه‌ای به هر کجا که می‌خواهم بروم.

هر وقت ۵ نفر آدم پیدا کردی که توانستی ۵ کتاب را ۵ بار با آن‌ها بخوانی یعنی خیلی خوشبختی.

چه اصراری داری که خودت را تهِ تهِ بن‌بست ببینی و هر راه‌حلی را بی حاصل؟

راه‌حل زمانی نتیجه می‌دهد که کمی هم اثربخشی آن را به خودت تلقین کنی.

انگیزه‌ و انرژی انجام کارهای بزرگ‌ را وقتی به‌ دست میاوریم که کارهای کوچک را کنار بگذاریم. کارهای ریز و کم‌حاصل عامل حواسپرتی و بهانه‌ی به‌تعویق انداختن کارهای ارزشمندند.

دیشب تا صبح توی خواب به خودم می‌گفتم این چند جمله را بنویس:

«اینجا در بازی مارپله‌ای هستیم که یک خانه در میان نیش مار است، بی هیچ پله‌ای.»

صبح که پا شدم‌ زیاد چنگی به دلم نزد، ولی زمینه‌ساز طراحی تمرینی تازه برای کارگاه تمرین نوشتن شد.

دنبال بهترین نوع ارتباطات اینترنتی هستی؟

در موضوعی که می‌‌پسندی، رتبه‌های بالای نتایج جستجوی گوگل را به دست بیاور.

می‌کوشی خوبی آدم‌ها را بیشتر به خاطر بیاوری یا بدی آن‌ها؟

آنکه فقط به زدن حرف‌های تازه می‌اندیشد، هیچ حرفی نخواهد زد.

از چیزهایی که در تو احساس تازه ایجاد می‌کنند استقبال کن، آن‌ها زمینه‌ساز شکل‌گیری افکار تازه‌اند.
پیشنهاد: رمان بخوان. رمان با کم‌ترین هزینه و بیشترین تنوع و کیفیت می‌تواند خالق احساسات تازه باشد.

بدترین نوع اتلاف وقت زمانی‌‌ رخ می‌دهد که تو نمی‌دانی کاری که انجام می‌دهی اتلاف وقت است.
آیا جرأت داری از این منظر به عملکردت بنگری؟

ذهنم تنها زمانی تنظیم می‌شود که بخشی از نوشته‌هایم را منتشر می‌کنم.

دلتنگ کتابی بود که هرگز نخوانده بود.

دلتنگ آدمی بود که هرگز ندیده بود.

دلتنگ دیواری بود که بر آن تکیه نداده بود.

دلتنگ جنگلی بود که پا به آن نگذاشته بود.

دلتنگ…

دلتنگی برای نادیده‌ها و ناشناخته‌ها را بیشتر می‌پسندید.