از میل‌های تازه. از وقفه‌های نابهنگام. پنجره کلمه می‌دهد و نمی‌گیرد. نمی‌‌شود این لحظه را به کوچه برد. قدم‌ها استوارند و پیاده‌رو پیاده‌تر. میل قدم. میل راه. کتابی که میز را فریاد می‌کشد. کتابی که دست‌هایم را می‌خاند. سری که در میان این‌ کتاب‌های می‌خارد. این شانه برای آن موها. آن موها روی این شانه‌ها. ها‌ی‌های موها. از هر چه نابهنگامی. از هر چه بی‌تنهایی. خلوت می‌خاهدت. خط بی‌قرار است و سیمان منتظر. ابر می‌خاهد نبارد به درک. دودکش و سیم شاید حرفی دارند که فقط در پشت‌بام می‌توان زد. سطرها را باید به هم رساند کلمه‌ها را باید به هم رساند و آشتی برافروخت و از سوختی حرفی ساخت. حرف می‌سازیم. می‌حرفیم. حرافی می‌کنیم. لفاظانه می‌زییم. آدم‌های نابهنگامیم. دندان بی‌که بخاهی فشرده می‌‌‌شود. از این اتاق به آینده‌ها دل می‌بندیم. اتاق سرنگ می‌شود می‌رود توی رگ خاطره. خاطره روی دیوار است نه در ضمیر. بگذار جمله بسازیم. بگذار کلمه را به جمله‌های ناآشنا ببریم. بگذار کلمات نامتجانس را کنار هم بنشانیم و دلخوش باشیم که راه ترکیب‌های نو گشوده است. اسکناسی که روی میز باد می‌خورد و دفترچه‌‌هایی که فقط در صفحات آغازینشان چیز میز می‌نویسم. بگذار هر جمله راه خودش را برود. بگذار کلمه کمر راست کند.

سرگشته‌ و شوریده‌سر
جان آفتاب را
در میان صفحات کتاب می‌جویم
با هر ورق زخمی برمی‌دارم
و هر واژه چوب‌خطی می‌شود
بر دیوار انگشتانم

در سپیده‌دمانِ احساسِ سه‌حرفی
الفبای رنج می‌آموختم
تکیه‌ داده به سیمان سفید
با انگشتانی که تاوان بیگانگی با واژه می‌دادند

از یادهای پریشیده‌
چند تکه تصویر و کلمه
باقی هم اگر نمی‌ماند
هیچ امیدی نبود به
ابری که درخت را در کوچه وانهاد و رفت

خویش‌آزاری بود
در درازای خیابان
قصه‌ی درخت را
به برج گفتن
و به تک آجر شکسته‌ی گوشه‌ی پیاده‌رو نگریستن

همان لحظه را می‌خواهم
که نامه‌یی نوشته بودم
به صدای باران
و از اندوه نابهنگامی
و از لغزیدنم در جوی شب گفته بودم
همان لحظه را می‌خواهم
که میدانچه
وعده‌ی دیدار می‌داد
در گاهِ گرگ‌ومیش

دل می‌سوزانی
و سخن دود می‌کنی
از بوییدن دست‌هایی که
هیزم را از یاد نبرده‌اند

  1. آهو نه، آهوزاری. آه من. راز من. زاری من.
  2. آلونکی برای تاب و تب.
  3. در بی‌رنگی این درنگ‌ها
  4. پندارهای پوشیده از تو بر تو.
  5. سطرهای کوتاه محبسِ حرف‌های بلندند و می‌دانی که صدا به صدا نخواهد رسید، دست به دست نخواهید رسید.
  6. رمه‌های خوارخو شتابان به سوی خارزار.
  1. دل‌نهفته‌ها، شب‌نگفته‌ها، دل‌دریده‌ها.
  2. ریخته‌شدگی‌های دل. ریختن دل، بی‌ریختیِ دل.
  3. حافظه‌ی دکمه‌ها، خاطره‌ی آغوش‌ها.
  4. در داروگیر شاخه‌‌های درخت، شاید در پی تکه‌یی منجمد از بادهای یاد. یادهای باد.
  5. فقط آفتاب آفرین دارد، فقط آفتاب می‌آفریند.
  6. نَمی‌ نمی‌نشیند از این واژه‌ها بر ورق.
  1. تنهاتر از سطری کوتاه.
  2. خیابان کوچه‌یی کوچک شده بود. دردا که باز خیابان شد.
  3. میل فریاد نامی ناموجود.
  4. نوشتن برای پرسه‌یی ابدی در هزارتوی چند ثانیه.
  5. شهر شعر ندارد. شعر اما شهر دارد.
  6. شعری که از زندگی می‌جوشد، نه از شعر دیگران.
  7. عشق یعنی انجام کار حتا وقتی می‌دانی همه چیز ناچیز و نیستی‌پذیر است.
  1. جمله کوتاهی می‌کند. بهتر می‌شود.
  2. عبارتی ناخوانا در دفتر. رازی ناخواسته.
  3. ساقه. از کلمه‌‌هایی که بی‌توجه به معناشان از شکل‌شان حظ می‌برم.
  4. سوهان‌کِشِ ناخن‌های شب.
  5. شالگردنی بباف برام برای تابستان که بوی دریا بدهد، که خنک کند.
  6. چگونه می‌‌پایی و می‌زایی و می‌تراوی در این همه جهل؟ سرم به جهل خودم گرم است نه دیگران.
  7. نوشتن با تمام شدن شروع می‌شود.
  1. از کلماتی در پای درختِ بی‌پا.
  2. از این کلمه‌ها که جمع می‌کنی، از این جمع‌ها که کلمه‌ می‌کنی.
  3. بین میوه‌های این درخت چند ویرگول سرگردان هم یافتیم.
  4. کاغذ شق‌ورق می‌ماند و خودت مچاله می‌شوی.
  5. بر گُرده‌‌ی شب جز خیال هیچ نمی‌نشیند.
  6. حسد می‌ورزی به کتاب که تمام شد.
  7. اشتهای اشتهاانگیزِ تو به نوشتن.
  1. قشنگ بود و شعر بود و از سرزمین شعرهای نیلگون می‌آمد.
  2. آتش‌بیارِ کلمه در لحظه‌های وجد.
  3. مثل شعری که در انتظار نوشتن است.
  4. این پروانه تاب نگه‌داشتن این فانوس را ندارد. بگذار تاریکی را بپذیرد.
  5. رد که نمی‌شوی چه بد رد می‌شوم از خیال‌هام.
  6. قدم در آزارچه می‌زنیم و جز اندوه چیزی نمی‌فروشندمان.
  7. از این کوزه هر چه می‌ترواد جز آنچه خود می‌خیالد در اوست.