اسباب‌بازی‌های نویسنده

  1. ۱۵:۰۲. دومین وبینار یوتیوبی اهل نوشتن هم خوب پیش رفت. با اینکه امروز جزو روزهای برگزاری وبینار نبود ولی هر طور شده خودم را رساندم دفتر و اجرا کردم. در آغاز وبینار هم گفتم: تعهد به چنین نظمی در گام نخست ارسال پیامی به خودم حساب می‌شود. کارم را جدی می‌گیرم تا کارم مرا جدی بگیرد. علاقه‌ی واقعی وقتی هویدا می‌شود که بی زور و اجبار کسی، داوطلبانه به سمت انجام کارت بشتابی. دستاورد معنوی و مادی یک کار نصیب کسی می‌شود که درد نظم آهنین و استرس‌های ناگزیر آن کار را بپذیرد و جا نزند.
  2. و یکی از رازهای تداوم شاید این باشد که کارت را به بیرون، به آدم‌ها گره بزنی. در حضور آن‌ها و با آن‌ها کار کنی. اما نه، این را از بین بردن خلوت و گم شدن در هیاهو نبین. حرف این است که خلوت وقتی جان می‌گیرد که در آن سودای پختن چیزی برای عرضه در جلوت را داشته باشی.
  3. عصری بعد مدت‌ها وبینار «حرکت قطعه‌نویسی | از دل نوشتن» داریم. هر سه حرکت سال گذشته را حتا به وجود اتمام دوره ادامه خواهیم داد.
  4. هر چه جلوتر می‌روم خود زبان فارسی برایم مهم‌تر از نوشتن می‌شود. یعنی هر کاری، خواندن و نوشتن، بهانه‌یی می‌شود برای انس با فارسی.
  5. من برای غافلگیرکردن خودم می‌نویسم.
  6. ۰۲:۳۲. با دانیال رفتیم پیاده‌روی. از فروشگاه چشمه چند تا کتاب خریدیم و برگشتیم. در راه، دیدن ساختمان‌های قدیمی سوژه‌ی بحث بود. معماری وسوسه‌ی همیشگی من است. لاغرترین بن‌بست تهران را هم‌ در یکی از کوچه‌های خیابان طالقانی دیدیم، عرض کوچه یک متر هم نمی‌شد و فقط یک در کوچک در انتهایش بود، اما شهرداری طبق قاعده اسم بن‌بست را به هر دو طرف دیوار چسبانده بود.
  7. وبینار قطعه‌نویسی با خواندن سه قطعه‌ی درخشان از مارگارت اتوود در کتاب «خیمه‌ات کاغذی‌ست» پیش رفت. برای تمرین هم قرار شد  در طول سال هر یک احساسات را در حداقل یک صفحه تعریف و توصیف کنیم.
  8. بعد با دانیال شام خوردیم. من کمی در میان دفترهای شعر پرسه زدم. چند شعر از شادیاد، پری‌ناز فهیمی، را استوری کردم، و لایوی کوتاه گذاشتم. در لایو از این گفتم که کلمات اسباب‌بازی نویسنده‌اند، البته نه این معنا که نویسنده از آن‌ها ابزار فریب ‌و نیرنگ بسازد یا برخوردی سطحی و مبتذل داشته‌ باشد. تبدیل خواندن و نوشتن به بازی یعنی جاری کردن این دو همه‌ی زندگی، یعنی جدی گرفتن کلمه درست همان‌طور که یک کودک بازی را جدی می‌گیرد. بازی‌ پنداشتن کلمه یعنی تجربه‌ی کودکی، والاترین جنبه‌های کودکی، در بزرگسالی. مگر نه اینکه بچه با بازی بهتر یاد می‌گیرد؟ ما هم از خواندن و نوشتن بازی می‌سازیم تا بهتر بیاموزیم. درست مثل کودکی که بساط اسباب‌بازی‌هایش را پهن و ساعت‌ها خیالبافی می‌کند، ما هم هر روز واژه‌ها را می‌ریزم جلویمان و می‌بازیم، بازی می‌کنیم.
  9. بعد هم آمدم خانه. فک و فامیل و حرف و ملال، و پناه بر کتاب.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *