- شاهین کلانتری در کلکسیونر کلمات: “درود بر خانم دمیرچی نازنین. خوشحالم که اینجا هستید.” 14 آبان 13:18
- با هم چه کار کردید؟: “درود بر تو فرشته جان خوشحالم اینجا هم هستی. این روزها کیف میکنم از دیدن رشد روزافزون تو در کانالت.…” 14 آبان 13:18در
- در
- در
- بازگشت: “درود و سپاس تردیدار همون یادداشتهاییه که در کانال تلگرام مدرسه نویسندگی میبینید، به هشتگ زیرش توجه کنید.” 14 آبان 13:16در
- کلکسیونر کلمات: “اینجا را مثل دفتر یادداشتم دیدم، محرمیتی نیست، ساده و آسوده میتوان نوشت، اینکه در طول روز نمیتوانی در یک…” 14 آبان 07:16در
- در
- در
- با هم چه کار کردید؟: “خوش برگشتید اینجا. فقط چرا آرشیوش را هوا کردید؟ پلکیدن بین روزنوشتهایش هوسساز بود برای روزانهنویسی. چند الگوی روزانهنویسی را…” 13 آبان 17:49در
- بازگشت: “چهخوب که دوباره به اینجا سر زدم و چهبهتر که دوباره اینجا رونق گرفته. عید و سحرهای رمضون امسال رو…” 13 آبان 16:01در
- با هم چه کار کردید؟: “خیلی خوبه که اینجا مینویسین دوباره. دلم واس این فضا تنگ شده بود.🥲 ولی دقت کردین چه قدر اینجوری نوشتن…” 13 آبان 14:26در
- بازگشت: “سلام به ندای نازنین و عزیزم چه خوب که چنین حسی داری. به خودم هم انگیزهی بیشتری میده برای نوشتن.…” 12 آبان 13:46در
- بازگشت: “سلام زهرا جان اینجا با وجود دوستانی مثل شما زیبا بود. خوشحالم که دوباره فرصتی برای دیالوگ فراهم شده.” 12 آبان 13:46در
- بازگشت: “چقدر خوب که برگشتید. من این سایت و خیلی دوست داشتم. همیشه میامدم یادداشتهای شما رو میخوندم و بعد خودم…” 12 آبان 13:34در
- بازگشت: “من همیشه مشتاق خوندن یادداشتهای این سایتتون بودم و باعث میشد انگیزه بگیرم و بنویسم. چه خوب که دوباره اینجا…” 12 آبان 13:25در
- در
- در
- بازگشت: “سلام من تردیدار رو پین کردم و گاهی سر میزنم اینجا و انگیزه بیشتر میگیرم برای نوشتن. راستی چند شب…” 12 آبان 08:06در
- در
- بازگشت: “سلامت باشید. بله. منم حالا حس خیلی خوبی دارم که دوباره اینجا هم در کنار شما هستم.” 12 آبان 00:20در
- در
- در
- و نوشتن اینطور باشد که…: “خانم طلایی نازنین من خیلی خوشحالم که میبینم شما در یادگیری و نوشتن اینهمه پویا و فوقالعادهاید. بیصبرانه مشتاقم از…” 15 خرداد 13:55در
- من دارم نمینویسم: “نجمه خانم نازنین شما محبت دارید. من چقدر کیف میکنم از دیدن رشد شگفتانگیز نثر شما.” 15 خرداد 13:53در
- من دارم نمینویسم: “عزیز دلمی. سپاسگزارم از لطفت. چقدر کیف کردم از خوندن پیامت. حتمن تو وبلاگ اصلی من برام بیشتر بنویس. و…” 15 خرداد 13:51در
- زخم من و چسب من: “خانم جلوانی نازنین و مهربان بیاندازه لذت بردم از این پیام پر از زیبایی و مهر شما. شما در همین…” 15 خرداد 13:50در
- و نوشتن اینطور باشد که…: “اون یکی از حسیترین سطرهای من بود و خوشحالم که شما هم عمیقن حسش کردید.” 15 خرداد 13:46در
- در
- در
- به عشق فارسی: “سلامت باشی هانا جان پیگیری و همت تو عالیه. امیدوارم بزودی کانالت رو تو فهرست کانالهای فعال ببینم.” 15 خرداد 13:44در
- در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “درود بر خانم حیدری نازنین لطفتون مایهی خرسندیه. امیدوارم همیشه خوش بدرخشید در زندگی.” 15 خرداد 13:43در
- در
- در
- اتاقی در قلب خویش: “سپاس. ذوق شعری شما رو تحسین میکنم. و ایشالا بزودی شعرهای بیشتری هوا میکنم تو پیج.” 15 خرداد 13:42در
- در
- در
- شروع اولین «راهآموز تبلیغنویسی»: “تو صد سالت هم که بشه افلیا جان، باز از جوانترین آدمهای زمانهت خواهی بود. تو از بند بندت گفتهها…” 15 خرداد 13:38در
- وسوسیدن: “به به. چه خوب گفتی: «جیپ داشته باشی، بزنی به جاده، بعد کنار رودی یا پای کوهی بزنی کنار. بنشینی…” 15 خرداد 13:37در
- چشمبهراه واژهها: “سلام خانم ایمانی عزیز عضو کانال شما شدم و خوشحال شدم اینکه دیدم شعر نوشتن رو جدیتر دنبال میکنید. مشتاقم…” 15 خرداد 13:36در
- در
- در
- شروع اولین «راهآموز تبلیغنویسی»: “سلام طاهره خانم نازنین قصد داشتم یه وبینار هم بذارم در این رابطه، ولی منصرف شدم. شاید یه روزی بیشتر…” 15 خرداد 13:30در
- در
- در
- در
- با نوشتن میشود: “شما از افرادی هستید که من بیش از بقیه انتظار چاپ کتابشون رو میکشم. چون در شما رگههای روشنی از…” 15 خرداد 13:27در
- با نوشتن میشود: “شما ماهید خانم اسلامی عزیز. من خیلی خوشبختم که سالهاست دوست خوشقلبی مثل شما دارم.” 15 خرداد 13:26در
- با نوشتن میشود: “شما کانالی جایی ندارید برای هوا کردن این نوشتهها؟ قلم خوبی دارید و من اولین مشتری کانالتون خواهم بود.” 15 خرداد 13:21در
- قلمرفت: “افلیا جان یکی از بهترین اتفاقهای این دو ماه برای من خوندن همین یادداشتهای شما بود. کاش یه گوشهیی- مثل…” 15 خرداد 13:21در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- تو نوشتن را داری: “سلام به روی ماهت چقدر دلتنگ پیامهات هستم. امیدوارم تو وبلاگ اصلیم برام بنویسی باز. و این سوالها رو برداشتم…” 15 خرداد 13:14در
- تو نوشتن را داری: “آیدا جان اگه کانال تلگرام داری، لینکشو این پایین بهاشتراک بذار: پرسشوپاسخ” 15 خرداد 13:13در
- این شکستهها: “ساناز نوشتهی شما خوب و خواناست. فقط نیاز دارم چند تا متن دیگه هم ازتون بخونم. میتونید تو لینک زیر…” 15 خرداد 13:12در
- نامه: “چقدر قشنگ نوشتنی این متنو ندا جان. امیدوارم یه کانال خوب هم برای خودت بسازی و برام بفرستی لینکشو.” 15 خرداد 13:10در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “زنده باد فاطمه عزیز زیبا و دلنشین نوشتید.” 15 خرداد 13:09در
- کشکولکبازی: “مریم نازنین این پیام رو همون اول که فرستادی خونده بودم و کیفور شده بودم، اما جوابش افتاد به امروز.…” 15 خرداد 13:01در
- کشکولکبازی: “آیدا جان تو خیلی صادقانه و روان حستو بیان میکنی. این ویژگی به سادگی بهدست نمیاد. امیدوارم بیشتر و بیشتر…” 15 خرداد 12:59در
- کشکولکبازی: “سلام خانم حشمتی همیشهماه دوست دارم بدونید وجودتون بسیار برای من عزیز و ارزشمنده. این پیام رو هم برمیدارم میبرم…” 15 خرداد 12:58در
- در
- کشکولکبازی: “سلام به شما دوست عزیزم طی هفتههای قبل از خوندن پیامهای شما در اینجا بی اندازه لذت بردم. شما فرد…” 15 خرداد 12:56در
- در
- در
- نویسندهی بیتربیت: “حرفایی که میگی رو از چند نفر دیگه هم شنیدم. افسوس که البته فقط از اینجور جاها بهشت میسازیم تو…” 15 خرداد 12:53در
- در
- برای فرار از کابوسهایت: “همیشه دلم برای کاریکاتور تنگ میشه، ولی فضای کاریکاتور ایران و آدمهاش طوری نیستن که دوباره رغبتی در من ایجاد…” 15 خرداد 12:50در
- پُرواژگی: “سلام داستان «وانهاده» از سیمون دوبووار رو بخونید. در داستانهای مدرن داریم روایتهایی که شباهتی به ساختارهای کلاسیک ندارن. اما…” 15 خرداد 12:50در
- در
- برای فرار از کابوسهایت: “این یه عنوانه مبین جان. یه ترکیب برساختهست که من برای ستون نوشتههام در نظر گرفتم. کلمه به سیاق گفتار…” 15 خرداد 12:48در
- پریشانهها: “افیلیای نازنین و ماه. رضا قاسمی رو خیلی دوست دارم، امیدوارم سراغ «الواح شیشهای» هم بری.” 15 خرداد 12:47در
- قشقشهی کلمات: “درود دوست عزیز من تو این مدت از خوندن پیامهای شما بیاندازه لذت بردم. تو برنامهی جدید اینجا بخش پیامها…” 7 خرداد 14:50در
- قشقشهی کلمات: “یک نفر هست حرفهایش از جنس کلمات توست. این روزها که دیوار شکستهی سیمانی خانهمان را درهم کوفتهایم و سیمان…” 6 خرداد 20:53در
- پریشانهها: “کتاب رضا قاسمی را خواندم، در گفتوگویی بلند با محمد عبدی. درست میگویند هر چیزی زمانی دارد. اگر این کتاب…” 6 خرداد 08:56در
- اینجا از امروز جور دیگریست: “اقای کلانتری عزیز به خدا قسم دو روز است تلگرام را درست نداریم. واتساپ رو مدتهاست از دست دادیم… الان…” 6 خرداد 00:37در
- اینجا از امروز جور دیگریست: “روی پنجره ها میکنم. رویش قلب میکشم. چرا؟ همیشه قلب میکشم؟ مگر قلبم شکسته که حسرت قلب سالم را دارم؟…” 5 خرداد 07:51در
- پُرواژگی: “۱۴- سیزده بند و هزاران کلمه؛ شاید کمتر، شاید بیشتر! در قفسهایی که آغشته به نقشاند، حبس شدهاند. لابد میخواهند…” 4 خرداد 22:54در
- در
- برای فرار از کابوسهایت: “در صفحه بخارا دیدم که یکشنبه 6 خرداد، شب احمد عربانی است. (کارتونیست، کاریکاتوریست، انیماتور و طنزپرداز) حتمن میشناسیدش. من…” 4 خرداد 09:55در
- نویسندهی بیتربیت: “سلام استاد نازنین! شب تون بهخیر. امید که خوب و سرحال باشید.🌹 در کانال، نظر دهی و پاسخگویی را برای…” 4 خرداد 01:34در
- پُرواژگی: “۱۴- سیزده بند و هزاران کلمه؛ شاید کمتر، شاید بیشتر، در قفسهایی که آغشته به نقشاند، حبس شدهاند. لابد میخواهند…” 3 خرداد 23:21در
- پُرواژگی: “سلام و عرض ادب استاد عزیز. یه سوال داشتم خدمتتون. استاد همیشه باید کاراکتر داستان ما کنشی نشون بده و…” 3 خرداد 09:09در
- پُرواژگی: “تجربه این چندوقته نشان داده اینجا جز یکی دو بار هر از گاهی، شلخته و آزاد نمیشود. شما انسان تمیزی…” 3 خرداد 07:11در
- نویسندهی بیتربیت: “حالم از کانادا بهم میخورد. بگذار من هم نویسنده بیتربیت بشوم. به نظرم کانادا کاروانسرایی(البته محل دیگری در ذهن دارم)…” 2 خرداد 10:19در
- نویسندهی بیتربیت: “دبیرستان که بودم یکی از دوستانم ذوق زنان انگار از راز مهمی پرده بر میدارد با شرم گفت یک نویسنده…” 1 خرداد 23:38در
- قلمرفت: “این روزهایم شده همه حسرت. حسرت یار، حسرت همکار، حسرت دوست. هرجا را نگاه میکنم همه دارند از خوشگلیهای یارشان…” 1 خرداد 09:14در
- قلمرفت: “سلام استاد شاهین عزیزم اینقدر جذاب و دلنشین مینویسید که من هر روز اول صبح که کامپیوترم را روشن میکنم…” 1 خرداد 07:58در
- از خواندنش سیر نمیشوم: “همینگوی یک نقل قول دارد: what you leave out is more important چیزی که نمیگویید مهمتر است.” 31 اردیبهشت 10:21در
- از خواندنش سیر نمیشوم: “چقدر قشنگ و الهامبخش بود. احساس ارزشمندی چیز خیلی بزرگیه و باید از درونمون شکل بگیره وگرنه هر چقدر از…” 31 اردیبهشت 08:26در
- با نوشتن میشود: “وقتهایی که به قول خودت دچار شبماندگی میشوی حس بهتری به خودم پیدا میکنم. انگار به خودم نزدیکتر میشوم. به…” 31 اردیبهشت 02:19در
- با نوشتن میشود: “استاد جان هر روز نوشتههای شما را میخوانم چقدر ساده و در عین حال پرمغزند. متاسفم که اعلام کنم مدتی…” 30 اردیبهشت 16:59در
- با نوشتن میشود: “بله من از بارون نوشتم وبعدش خیلی دلم میخواست برم زیر باران ولی نمیتوانم” 30 اردیبهشت 13:11در
- با نوشتن میشود: “همیشه دوست داشتم حال و احوال ابراهیم گلستانِ بعد از فروغ را از زبان خودش بشنوم و بدانم؛ و نامهای…” 30 اردیبهشت 10:56در
- با نوشتن میشود: “من با نوشتن از هرچیزی، از خودِ نوشتن بیشتر خوشم میاد! برای تعمیر خواب، امتحان نمیکنید به داروخانهٔ محل سر…” 30 اردیبهشت 10:55در
- با نوشتن میشود: “شاهین کلانتری عزیز در مقام جبران چیزهایی که به من یاد داده ای میخواهم چیزی به تو یاد بدهم. اگر…” 30 اردیبهشت 09:15در
- در
- چشمبهراه واژهها: “این متن فوقالعاده بود. واقعا چقدر تفاوته بین انتظار و چشم به راه!” 29 اردیبهشت 10:20در
- چشمبهراه واژهها: “سلام استاد ☘️ روزبخیر چقدر کارگاه جمعه رو دوست دارم؛ با اینکه همهٔ دورههای مدرسه مفید و جذابن ولی این…” 29 اردیبهشت 08:34در
- چشمبهراه واژهها: “امروز برای من فصل عوض میشود. مدارس تعطیل شدند. یکی تعطیلاتش شروع میشود و یکی امتحاناتش. از خرداد همیشه بدم…” 29 اردیبهشت 07:58در
- وسوسیدن: “منم مدام اسیر وسوسهی اولی میشوم. منم بیستسال پیش جیپ دلم میخواست. عمو جیپ خرید. صندلیش به قدری سفت بود…” 28 اردیبهشت 22:56در
- شروع اولین «راهآموز تبلیغنویسی»: “از کتاب استاد شعبانعلی رو خوندید لطفا برامون یه مقدار ازش بگید. من فصل آخر آدمی هست که میخواند هستم…” 28 اردیبهشت 19:07در
- اتاقی در قلب خویش: “شعر اول رو از همه بیشتر دوست داشتم البته بقیه هم قشنگ بود من سپیده سر زد و شعرهای فروغ…” 28 اردیبهشت 18:53در
- در
- در
- وسوسیدن: “اواخر دهه 70 بود که پراید تازه آمده بود. هنوز مونتاژ میشد. حتا کرهای اصلش هم پیدا میشد. من گواهینامه…” 28 اردیبهشت 08:28در
- وسوسیدن: “در اولین بند نوشته شما ،کسی که عقل نقل دارد، را آنقدر دوست داشتم که وسوسی ام آن را بگذارم…” 28 اردیبهشت 07:23در
- در
- در
- عمری در یک لحظه: “چقدر یادداشتهای روزانه شما را دوست دارم. چند سطر بیشتر نیست اما نکته هایش حال آدم را چند سال بهتر…” 27 اردیبهشت 22:14در
- شروع اولین «راهآموز تبلیغنویسی»: “به این دوره که متاسفانه نتونستم برسم؛ لطفا دوباره تکرارش کنید” 27 اردیبهشت 22:03در
- شروع اولین «راهآموز تبلیغنویسی»: “یکی از خوبیهای کِبَر سن این است که میدانی دنبال چه چیزی بروی و کدامها را از همان اول نه…” 27 اردیبهشت 08:08در
- در
- عمری در یک لحظه: “چقدر این تعبیر رضا فرخفال دقیق بود، اصلن دیدگاهم نسبت به دنیای داستان کوتاه عوضشد، یعنی خیلی روشنتر شد. انگار…” 27 اردیبهشت 00:08در
- عمری در یک لحظه: “چشمهایم روی کلمات حرکت میکنند و هیچی دریافت نمیکنم. هیچ تداعیای، هیچی برنمیانگیزد. البته قرار هم نیست هر نوشتهای گیرا…” 26 اردیبهشت 08:33در
- الان چه حسی دارم؟: “اقای کلانتری وقتی کتاب خوان هستی و از جامعه مادی زده مصرف گرا و نباتی جدا، درد میکشی… و این…” 25 اردیبهشت 23:32در
- اتاقی در قلب خویش: “سلام و عرض ادب . خواستم بگم حرفهای کوبنده ی شما برام موثر واقع شد و تو این یک هفته…” 25 اردیبهشت 18:19در
- اتاقی در قلب خویش: “با الهام از این شعر زیبا دیشب این شعر رو نوشتم. اگر در برابر اون، شعر باشه البته. اگر همهی…” 25 اردیبهشت 17:07در
- در
- اتاقی در قلب خویش: “چند روز پیش توی رادیو آهنگی شنیدم از ناصر زینلی، اسم ترانه را نمیدانم اما جمله تکراریاش این بود.«جونمو میدم…” 25 اردیبهشت 08:54در
- اتاقی در قلب خویش: “سلام و شبخوش🌌 خیلی عالیه که شعرها رو برامون مینویسید استاد، دستتون درد نکنه 🙏 کتابهایی که در استوری میذارید…” 25 اردیبهشت 01:10در
- در
- طفرهروی و پیادهروی: “من هم هفت جمله با شما نوشتم و عجب کیفی داد اسماعیل. به امید ادامه دار شدن این تمرین در…” 24 اردیبهشت 09:43در
- طفرهروی و پیادهروی: “1- درباره خواب: دیشب خواب یک نفر را دیدم که دلم میخواهد فراموشش کنم. اما نکته جالب سکوت حاکم بر…” 24 اردیبهشت 08:57در
- و نوشتن اینطور باشد که…: “نمیدانم در این دو روز چند بار به این یادداشت برگشتهام. یادداشت را میخوانم تا میرسم به اینجا که: «گاهی…” 24 اردیبهشت 07:31در
- طفرهروی و پیادهروی: “سرنزدن به اینجا و نخواندن یادداشتهای شما برای من مصداق ناسپاسی از حضور خلاق و تاثیرگذارتان است. برقرار باشید.” 24 اردیبهشت 05:46در
- در
- به عشق فارسی: “سلام استاد خدا را شکر میکنم که در مسیر نوشتن شما را سر راهم قرار داد. از شما بابت تمام…” 23 اردیبهشت 15:34در
- به عشق فارسی: “ممنونم استاد عزیز از این همه لطف و توجه شما. خوششانس بودم که در ابتدای مسیر نوشتن با شما آشنا…” 23 اردیبهشت 14:11در
- و نوشتن اینطور باشد که…: “من هم می خواهم دستم را بگذارم رویِ صفحه کلید و برندارمش. تا تمامِ این تشویش را به جان کلماتم…” 23 اردیبهشت 13:19در
- در
- و نوشتن اینطور باشد که…: “امروز که بعد از شاید 15 یا 16 سال به نمایشگاه کتاب رفتم، این حس منفی شما به نمایشگاه همراهم…” 23 اردیبهشت 06:47در
- در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “درود بیکران جناب کلانتری.تقریبا دو هفته اس با شما اشنا شدم بسیار باعث مباهات و خرسندی بنده شد انگار سالها…” 22 اردیبهشت 23:40در
- در
- در
- در
- به عشق فارسی: “سال 1392 بود. پسر بزرگم را تازه مهدکودک گذاشته بودم و از آن مهدهایی بود که روش شناختی کار میکنند…” 22 اردیبهشت 07:51در
- به عشق فارسی: “جلسه ی امروز کارگاه نوشتن خیلی برام تجربه ی دلچسبی بود . فک نکنم هیچ روزی به اندازه ی امروز…” 22 اردیبهشت 02:23در
- نوشتنخواه: “ارزشمندترین نقشه روزانه خیلی خوب بود … برنامه ریزی برای کاهش استرس اعصاب خوردی و جنگ و جدل ، ده…” 21 اردیبهشت 23:00در
- رؤیاخیز: “در زندگی من همیشه جنگ است. جنگ بین درد و رؤیا. گاهی تیر رها شده از کمان دردهایم صاف مینشیند…” 21 اردیبهشت 15:41در
- در
- اشتباه بزرگ من: “چند روز پیش به کامنت اولم موقع شروع این نوشتهها فکر میکردم که چقدر آن زمان صمیمیتش بیشتر بود و…” 21 اردیبهشت 07:10در
- اشتباه بزرگ من: “درود هر وقت به سابت شما میام اندازه ۱۰۰ تا کتاب برام ارزش خوندن داره سپاس🌹” 20 اردیبهشت 23:09در
- اشتباه بزرگ من: “از مهرتون سپاسگزارم استاد جان. امیدوارم که همیشه سلامت و شاد باشید.” 20 اردیبهشت 23:06در
- اشتباه بزرگ من: “سلام استاد اگر تمرین کلاس نبود هیچوقت زیر بار چنین کاری نمیرفتم. ممنونم که چنین مشقی دادید، تجربه جالب و…” 20 اردیبهشت 21:38در
- نوشتنخواه: “گفتید آیزاک پرلمن یاد فیلم music of the heart افتادم. چه فیلم زیباییه. اتفاقن آخرش خود پرلمن هم میاد و…” 20 اردیبهشت 12:12در
- نوشتنخواه: “غمگینم مثل کسی که آمده بود یادداشت های شاهین کلانتری را بخواند و برای نوشتن صفحات صبحگاهی اش نیرو بگیرد…” 20 اردیبهشت 08:19در
- نوشتنخواه: “سلام استاد.خداقوت.قلمتان مانند همیشه ماندگار و پرتوان باد. یادداشت شما را خواندم.صحبت جستن راهی برای کاهش استرس را کرده بودید.…” 20 اردیبهشت 08:08در
- نوشتنخواه: “شبنامه شاید هم نیمهشبنامه نیمهشب است و من هنوز به آن پارههای نیامده از پرویز دوایی میاندیشم. خدای از من…” 20 اردیبهشت 03:16در
- من دارم نمینویسم: ““چه اسمی اسماعیل، چه اسمی: «دستهایت». این کتاب هم از مجموعه نامههاییست که نشر جهان کتاب از دوایی چاپ میکند.…” 20 اردیبهشت 02:46در
- من دارم نمینویسم: “سلام استاد گرامی نوشتهها، صحبتها و دورههای شما وصلکننده است. انگار که دست همهی ما را گرفتهاید و به چیزی…” 20 اردیبهشت 00:14در
- در
- من دارم نمینویسم: “سلام آقای کلانتری عزیز حدود 4 ماهه هر روز یادداشت های شمارو دنبال می کنم. باعث شده نظم تو کار…” 19 اردیبهشت 19:20در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده برای من شبیه دریاست. دریایی که روزها کاملن آرام است اما شبها بسیار طوفانی و ترسناک میشود. دریایی که…” 19 اردیبهشت 15:51در
- تو نوشتن را داری: “خوش به حال ما که نوشتن را داریم. به راستی که داشتن نوشتن کم چیزی نیست.” 19 اردیبهشت 15:41در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “عالی. خوشا به حال کسانی که تهران هستند و کلاسهای حضوری شما را شرکت میکنند.” 19 اردیبهشت 15:12در
- من دارم نمینویسم: “مثل اینکه دیگه از من خوشش نمیاد. کامنتم را نمیگیرد. من دارم موهایم را رنگ نمیکنم. من دارم پیادروی میکنم.…” 19 اردیبهشت 09:22در
- من دارم نمینویسم: “من دارم موهایم را رنگ نمیکنم. من دارم پیادروی میکنم. من دارم برای تعطیلات آماده میشوم. من دارم به محتواهای…” 19 اردیبهشت 09:20در
- من دارم نمینویسم: “۱- گاهی حس میکنم اگر ننویسم آن دَم، آن احساس، آن افکار و منِ آن روز را برای همیشه زندهبهگور…” 19 اردیبهشت 08:26در
- از دست دستها: “بله چشم حتماً در این مسیر با استمرار و تداوم بیشتر جلو خواهم رفت. قدردان شما و آموزههای ارزشمند شما…” 19 اردیبهشت 01:54در
- در
- نثر شبانه: “یادداشت شبانهی ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ امروز چی یادگرفتم؟ امشب یکی از شبکههای تلویزیونی فیلم مستند جالبی در خصوص خوددرمانی یک…” 18 اردیبهشت 23:26در
- زخم من و چسب من: “سه جمله اندر بزرگداشت مقام شامخ استاد و آموزگار آموزگارم، با سعهی صدر و بس بیحاشیه و بیتوقع، مسیر وصول…” 18 اردیبهشت 21:27در
- زخم من و چسب من: “یادداشت امروزم پیرامون این بیت شعر حضرت حافظ و به مناسبت بزرگداشت روز معلم: 《سعی نابرده، در این راه به…” 18 اردیبهشت 21:11در
- در
- نثر شبانه: “عرض سلام وادب به استاد صبور و پرتلاش چقدر مطالب مفید و جالب بودند. خواندن مطالب شما به من انرژی…” 18 اردیبهشت 16:29در
- نثر شبانه: “نوشتههای شاهین کلانتری همیشه چیزی برای شگفتزده کردن آدم، برای یادگیری، برای تشویق به نوشتن دارد. مثلن همین دیدن و…” 18 اردیبهشت 15:59در
- نثر شبانه: “علی آراسته هستم خیلی خوشحال که استاد خوش انرژی وحوش قلمی مثل شما را دارم” 18 اردیبهشت 13:33در
- نثر شبانه: “شماره 3 جالب بود. البته نفهمیدم بعدش نظر رحیمیان است یا شما، اما به هرحال به چنین مرحلهای رسیدن لذتبخش…” 18 اردیبهشت 09:30در
- در
- تو نوشتن را داری: “تو نوشتن را داری دلم میخواهد این جمله را هزار بار بنویسم. چقدر خوب است که این توانایی را دارم.…” 17 اردیبهشت 20:16در
- تو نوشتن را داری: “من نوشتن را دارم. صبحانه چی میخورید؟ نمیدونم. من نوشتن را دارم. ناهار چی درست کنم؟ من نوشتن را دارم.…” 17 اردیبهشت 11:16در
- تو نوشتن را داری: “چگونه میتوانم افراد بیشتری را جذب کارگاههای جادوی نوشتن بکنم؟ چگونه میتوانم به ایدۀ خوبی برای نوشتن داستان کوتاه برسم؟…” 17 اردیبهشت 09:06در
- تو نوشتن را داری: “چگونه میتوانم بعد از طوفان دوباره به مسیر قبل از طوفان خودم برگردم ؟ فکر میکنم تنها راهش این باشه…” 17 اردیبهشت 06:49در
- تو نوشتن را داری: “سلام، سلام یک از زبان یک دوست برای اندوهت سپاسگزارم. برای رنجشت غمگین اما ممنونم. نه به این دلیل که…” 17 اردیبهشت 03:13در
- تو نوشتن را داری: “واقعاً شگفتزده شدم از خوندن این شعر دوباره نگاه کردم، دیدم فردوسی رو خوندم فُرسی 🤦😂” 17 اردیبهشت 01:31در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده مانند دریست که هنوز پشت آن را ندیدیم، نمیدانیم پشت این در نور است یا تاریکی، هنوز دستمان به…” 17 اردیبهشت 01:27در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “امروز داشتم موهایم را شانه میکردم که طبق معمول رویابافی هایم شروع شد. اتفاقات آینده و فکر به آن، چقدر…” 17 اردیبهشت 00:00در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده شبیه چیست؟ —————- من فکرمیکنم آینده را میتوان استراحتگاهیدانست که کوهنوردان قراراست در پشت کوههای مرتفع و در محلی…” 16 اردیبهشت 23:56در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “وقتی بحث از آینده میشود یادِ جادههای راهِ دور میُفتم. آینده برای من دقیقا جاده هست با همان آسفالت، خطها،…” 16 اردیبهشت 23:54در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده شبیه لُپلپی میباشد که دخترم دو روز پیش خریده است، که با تصمیم به باز نشدن آن لحظه را…” 16 اردیبهشت 23:29در
- تو نوشتن را داری: “استعداد یا…؟ من با استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم میتوانستم پیانیست بزرگی…” 16 اردیبهشت 23:28در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “برای من آینده باغی است مملو از گل و گیاه و درختان سرسبز. اکنون بذر اندیشه را می کارم، با…” 16 اردیبهشت 23:28در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده شبیه ماه است. گاهی امیدواری و آینده برایت شبیه ما شب چهاردهم در آسمان تاریک، پر نور و درخشان…” 16 اردیبهشت 23:14در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “ببخشید مثل اینکه اینترهایی که زدم درست عمل نکرد و متن یکپارچه شد.” 16 اردیبهشت 23:12در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “تابلوی نیمهکاره خیلی قدیمها شروع کردم به کشیدن یک تابلو از حمام زنانهی رومی. یکی از آشنایان که با او…” 16 اردیبهشت 23:10در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “به آینده میاندیشم. در چالش پنج روزه دوره نویسندگی خلاق، به آینده برخوردم. احساس میکنم مثل خر در گل ماندهام.…” 16 اردیبهشت 22:50در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته شبیه مهره ی سوخته ی شطرنج است که دیگر بکارش نمی آید گذشته ی هر کس تاریخ مصور زندگی…” 16 اردیبهشت 22:20در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده برای من میتونه شبیه سفر باشه سفری که هرچقدر هم براش برنامه ریزی کرده باشم اتفاقات پیش بینی نشده…” 16 اردیبهشت 22:16در
- کشکولکبازی: “همیشه پای یک زن در میان است حتا در بازنویسی و در کار کسی چون نجف دریابندی 😎 ممنون که…” 16 اردیبهشت 22:10در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “::آينده شبیه تکه پازل گم شده ی زندگی هر کسی یست که باید تا قبل از رسیدن به آن.آن را…” 16 اردیبهشت 22:00در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده شبیه حباب های رنگارنگی می ماند که کودک با ذوق و شوق تمام با حباب ساز درست میکند و…” 16 اردیبهشت 21:49در
- این شکستهها: “سلام وقت بخیر استاد عزیز بنده مشکلم از طریق ادمین چنل تون به اشتراک گذاشتم. خواستم متن بنده بخونید بگید…” 16 اردیبهشت 21:28در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “از بابا می پرسم: بابا به نظرت آینده شبیه چی؟ میگه: اینده؟ شبیه هندونه. نمی دونی کال یا شیرین. همه…” 16 اردیبهشت 21:26در
- نامه: “سلام از همون روزی که گفتین در مورد باورهامون نامهای بنویسیم ذهنم درگیرش شده بود. خیلی به باورهایم فکر کردم…” 16 اردیبهشت 21:14در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده چون صبح سپیدی است که از پس سیاهی شب برآمده و نویدبخش شروعی دوباره است. آینده،خاطره ای است که…” 16 اردیبهشت 20:49در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده را بسان بوم نقاشی می پندارم. بوم سفید که عاری از هر گونه نقش و نگاری است. نقاش ماییم،…” 16 اردیبهشت 20:48در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “جمله اول کتاب نکبت باعث شد به این فکر کنم که میشه تعدادی کلمه ساده رو جوری بگذاری کنار هم…” 16 اردیبهشت 19:07در
- کلمات بر ترک موتور: “چقدر جمله آقای علی نژاد درباره دکتر خانلری جذابه …. او نیاز به ویرایش نداشت” 16 اردیبهشت 19:01در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “آینده شبیه پاوربانک است. روزهای شلوغ و شلختهات را تصور کن، از این سو به آن سو میدوی و به…” 16 اردیبهشت 18:35در
- چالش ۵ روزه | روز ۵: “به گمانم آینده شبیه به کتابیست که همیشه گوشهی طاقچه گذاشتهای اما هرگز آنرا نخواندهای. گنگ، مبهم، پر از سوال.…” 16 اردیبهشت 17:55در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “مقابل شیشه ائی بودم،خود را در آن میدیدم: خواستم آن رقاصه جاودان باشم ایستاده بر مُناره آیینها تردید از مذاهب…” 16 اردیبهشت 17:42در
- از ما چه مربوط: “سلام استاد طنزبانک روحیهمو طناز میکنه خیلی ممنونم برای خلقکردنش. راستی ابینامههای منو میخونین؟ تو تلگرام براتون فرستادمشون.” 16 اردیبهشت 14:09در
- کشکولکبازی: “دوست دارم بازنویسی کنم. دوست دارم با متنهایم ور بروم و بازی کنم. دوست دارم بگذارم خیس بخورند و بعد…” 16 اردیبهشت 10:03در
- کشکولکبازی: “تَعَشُق توی این روز تعطیل همگیِ من در خدمت ادبیات بود. اول پادکست حضرت نامجو را شنیدم. از قصهی خاله…” 16 اردیبهشت 05:04در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “سلام نه استاد،به نظرم اومد قبل از تشبیه گذشته به میوه گاز زده شده خود زندگی را به یک میوه…” 16 اردیبهشت 01:18در
- کشکولکبازی: “متن امروزم رو رو ندارم جایی هوا کنم. دیدم کجا بهتر از اینجا؟ راستش میدانم که شورش را در آوردهام…” 16 اردیبهشت 01:06در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “کودکی ام خوش نبود هیچ وقت تحقیر بود تحقیر و تحقیر بی احترامی بود و بی احترامی و بی احترامی…” 16 اردیبهشت 00:29در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “وقتی از داخل قاب دوربینم به گذشته نگاهی می اندازم، فضایی باتلاق مانند روبرویم سبز میشود. هر چه بیشتر هم…” 15 اردیبهشت 23:54در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “قطعا گذشته شبیه قهوه ی تلخ است.نه ببخشید!گذشته درواقع شبیه رویاهای نیمه شب است.خب،اگر دقیقتر نگاه کنیم گذشته شبیه ریشه…” 15 اردیبهشت 23:44در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “به راحتی نمیشود گفت که گذشته، گذشته است . گذشته شبیه فنجان شکسته ایست که تکه هایش را هنوز نگه…” 15 اردیبهشت 23:44در
- در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته چون خشت های های به هم کوک خورده دیوار اینده هستند. هرچه کوک ها بیشتر و خشت ها مرغوب…” 15 اردیبهشت 23:25در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “شبی در کویر وقتی ستاره ها رو رصد میکردیم ، مبهوت زیبایی اسمان بودم. آسمان کویر وقتی آلودگی نوری نباشه…” 15 اردیبهشت 23:12در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “زندگی شبیه یک میوه و گذشته شبیه یک میوه گاز خورده است. این که چقدر میوه را دوست داشته باشیم…” 15 اردیبهشت 23:10در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته شبیه یک فیلم است. سرآغازش صامت، بیرنگ و گنگ است. با گذشت زمان رنگ و لعاب می گیرد. کاراکترها…” 15 اردیبهشت 22:56در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته برای من شبیه دفتر خاطرات قدیمی است. میدانی چرا؟ زیرا دیگر نمی توانم چین و چروک هایش را صاف…” 15 اردیبهشت 22:55در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “سلام کتاب به دست وارد اتاق میشوم نگاهی سرسری به اتاق میاندازم .جای بهتر از تخت نیست روی آن مینشینم…” 15 اردیبهشت 22:50در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته را به خوراک تشبیه می کنم. خوراکی که گاه خوشمزه و گاه بدمزه بوده است، گه سوخته و گه…” 15 اردیبهشت 22:49در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته عادت من این است. توی هر سوراخ موشی، دنبال کتاب میگردم. یک بار یادم است، در خانه خانواده همسرم…” 15 اردیبهشت 22:09در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته برای من شبیه یک عینک است. هشت ساله که بودم تا یک هفته محو تماشای عینک دوستم بودم. تا…” 15 اردیبهشت 21:47در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “به نظر من گذشته مثل خواب می ماند. انسان وقتی که خواب است گذر زمان را اصلا حس نمیکند و…” 15 اردیبهشت 21:38در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “مثل گذشته از پشت شیشه چشمک میزند. دلبر و عشوهگرِ استادی است. تنش از پشت شیشه به تن نگاهم میسُرد.…” 15 اردیبهشت 21:28در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته چون چوب کبریتهایی سوخته می ماند.نه تنها دیگر روشن نخواهندشد بلکه سیاهی آن نیز، دستانت را آلوده خواهد کرد.…” 15 اردیبهشت 20:00در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته شبیه چیست؟ ——————————- من فکر میکنم گذشته به مانند مرداب است. به این میاندیشم که مردابها در ابتدا رودهایی…” 15 اردیبهشت 19:56در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته شبیه بالش است. اگر ازش راضی نباشید خواب راحت ندارید. هرچقدر بیشتر به خوابیدن نیاز داشته باشید مدام بدخوابتر…” 15 اردیبهشت 18:17در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “از دیدگاه من گذشته شبیه یک شیء قدیمی است تفاوتی نمیکند یک گردنبند باشد،یک کتاب باشد یا حتی یک آینه…” 15 اردیبهشت 18:07در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته را به صندوق عقبِ ماشینم شبیه میبینم. گذشته همیشه پشتِ سرِ ما بوده مانند صندوق عقبِ ماشین. وقتی به…” 15 اردیبهشت 17:41در
- چالش ۵ روزه | روز ۴: “گذشته شبیه یه لاک پشت هست که همه حوادث و انتخابهارو توی لاک سفت و سختش روی جاده ایی به…” 15 اردیبهشت 16:26در
- کشکولکبازی: “اینجا را خواندن، مثل نوشتن یادداشت روزانه برایم آیینی دوستداشتنی است. در حال بازنویسی جزوهها و کتاب کمک آموزشی مرتبط…” 15 اردیبهشت 16:22در
- کشکولکبازی: “سلام استاد جان، بسیار عالی بود. روان، دلپذیر مثل نسیم و در عین حال پر از نکات آموزشی پرکاربرد. خیلی…” 15 اردیبهشت 15:01در
- از ما چه مربوط: “خیلی زیبا بود. شور و شوق ایشون رو که میبینم، به یاد اوایل هر دوره نوشتن خودم میفتم. 🫠😶😔” 15 اردیبهشت 14:56در
- در
- در
- کشکولکبازی: “این مدل نوشتن شما در فضای وب را سخت میپسندم. قلم شیرینتان در کنار نقلقولهایی که از کتابها میآورید مجموعهای…” 15 اردیبهشت 13:48در
- کلمات بر ترک موتور: “ای بابا! چهار نفر شدن که این موجودات مرموز 😂 حالا واقعا کلاه از کجا جور میکنین؟ ایشالا خداوند از…” 15 اردیبهشت 13:30در
- این موجودات مرموز: “آیدا جان این متنت به نسبت تمام متنهای قبلیت بسیار پاکیزهتره و بهتره. آفرین.” 15 اردیبهشت 11:02در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “مهدی عزیزم اون صوتی که در توضیح این تمرین گذاشتم بشنوید بیزحمت.” 15 اردیبهشت 10:59در
- کلمات بر ترک موتور: “نه هنوز تصمیم قطعی نگرفتم. بین «را» و «از» و «که» مرددم. تازه «به» هم هست دیگه.😁” 15 اردیبهشت 10:58در
- در
- کلمات بر ترک موتور: “عه؟ پس قبول کردن هردوتاشون؟ خب به سلامتی کلاهم جور میشه ایشالا” 15 اردیبهشت 10:10در
- این موجودات مرموز: “درود ببخش اگر گاهی بی سلام و درود وارد میشوم. وقتی جایی به مثابهی خانه و خانوادهات است و تو…” 15 اردیبهشت 09:47در
- این موجودات مرموز: “چقدر باور دارم به این جمله. واقعن همه دوستی در یک کلمه «توجه» خلاصه میشود. اما همین توجه هم توجه…” 15 اردیبهشت 09:25در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من خودم را شبیه کامپیوتری می دانم که هر روز پای آن می نشینم . با ثدای زنگ موبایل روشن…” 15 اردیبهشت 09:14در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من شبیه چه هستم؟ مانند گوزن شاخ دار ،پر تعصب، مغرور ، مانند جغد تنها ،شب زنده دار مانند کودکی…” 15 اردیبهشت 09:08در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “خودم را شبیه آبی جاری و خروشان میبینم که از ارتفاعات، حرکتش را به سمت نقطهای شروع است.ممکنن است در…” 15 اردیبهشت 02:21در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من مثل شیشهی پنجرهام: چنان شفافم که درون دلم پیداست و میتوانم زیباییهای جهان را به دیگران نشان دهم. اما…” 15 اردیبهشت 01:56در
- این موجودات مرموز: “سلام. چه چیز خوبی گفتید: توجه. پس لطفا نوشتهی امروز من رو هم بخونید.🤩 «من باب اهمیتِ اهمیت دادن» چند…” 15 اردیبهشت 01:09در
- در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من خودم رومثل ظرفی که به روش کینتسوکی بند زده شده میدونم. دنیا و رنجهاش کوزه وجودم رو تکه تکه…” 14 اردیبهشت 23:34در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من شبیه چه هستم. من به یک رود شبیهم. رونده، بی توقف، گاهی بی هدف، گاهی هرزه، گاهی آلوده، گاهی…” 14 اردیبهشت 23:30در
- شایست و نشایستهای نوشتن: “شعر. چقدر خوبه که علاقهت به شعر رو حفظ کردی. و چه خوبتر که دل عمل نشون دادی میتونی شاعر…” 14 اردیبهشت 23:11در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “آیدا جان نوشتهی تأثیرگذاری بود. بزودی دربارهی نوشتههات بیشتر میگم بهت.” 14 اردیبهشت 23:06در
- نامه: “سلام ملیکا جان چقدر زیبا و دلنشین بود نامهی شما. بیصبرانه در انتظار خوندن نوشتههای بعدی شما هستم.” 14 اردیبهشت 23:05در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من خود را شبیه به هشت پا میدانم. شاید تعداد کمی از آدمیان؛ عجائب شگفت و خارق العاده این جانور…” 14 اردیبهشت 23:04در
- در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “ایشالا همیشه سلامت باشی. اون حکایتی هم که نوشتی خیلی بامزه بود، با همون سبک بازم بنویس.” 14 اردیبهشت 22:43در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “زهرای درونم، مانند یک درخت شاه توت مقاوم شده است. او سرمای زیاد و من هم استخوان درد را تحمل…” 14 اردیبهشت 22:40در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من چون موجی خروشانم.من آن موجم که آرامش ندارم.همیشه درگریز و درگزارم.پی یافتن و رسیدن به سواحل بسیار،همواره درسفر و…” 14 اردیبهشت 22:35در
- در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “علی جان حست توی این نوشته رو خیلی دوست دارم. اون تمرینی هم که فرستادی بسیار زیبا بود. باز هم…” 14 اردیبهشت 22:34در
- در
- در
- شبماند: “اتفاقن همینه که سرحالی افلیا جان. سحرخیزی عالیه و خواب زودهنگام برای سلامتی ضروریه.” 14 اردیبهشت 22:32در
- در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “آره. اتفاقن کلمهی خوشگلیه. ولی مشکلش اینکه در همون نگاه اول برای یک فارسیزبان آشنا و بامعنا نیست؛ برخلاف غرقگی.” 14 اردیبهشت 22:28در
- در
- در
- در
- از دست دستها: “ارادتمندم. شما که البته لطف دارید. مطمئنم اگه یکی دو سالی جدی و منظم در وبلاگتون بنویسید، بسیار بهتر از…” 14 اردیبهشت 22:22در
- کلاف کلافگی: “متأسفانه اون آدمی که میگی یه «ترول» خستگیناپذیره و بعد سالها نفرتپراکنی، هیچ نمیخواد یک ذره تغییر کنه.” 14 اردیبهشت 22:18در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “منم ان سرو سر به فلک کشیده ان سرو راست قامت که چون باران زد چتری شد در غوغای طوفان…” 14 اردیبهشت 22:15در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “دبستان، یادآور سختترین روزهای زندگیام است. شاید اولین خاطرهای که از آن به یاد دارم؛ حادثه فرارم از مدرسه است.…” 14 اردیبهشت 21:59در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “امروز بعد از چند هفته گریزی به طبیعت زدم طبیعت کار خودش را میکردو مثل همیشه زیبا بود. به این…” 14 اردیبهشت 21:50در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من به ماه شباهت دارم نه فقط به این خاطر که اسمم مهناز است و صورتی زیبا دارم، بلکه چون…” 14 اردیبهشت 21:27در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “هر صبح هنگامی که رو به روی آینه مینشستم از خود می پرسیدم: خودت را چه طور میبینی؟ صدای جهل…” 14 اردیبهشت 21:24در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من همچون کتابی هستم که بیرونش تازه و رنگین است اما هنگامی که آن را میگشایی، آثاری از خستگی در…” 14 اردیبهشت 21:15در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “سیب سرخ ۵ سالگی در بچگی خیلی ریزنقش بودم به خاطر همین همه مرا نقلی صدا میزدند. دایه آنقدر پودربچه…” 14 اردیبهشت 21:07در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “گمان میکنم که من کبوتری باشم سبک بال در آسمان پهناور. صاف، ساده، عاشق خانواده. نه بزک دوزک طاووس و…” 14 اردیبهشت 21:01در
- در
- آهنورد: “آفرین. امیدوارم موفق باشی تو کنکور. و چه خوب که نامهنگاری میکنی. تمرین بسیار خوبیه.” 14 اردیبهشت 20:38در
- با من از زندگی: “مثلن این نوشته خیلی بهتر که یکی دو نوشتهی قبلیه. چون اینجا دارید روایت میکنید. فقط ای کاش در علامتگذاری…” 14 اردیبهشت 20:37در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من مانند یک دفتر دویست برگ قدیمی با برگ های کاهی می مانم. دفتری پر از خاطرات تلخ و شیرین…” 14 اردیبهشت 20:37در
- با من از زندگی: “وقتهایی که از همون اول متن با روایت تجربهها و خاطرههاتون شروع میکنید نوشتههاتون خیلی بهتر میشه. مثلن تو این…” 14 اردیبهشت 20:36در
- با من از زندگی: “سلام فرح نازنین نوشتههاتون روان و خوبه. البته هنوز یه مقدار شلختهست و اگر قدری پاکیزهتر ویرایش بشه بهتره. مثلن…” 14 اردیبهشت 20:33در
- با من از زندگی: “در نوشتن کامنت کاملن راحت و آزاد باش. من همهی پیامهاتو با لذت میخونم.” 14 اردیبهشت 20:32در
- با من از زندگی: “عزیز دلمی علی جان بسیار انسان نازنین و مهربانی هستی و وجودت مایهی دلگرمیه. یه پیامی هم دربارهی کلمات و…” 14 اردیبهشت 20:31در
- با من از زندگی: “چه قشنگ. اتفاقن خیلی دوست دارم یه روزی این کارو بکنیم و یه جای سرسبز دور هم جمع بشیم.” 14 اردیبهشت 20:30در
- با من از زندگی: “از زیبایی و حال خوبی جاری در نوشتههات لذت میبرم. امیدوارم همیشه شادی و سرور باشه سراسر زندگیت.” 14 اردیبهشت 20:29در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “سلام سارا جان سپاسگزارم از لطف و مهر شما. بله حتمن بیشتر و بیشتر ازش حرف میزنیم.” 14 اردیبهشت 20:23در
- امروز چی یاد گرفتم؟: “«میترجمم» هم بامزه بود. فعال بودنت همیشه مشوق منه افلیا جان. و پیجت رو به شکل ویژهیی دوست دارم. اون…” 14 اردیبهشت 20:23در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “خود را چون گل حنا، در گلدان دست ساز مادرم میدانم، به برگ های شاداب و سرزنده، به رنگ حنایی…” 14 اردیبهشت 20:22در
- در
- در
- در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “ممنونم از لطف شما مهدیه عزیز.” 14 اردیبهشت 20:18در
- در
- در
- در
- از ما چه مربوط: “درود بر شما دلتنگ پیامها شما بودم. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.” 14 اردیبهشت 20:16در
- در
- در
- از ما چه مربوط: “به به. کیف کردم. خوشحالم میبینم که طی سالها چقدر بهتر و بهتر و بهتر شدی در نوشتن. دیدی رشد…” 14 اردیبهشت 20:11در
- از ما چه مربوط: “سلام سپاسگزارم از شما. خوشبختی من اینه که دوستان پرمهری چون شما دارم. امیدوارم همیشه شاد و خندان باشید.” 14 اردیبهشت 20:05در
- از ما چه مربوط: “افلیا جان از وقتی هر روز اینجا مینویسی لذت خوندن کامنتها دوچندان شده. مرسی که انقدر شیرین و روان مینویسی.” 14 اردیبهشت 20:04در
- زخم من و چسب من: “سلام زهرا جان بینهایت ممنونم ازت به خاطر این پیام زیبا. من خیلی خوشحالم که تو اهل کار پیوسته و…” 14 اردیبهشت 20:01در
- زخم من و چسب من: “آره منم بعضیهاشو دوست ندارم. ولی پشم و زخم که خیلی تصویری و خوبه. شگفتی و حیرت ذهنیه و انقدر…” 14 اردیبهشت 20:00در
- در
- در
- زخم من و چسب من: “سلام پریسا جان وجودت مایهی اقتخاره. تو با ذوق و تلاشت همیشه غافلگیرم میکنی. امیدوارم بیشتر و بیشتر بدرخشی.” 14 اردیبهشت 19:58در
- زخم من و چسب من: “سلام مبین جان نوشتههای من مه هیچی نیست تو دنیای پهناور نوشتن. شما با تمرین و پیوستگی بسیار بهتر هم…” 14 اردیبهشت 19:57در
- کلمات بر ترک موتور: “افلیا جان کاش موضوع به همین سادگیها بود، ولی نیست. ماجرا آدم به ادم فرق میکنه، و تجربهی شخصی خودمون…” 14 اردیبهشت 19:56در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من شبیه چه هستم؟ ‐—————————————— به این میاندیشم که شاید بتوانم خود را به مثابهی یک جاده بدانم. این جاده…” 14 اردیبهشت 19:46در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من مثل یک برگ، اول کار کوچک و سبز بودم نرم و نازک و در تمنای آفتاب، آب و آفتاب…” 14 اردیبهشت 19:42در
- در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من شبیهه قطره ای هستم رقصان در دسته باد که با هر پیچش و هر حرکتش ردی از خود به…” 14 اردیبهشت 18:51در
- کلمات بر ترک موتور: “درود خانم ایمانی نازنین این «همسفران» از صدرالدین الهی وام گرفتم، در یک مصاحبهیی میگه به دانشجوهاش در دانشکدهی روزنامهنگاری…” 14 اردیبهشت 17:43در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “هانیه عزیز اون صوتی که در رابطه با این تمرین گذاشته بودم رو بشنوید بیزحمت.” 14 اردیبهشت 17:40در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “نه شبیهه مرکز جهان و نه دور از توجه نه شبیهه دلیله وجوده اقیانوس و نه دور از باور دریا…” 14 اردیبهشت 17:38در
- چالش ۵ روزه | روز ۳: “من مثل تُنگ آب هستم. مثل آب نیستم که توی هر ظرفی شکل همان را بگیرم. تنگ آبی شدهام که…” 14 اردیبهشت 17:14در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “سلام استاد از این چالش خوشم میاد باعث یک جور احساس مسوولیت و به تفکر واداشتن درباره چیز ها و…” 14 اردیبهشت 13:18در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق برای من مثل رطب خوش طعمی است که در خواب از درختی که هزاران میوهی مختلف روی آن بود،…” 14 اردیبهشت 11:12در
- کلمات بر ترک موتور: “سلام استاد 🌷 این واژهی همسفران که بهکار میبرید، خیلی مهربانانه و رویاییه. و چه جالب! شمارهٔ ۵ تصویرشم خنکه…” 14 اردیبهشت 09:44در
- کلمات بر ترک موتور: “من اگر خانه قدیمی ارزشمندی باشم، دو تا تالار بزرگ نیاز دارم برای جدی گرفتن و به رسمیت شناختن دو…” 14 اردیبهشت 08:44در
- کلمات بر ترک موتور: “بعضی چیزها را نه میفهمم نه سعی میکنم، بفهمم. یکیش همین ترس از نوشتن. درک نمیکنم خود نوشتن چرا باید…” 14 اردیبهشت 08:08در
- در
- زخم من و چسب من: “استاد عزیزم نوشتههای شما خیلی قشنگ و لذتبخش است. کاش منم میتونستم روزی مثل شما نویسنده بشم.” 14 اردیبهشت 04:03در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق شبیه پختن یک قرمهسبزی خوشمزه است.حرف زدن، گذشت، فهم مشترک، در نقش لوبیا و سبزی و سایر اجزای یه…” 14 اردیبهشت 01:35در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق امروز بعد از دیدن موضوع روز کلاس نویسندگی به خودم گفتم ای بابا این کلاس داره سخت تر از…” 13 اردیبهشت 23:59در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق مانند یک دشت است. دشتی در اوایل بهار. بادهای آرام بهاری در حال وزیدن هستند و بذر گل ها…” 13 اردیبهشت 23:57در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق شبیه بستنی یخی کودکی وسط یک روز گرم تابستانی است. که دوست داره هیچ وقت تموم نشه آنقدر می…” 13 اردیبهشت 23:52در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “بعدازظهر یه روز گرم بهاری وقتی وارد حیاط شدم دیدم بچه هام از تشنگی بیحال شدن و رمقی برای ایستادن…” 13 اردیبهشت 23:42در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق درست مثل یک رودخانه خروشان در کوهستان است. با شدت و قدرت هر طور که بخواهد مسیرش را برای…” 13 اردیبهشت 23:38در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “توصیف عشق برایم سخت است مثل توصیف برف برای آدمی زاده، زیسته و مرده در کویر. ندیدن، لمس نکردن و…” 13 اردیبهشت 23:24در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق چو پیله ای خود ساخته کرم درون رابه خودمی خواند و این جاست که تاریکی و آرامش فرد را…” 13 اردیبهشت 23:12در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق عین یک درخت میماند. هر بار حواست که به او نباشد، رنگ برگهایش زرد و نارنجی میشود. اما همین…” 13 اردیبهشت 22:57در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق شبیه چیست؟ من فکر میکنم عشق به مثابهی پیانوست. همچون کلاویههای پیانو، لحظات سفید و سیاه دارد. عشق باید…” 13 اردیبهشت 22:40در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “من نمخواهم در این متن مانند فیلسوفان بنوسیم یا مانند شاعران به این مسئله نگاه کنم عشق برایم مانند پدری…” 13 اردیبهشت 22:16در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق به مانند اقیانوس است. همانطور که زندگی به آب بسته است، عشق دلیل بودن است. بدون عشق زندگی مردگی…” 13 اردیبهشت 21:56در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق برای من مثل زردچوبه شده. همیشه هست، همیشه خوبست، فایده دارد، هیچ پژوهشی نمیگوید ضرر دارد. گاهی آنقدر هست…” 13 اردیبهشت 21:39در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “(عشق در مغز) میخوام با زبون ساده صحبت کنم. خیلی ساده. اصلا دلم میخواد هنجار شکن باشم. تو ذهن مردم…” 13 اردیبهشت 21:16در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق مثل یک تکه ذغال قرمز که در حال جلز ولز روی قلیان هست که نمی توانی بهش دست بزنی…” 13 اردیبهشت 21:15در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “این نقلوقول از مولانای بزرگ چه زیباست:این که عشق جان جهان است. سالها پیش زمانی که استارت نوازندگی در سرم…” 13 اردیبهشت 20:51در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق همچون گل رز داخل باغچه می ماند. صبح که از خواب برمی خیزی، دوست داری اول او را ببینی.…” 13 اردیبهشت 20:13در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “به خوبی به خاطر دارم؛ اولین باری که عاشق شدم، معشوقم را از دور تماشا میکردم و دم نمیزدم. بین…” 13 اردیبهشت 20:00در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق شبیه معجزه می ماند.ناگهان، بی هوا وسرزده به سراغت می آید.درست درزمانی که انتظارآمدنش رانداری.دنیایت راازیکنواختی وسکون به دنیایی…” 13 اردیبهشت 19:50در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق ماننده هوای اردیبهشت ماه که باران آمده و پایان یافته است؛ به همان لطافت و زیبایی است. همان طور…” 13 اردیبهشت 19:26در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق چشمتوچشم با عشق میشوم. روشنتر، احساسش میکنم. بدیهیترین مفهوم است. موذی، ریشهدوانیده در تاروپودم. گریزپاترین انتزاع است. فرّار و…” 13 اردیبهشت 18:48در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق چیزی نامفهوم و غریب است که وقتی در خانه دل جا خوش می کند نمی توانی بفهمی چیست! فقط…” 13 اردیبهشت 18:00در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “پرسیده بودی عشق از نظر من شبیه چیست. تا قبل از تو جوابی برای این سوال نداشتم. اما حالا به…” 13 اردیبهشت 17:18در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق شبیه به چشمه است. همان طور که چشمه بعد از عبور کردن از دل کوه و زمین شفاف؛پاک و…” 13 اردیبهشت 17:07در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “سلام چقدر ذهنم درگیر است عشق را به چه تشبيه کنم به درختان سرو وصنوبر یا گلدان کوچیک روی تاقچه…” 13 اردیبهشت 16:49در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق را مانند نهالی میدانم نوپا، شکننده و اما مشتاق و سرزنده برای قد کشیدن و ریشه دواندن. نهالی که…” 13 اردیبهشت 16:39در
- چالش ۵ روزه | روز ۲: “عشق شبیهِ مادر است. عشق بیتاب است، مانند مادری درپی فرزندِ گمشدهاش در بازارِ بزرگِ تهران. عشق میجنگد، مانند مادری…” 13 اردیبهشت 16:06در
- زخم من و چسب من: “چه لقمهی پرلذت و اشتهاآوری استاد، امیدوارم تابستونِ امسال بتونم تو کلاسهای نویسندگی خلاق شرکت کنم و این لقمهها گوشت…” 13 اردیبهشت 11:50در
- زخم من و چسب من: “از زخم گفتید یاد اصطلاح این روزهای «زخمیمون کردی بابا» افتادم. چقدر از بعضی عبارتها بدم میآید. میدانم در زبان…” 13 اردیبهشت 08:48در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “سلام ابتدا معذرت میخوام بابت ارسال متن خارج از ساعت تعیین شده،که به علت کسالت جسمی من در شب گذشته…” 13 اردیبهشت 07:27در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “این متن در اصل دیشب فرستاده شد ولی با یک دکمه بک مثل اینکه متنی که فرستاده شده بود،حذف شد!…” 13 اردیبهشت 06:18در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “سلام ، من متنم را شب گذشته حدود ساعت ۱۱ فرستادم ، ثبت شد اما دوباره که برای دیدن پاسخ…” 13 اردیبهشت 05:34در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی شبیه یک گلوله نخی است که رفتار ما به آن سمت و سو میدهد.اگر به حال خود رهایش کنی…” 13 اردیبهشت 00:25در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی میتواند سنگهای مسیر یک کوهنورد غیر حرفهای باشد. زندگی میتواند خواب نیمه عمیق یک کودک باشد. زندگی میتواند رقص…” 12 اردیبهشت 23:58در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی آن بخش از احساس من است که یک روز به نادانی آن را در خود میکشم و روزی دیگر…” 12 اردیبهشت 23:54در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “هزار تا کلمهی باربط و بیربط روی یک تکه کاغذ کاهی جلوی چشمانم رژه میروند و من در این فکرم…” 12 اردیبهشت 23:52در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی را به شبیه به خیلی چیزها میتوان دید. ولی به نظر من بیشتر شبیه به یک رود است. آنهم…” 12 اردیبهشت 23:52در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی چون من است همیشه در حال تغییر زندگی. چون رودخانه ای زیبا که گاهی صخره های سخت به او…” 12 اردیبهشت 23:49در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی شبیه چیست؟ به نظر من، زندگی شبیه یک بوم نقاشی است. تمام نقشهایی که برروی این بوم میکشیم و…” 12 اردیبهشت 23:42در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی میتواند سنگهای مسیر یک کوهنورد غیر حرفهای باشد. زندگی میتواند رقص انگشتهای یک نوازنده باشد. زندگی میتواند موهای جوگندمی…” 12 اردیبهشت 23:34در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی برای من مثل لیمو شیرین میمونه پراز پارادکس شیرین وتلخ ،شادی وغم، ترس و شهامت، کوتاه و بلند،زیبا و…” 12 اردیبهشت 23:30در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “همیشه آرزوی یک میزکار سفید با تختی نرم و اندامی کشیده را در دل داشتم. هر سال در هدفگذاریهایم خرید…” 12 اردیبهشت 23:29در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “از ماشین که پیاده شدم نسیم خنک صبحگاهی صورتم را نوازش کرد از پوستم رد شد و قلبم را نیز…” 12 اردیبهشت 23:16در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی شبیه یک گلوله نخی است که رفتار ما به آن را سمت و سو میدهد.اگر به حال خود رهایش…” 12 اردیبهشت 22:48در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی مانند چیست ؟ با واژه عینی تشبیه کنید. چطور میتواند زندگی شبیه یک واژه عینی باشد؟ که هم بتوانی…” 12 اردیبهشت 22:46در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی را میتوانم خیلی راحت،البته نتیجه بسیاری تجربه تلخ،فقط در یک کلمه خلاصه کنم:”تناقض”. مطمئنم که همه ما مثل هم…” 12 اردیبهشت 22:31در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی برای من مثل آن بشقاب غذای مورد علاقهام است؛ وقتی با خانوادهام قهر کرده بودم و آنها یک بار…” 12 اردیبهشت 22:06در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی مانند یک ساز است؛ سازی به زیبایی ویولن. اگر ملودی سازت بهم بخورد، سخت میشود که سیم هایش را…” 12 اردیبهشت 22:01در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی برایم مثل یه خط صاف و بی روح بود اما الان زندگی برایم مثل جنگل های سرسبز لرستان رنگ…” 12 اردیبهشت 21:54در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “سلام بنظرم زندگی مانند یک سنگ گرانبها است در ابتدا خام خالص با گذشت زمان این سنگ مراحل سختی را…” 12 اردیبهشت 21:42در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی به مانند کتابی ست با پنج فصل. فصل اول کودکی ست شاداب و سرخوش، کمدان از جهان آدم بزرگی.…” 12 اردیبهشت 21:35در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “https://t.me/+xLw653px53NkZmE0 این لینک کانال بنده در تلگرام است” 12 اردیبهشت 21:31در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “😅.خیلی ممنون بابت وقتی که گذاشتید استاد عزیز. استاد این شلخته نویسی رو چه طور درست کنم؟و اینکه چرا متن…” 12 اردیبهشت 21:24در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “از اینکه به این پرسش پاسخ دهم میخواهم نکته را پاد آور شم وآن هم این است که پاسح من…” 12 اردیبهشت 21:22در
- زخم من و چسب من: “امروز خیلی فکر کردم که چگونه روز معلم را به شما تبریک بگویم؛ اما هرچه بیشتر فکر میکردم، بیشتر کلمه…” 12 اردیبهشت 21:19در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “استاد این شلخته نوشتن رو چه طور درست کنم؟متأسفانه اغلب نوشته هام این طور هست.منظورتون از شلخته نوشتن این بود…” 12 اردیبهشت 21:07در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “سلام مهدی جان اینکه از اول تا آخر متن با استعارهی قطار پیش رفتی عالیه. تمیز و مرتب هم نوشتی.…” 12 اردیبهشت 20:59در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “ای حضرت ستایش یه چیزای خوبی تو متنت هست، ولی یه مقدار شلخته نوشتی. ولی اینکه من یه چیز دیگه…” 12 اردیبهشت 20:56در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “صبور جان استعاره نو و قشنگی ساختی. و چه خوب که تا انتهای متن فقط و فقط با ایدهی فرش…” 12 اردیبهشت 20:54در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی چون سفر با قطاری است که به سوی مقصدی نامعلوم در حرکت است. با بلیط تولد سوار و در…” 12 اردیبهشت 20:53در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “سلام سارا جان زیبا نوشتید. ولی ای کاش از قطار پیاده نمیشدید و با همون ایدهی قطار تا آخر پیش…” 12 اردیبهشت 20:52در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “سوزش معده مانند افعی وجودم را میخورد. خودم را موچاله تر میکنم. اشک ها آرام سرازیر میشوند.این تنها چیزیست که…” 12 اردیبهشت 20:36در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی ما تشابهِ عجیبی به فرش دستبافِ مادرم دارد. از تارِ اول که شروع به بافتن میکنیم و تجربهای نداریم.…” 12 اردیبهشت 20:12در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی کردن برای من همانند قطار سوار شدن است. مانند نگاه کردن به پنجره ای است در واگن قطاری، برای…” 12 اردیبهشت 20:11در
- در
- در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “آفرین باده. چقدر خوب در کنار ایدهی بالکن موندی و تا آخر متن بهش شاخ و برگ دادی. و تشکر…” 12 اردیبهشت 19:17در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی من شبیه بالکن خانه شده. آنقدر دلباز و قشنگ که به فکر تزئینش میفتم تا قشنگتر هم بشود و…” 12 اردیبهشت 19:11در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “درود لیلا خانم عزیز در متن شما نکات خوبی رو میشه دید. اما کاش فقط به یک تشبیه اکتفا کنید.…” 12 اردیبهشت 18:17در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “سلام هانیه جان متنی که نوشتی خوبه. بهوضوح ذوق تو رو نشون میده در نوشتن قطعههای ادبی. اما کاش تو…” 12 اردیبهشت 18:16در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “زندگی به خودیه خود شبیه یک خطه صافه، روزمرگیی که شامل چند مرحله میشه:تولد،جوانی،میانسالی،کهولت و در نهایت مرگ! ولی بخش…” 12 اردیبهشت 17:58در
- چالش ۵ روزه | روز ۱: “هنوز به آن جایگاه نرسیدم که مثل عارفان زندگی را سرتاسر عشق بدانم حتی دردها و غم هایش را و…” 12 اردیبهشت 17:57در
- از ما چه مربوط: “خب! اول بگم که خواب زمستانی بیلگه جیلان را سه ماهه دارم میبینم و هنوز به تهش نرسی😅دم. دوم وقتی…” 12 اردیبهشت 09:54در
- از ما چه مربوط: “من قوی هستم چرا که ضعیفم چرا که میتوانم صدمه ببینم👌 چقدر خوب بود این شعر، تا حالا به توانِ…” 12 اردیبهشت 07:01در
- از ما چه مربوط: ““مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه روز” مدت زمانی است که از مطالب…” 12 اردیبهشت 06:57در
- از ما چه مربوط: “یک دیوار را مجسم کن. یک دیوارِ کاهگلی. یک دیوارِ کاهی رنگِ قدیمی. یک دیوارِ دوگانه. در گوشهای از آن…” 12 اردیبهشت 04:40در
- از ما چه مربوط: “سلام سلام من با سنگ و آفتاب برگشتم. قبل از آن خواهش میکنم مرا برای دیدگاههای گاه نامرتبطم ببخش. اینجا…” 12 اردیبهشت 04:32در
- از ما چه مربوط: “احساس میکنم تمام منفذهای پوستم باز شدهاند و گرمای تنم از آنها خارج میشود. در مجاورت پوستم از درون یخ…” 12 اردیبهشت 01:40در
- از ما چه مربوط: “سلام ودرود مهر امیز از جانب مهربانو به استاد خوبان از صبح ایده های خوبی داشتم ولی کلمات وذهن و…” 12 اردیبهشت 00:23در
- کلاف کلافگی: “سلام وعرض ادب نوشتن گاهی درقالب هذیان، بگذار ذهن با حرص و ولع همه چیز را ببلعد. بگذار زنبور ییلاق…” 11 اردیبهشت 14:47در
- کلاف کلافگی: “استاد جان شما که به این گونه مینویسید خیال ما هم راحت میشود از هذیانگویی دائم. استاد جان ذهن خر…” 11 اردیبهشت 13:53در
- کلاف کلافگی: “هذیان خودنوشت خوب است اما امان از هذیانهایی که دیگران برایت مینویسند. نکته اینجاست که فکر میکنند خیلی متفکرانه اظهارنظر…” 11 اردیبهشت 08:21در
- از دست دستها: “من هم از دست دستهایم کلافهام اما بیشتر اوقات. آخر از کودکی با هم دعوا داشتند. کمی هم که بزرگتر…” 10 اردیبهشت 23:51در
- از دست دستها: “1. در حال حاضر احساس میکنم منِ رفیقبازِ خودصادقپندار چیزی از رمز و راز دوستی و راستی نمیدانم. مثلا نمیدانم…” 10 اردیبهشت 23:45در
- در
- از دست دستها: “سلام وقت بخیر خدمت استاد عزیزم از خواندن یادداشتهای شما لذت بردم. گاهی از استعارههایی استفاده میکنید که دقیقاً حسشون…” 10 اردیبهشت 21:02در
- شبماند: “این تقویت ناگهانی عضلات مغز خیلی جالبه، گاهی بلافاصله بعد از انتشار، کلمه یا ساختاری به ذهنم میرسه که به…” 10 اردیبهشت 16:53در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “سلام استاد. صحبتهای شما همیشه حال آدم رو خوب میکنه. واقعن از شما سپاسگزارم.” 10 اردیبهشت 15:30در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “چه کلمه جالبی «غرقکی » استاد متن های شما همیشه من رو سورپرایز می کند 🌸” 10 اردیبهشت 14:13در
- شبماند: “سلام آقای کلانتری پیشاپیش روز معلم را تبریک میگویم شما بهترین معلم من هستید انشالله همیشه سالم و تندرست باشید…” 10 اردیبهشت 12:15در
- در
- شبماند: “برعکس شبماندی شما، من اصلن شب را نمیشناسم. بااینکه عاشق سکوت و آرامش شب هستم. وقتی همه میخوابند، گویی درهای…” 10 اردیبهشت 10:04در
- شبماند: “سلام من عاشق خواندن این وبگاهم.کلمههایی که از آنها استفاده میکنید حس میکنم همان انجیرهای خیسخوردۀ معروفاند که از خوردنشان…” 10 اردیبهشت 09:03در
- از دست دستها: “دستها نعمت بزرگی هستند آنها اگر ناله کنند هم صدایشان می شنوم، آرام کنارشان می نشینم نوازش شان می کنم…” 10 اردیبهشت 06:17در
- از دست دستها: “سر میکوبم به پنجرههای بسته سیاهی میرود چشمم با من میافتند سایههای گدازان رقصان “شمع روشن پروانه بسیار دارد” من…” 10 اردیبهشت 04:35در
- شبماند: “خسته نباشید از این همه مشغله . وبینار نوشتیار بسیار ارزشمند و انگیزه بخشنه . همیشه چیزهای جدید و خاصی…” 10 اردیبهشت 01:08در
- از دست دستها: “روزگاری در این سرزمین پهن و کهن، دختری میزیستندی بسیار فعال و پرانرژی و ورزشکار. از قضا با پسری آشنا…” 9 اردیبهشت 13:25در
- از دست دستها: “فاطمه ، کلینیک مشاوره دانشگاه .یزد ۱۴۰۰ مدت زمان زیادی بود که دیگر با هیچ کس حرف نمیزد و بعد…” 9 اردیبهشت 13:09در
- از دست دستها: “آخ گفتید استاد، از دست دستهایم کلافه میشوم گاهی، شاید حتی همیشه و هر لحظه. چرا این دستها باید برای…” 9 اردیبهشت 10:01در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “اعتیاد شیرین به نوشتن و خواندن حالم را روبراهتر میکند. من نیز کموبیش خود را متعهد به بازبینه کردهام. به…” 8 اردیبهشت 20:21در
- رؤیاخیز: “استاد جان . جلسات تمرین نوشتن حیرت انگیز بود . ممنون داستان هوتن برای همه ی ما ماندگار شد و…” 8 اردیبهشت 18:24در
- رؤیاخیز: “به قول قیصر در بیبالپریدن: “اگر حرف از تارهای صوتی گلو برخیزد، تنها پردهی گوش را به لرزه درمیآورد. اما…” 8 اردیبهشت 09:43در
- رؤیاخیز: “خواب را دوست دارم. برایم نوعی فرار است از شلوغی و ندیدن آنچه دوست ندارم. خواب زیاد میبینم. بیشتر آشفته…” 8 اردیبهشت 08:26در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “چقدر «مگر بهرهای گیرم از پند خویش» نکتهی درستیه👌 اغلب اوقات بعد از نوشتنِ یک توصیه، انجام دادن اون برای…” 7 اردیبهشت 22:47در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “تجربهی شخصی من از سوگ وقتی پدرم رو از دست دادم شش ساله بودم و الان ۲۱ ساله. راستش وقتی…” 7 اردیبهشت 22:24در
- نامه: “سلام! به نویسندگان و بازیگرانی که در فضای مجازی و حقیقی، مشغول به کار هستند، حسادت که نه، غبطه میخورم…” 7 اردیبهشت 18:04در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “سلام باز هم عالی قلم زدید. این نوشته من است داغ داغ همین امروز نوشم. باز هم جمعه باز هم…” 7 اردیبهشت 16:54در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “سلام استاد خوبان من که مخاطب هر شب شما هستم اخرشب درلابه لای دنیای نوشته هاتون غرق میشم. پس شما…” 7 اردیبهشت 09:31در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “برای این غرقگی و flow state یک کلمهٔ بانمک دیگری هم هست «تَچان»” 7 اردیبهشت 08:34در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “تیتر را که خواندم گفتم اوه! چه نوشته که خواندنش جرات میخواهد. اما خب بعدش ناامید شدم. توقعم بالا رفته…” 7 اردیبهشت 08:31در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “منتظرم آخرین جمله این باشد. و چه کتابهای خوبی اسماعیل. حیف جای اسماعیل خالی” 7 اردیبهشت 02:04در
- جرأت کنید و این یادداشت را بخوانید: “چقد خوب، حیف که تهران نیستم وگرنه خیلی دوس داشتم توی دورهی حضوری شرکت کنم.” 7 اردیبهشت 00:31در
- شایست و نشایستهای نوشتن: “سلام، سلام ۱. بین هزار مشغلهای که برای خودم تراشیدم باز نمیتوانم بر میلِ اینجا نوشتن غلبه کنم. باور میکنی…” 6 اردیبهشت 20:32در
- شایست و نشایستهای نوشتن: “از وقتی که به خاطر می آورم کتاب خواندن یکی از سرگرمی ها و علایقم بود ، همکلاسی ها و…” 6 اردیبهشت 16:54در
- با من از زندگی: “تهران ۱/۲/۳ در این سه روز سفر تفریحی تحصیلی ام به تهران با آدمهای زیادی روبرو شدم ، جاهای دیدنی…” 6 اردیبهشت 16:49در
- در
- شایست و نشایستهای نوشتن: “مقایسه چیز بدی است و این روزها خیلی به دام آن میافتم. بخصوص زمانی که به وقتهای تلفشدهام در طول…” 6 اردیبهشت 07:22در
- شایست و نشایستهای نوشتن: “• در ستایش زبان هر چه بگوییم کم است. این معجون رنگدررنگ از دیرباز شیرین بوده به کام عاشقانش تا…” 6 اردیبهشت 01:58در
- با من از زندگی: “همزمانیها هم جالبند. در سمپوزیوم خاطرهنویسی کتاب حرف بزن خاطره، ناباکوف را معرفی کردید و آن زمان فقط خریدمش. رفت…” 5 اردیبهشت 09:29در
- آهنورد: “خیلی ممنونم از لطفتون استاد :)❤️راستش منکه درگیر درس و کنکور هستم. چند ماهی میشد که از نوشتن فاصله گرفته…” 5 اردیبهشت 00:15در
- در
- نوشتن برای یک نفر: “استاد عزیز، من در پله ی اول نویسندگی ایستاده ام و چقدر عالی که در این مسیر شما را به…” 4 اردیبهشت 22:30در
- با من از زندگی: “پیرمرد را که به اتاق عمل آوردند از شدت درد رنگش سفید شده بود حدودا هشتاد ساله بود ، عکس…” 4 اردیبهشت 20:43در
- با من از زندگی: “از وقتی که به خاطر می آورم کتاب خواندن یکی از سرگرمی ها و علایقم بود ، همکلاسی ها و…” 4 اردیبهشت 20:42در
- با من از زندگی: “طلاق چه کلمه ی تلخی است ، چه بار سنگینی با خود به دوش می کشد دردناک ترین چیزش این…” 4 اردیبهشت 20:41در
- با من از زندگی: “امروز تعداد عمل ها خیلی کم بود ، خدا رو شکر عید نوروز و رمضان یک تاثیری روی خلوت شدن…” 4 اردیبهشت 20:40در
- با من از زندگی: “دوباره سلام سلام در حال خواندن یادداشت، لینک نوشتیار مرا با خود برد. اصلن نفهمیدم چطور زمان گذشت. قسمت آخرش…” 4 اردیبهشت 20:28در
- با من از زندگی: “واسه اون بُهتونی که بهت زدن؛ برا اون حرفایِ قشنگت؛ امید دادنات؛ شونه خالی نکردنت و گفتن از زبون و…” 4 اردیبهشت 20:23در
- با من از زندگی: “سلام امروز خوابتونو دیدم استاد. یه دورهمی برگزار کرده بودین که تو سالن یه مدرسهای توی دل جنگل بود. خیلی…” 4 اردیبهشت 19:45در
- با من از زندگی: “سلام، سلام هیچوقت به اندازهی این چند روز اخیر عاشق زندگی نبودم. و این رو مدیونتم. چون بهم یاد دادی…” 4 اردیبهشت 19:02در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “سلام و درود خداوند این ویژگیِ حیاتبخشی رو که به شما بخشیده، هر روز بیشتر و بیشتر کنه! از تغییر…” 4 اردیبهشت 17:39در
- امروز چی یاد گرفتم؟: “سلام و درود اول از همه دیدن این فضا مرا سر ذوق میآورد. هر چه فضا را ساده کنید، باز…” 4 اردیبهشت 14:08در
- در
- امروز چی یاد گرفتم؟: “میخواهم سواستفاده کنم😁به بهانه هرروز نوشتن اینجا، من هم هرروز کامنت میگذارم. جواب ندادید، اشکال ندارد اما میدانم که میخوانید.…” 4 اردیبهشت 09:18در
- امروز چی یاد گرفتم؟: “این سوال امروز چی یاد گرفتم؟ را منم شروع کردم در گزارش با بچه های گروه 5 صبحی ها، بعنوان…” 4 اردیبهشت 08:37در
- نوشتونویس: “سلامت باشید🌷 راستی یه چیز دیگه رو هم فهمیدم، اینکه بلد نیستم جملهها رو دقیق بشمارم 😅” 4 اردیبهشت 05:24در
- نوشتونویس: “سلامت باشید🌷 راستی یه چیز دیگه رو هم فهمیدم البته، اینکه بلد نیستم جملهها رو دقیق بشمارم 😅” 4 اردیبهشت 05:23در
- آهنورد: “ممنونم، همیشه استادم. برقرار باشید🌺☘️همواره از آموزشهاتون بهره میگیرم. مسیر نویسندگی بدون شما سنگلاخ و طاقتفرسا میبود.” 4 اردیبهشت 01:10در
- در
- در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “ایشالا همیشه تنتون سلامت باشه خانم روحانی عزیز شما برای من بسیار عزیز هستید.” 4 اردیبهشت 00:49در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “درود گیابند جان تو طی این سالها نشون دادی که جقدر با اراده و جدی هستی در رشد. بهت تبریک…” 4 اردیبهشت 00:49در
- در
- در
- نوشتونویس: “پریسای ماه. وجودت مایهی خوشحالیه، و دیدن رشد روزافزودنت مایهی خوشحالی بیشتر.” 4 اردیبهشت 00:46در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- آهنورد: “سلام مریم خوب و نازنین ممنونم از محبتت. و خوشحالم که نشون دادی در نوشتن جدی هستی و داری با…” 4 اردیبهشت 00:40در
- در
- در
- آهنورد: “سلامت باشید ثمین جان خوشحالم دوباره اسمت رو میبینم. چه میکنی این روزا؟” 4 اردیبهشت 00:19در
- آهنورد: “درود علی جان خوندن پیامهای تو تجربهی شیرین و دلچسبیه. «جملهنورد» و «کتابنورد» رو هم خیلی دوست دارم. از لطف…” 4 اردیبهشت 00:18در
- در
- در
- آهنورد: “سلام بر استاد خوب وکار کشته آقای شاهین کلامتریان خیلی خرسند م از این که با شما آشنا شدم ضمن…” 3 اردیبهشت 18:15در
- آهنورد: “آقای کلانتری عزیز انشاالله همیشه سالم و تندرست باشید با لبخند زیبایی که بر لب دارید” 3 اردیبهشت 13:12در
- آهنورد: “1_عزیز دلم: تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست به…” 3 اردیبهشت 07:15در
- آهنورد: “سلام خدمت شما استاد کلانتری. امیدورام حالتون خووب باشه :)) خواستم تشکر کنم بابت این نوشتههای زیبا و ارزشمندتون. هر…” 3 اردیبهشت 01:55در
- آهنورد: “رویانورد/خیاباننورد/حماسهنورد/شعرنورد/داستاننورد/خوابنورد/کتابنورد/سایهنورد/سالنورد/جادهنورد/راهنورد/قارهنورد/کامنورد/پیشهنورد” 3 اردیبهشت 01:41در
- آهنورد: “این همه بودنِ موثر شما، تعهد کاری و هنری، فعالیت مستقل، توجه به کار هنرجویان و همین یادداشتهای روزانهی غنی،…” 3 اردیبهشت 01:01در
- آهنورد: “این وبگاه رو به یکی از ایکونهای صفحه گوشیام تبدیل کردم تا هرروز به آن سر بزنم. چه وبگاهی اسماعیل.…” 3 اردیبهشت 00:36در
- در
- در
- غم بزرگ و خر بزرگ: “تا اطلاع بعدی این شد سرلوح سیاههی روزانهام: تبدیل غم بزرگ به کار بزرگ. تبدیل خشم بزرگ به کار بزرگ.…” 2 اردیبهشت 11:03در
- نوشتونویس: “جمله آخر رو میشه به خیلی چیزها ربط داد واقعا پادشاهی تو جهنمی که مال خودمان است بهتر از نوکری…” 2 اردیبهشت 10:03در
- در
- نوشتونویس: “چه جملههای اسماعیل، چه جملههایی. چقدر از خوندن این رهایی لذت بردم استاد. چه خوب که همیشه خودتان هستید و…” 2 اردیبهشت 08:35در
- در
- در
- در
- در
- نوشتونویس: “سلام، سلام ای دوست ای ابر شلوارپوش ای رهاییبخش امروز دلم میخواهد گوش باشم. تمامن گوش. چون هر چه سطر…” 1 اردیبهشت 20:59در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “باورت میشه از رو غرض و کِرم فراوان اون حرفو زدم؟ دوست داشتم دوستایی مثل تو رو یه خرده اذیت…” 1 اردیبهشت 19:39در
- در
- در
- در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “نمیدونم چرا اما گاهی واقعا گم میشم. بین همهی کتابا و هدفها و زندگی روزمره. نه اینکه کاری نکنم نه،…” 1 اردیبهشت 14:23در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “سلام و درود بر شما استاد عزیزم من در حال مردن هم که باشم حتی در حالت درازکش در تخت…” 1 اردیبهشت 13:50در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “داشتم فایل جلسه کارگاه 26 تمرین نوشتن را گوش میکردم، شنیدم که گفتید پیادهروی بسیار فراتر از ورزش. یعنی خوب…” 1 اردیبهشت 12:05در
- در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “سلامت باشید رعنا جان امیدوارم روز به روز زندگیتون زیبا و زیباتر بشه.” 1 اردیبهشت 10:20در
- در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “تصدّقت گردم، “جیمیل”، پیامِ مهرانگیزت را (که اینجا در ذیل یکی از دیدگاههای ناچیزم، مرقوم کرده بودی)، به دستِ دلُ…” 1 اردیبهشت 07:21در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “سلام استاد نکاتی که بهشون اشاره کردید خیلی کاربردی هستن من چندتاشو انجام می دادم و چندتاشم به تازگی شروع…” 1 اردیبهشت 03:42در
- تنشگاه: “ممنونم.🙃🫠☺️ بینهایت این لطف و مهر برام ارزشمند و دلگرمکننده است. کلمههای شما سوخت انگیزهی من هستن.🥲” 1 اردیبهشت 01:37در
- حیف ذهن: “پس بیصبرانه مشتاق خوندن نظرت هستم. و اگه حدسم درست باشه، اتفاقن علاقهم به خوندن پیامهات دوچندان میشه. و باید…” 1 اردیبهشت 01:33در
- در
- هستی خودگداز من: “منم ممنونم که با استمرار و پشتکارتون در انتشار و آموزش در دل مخاطبانتون نور امید روشن میکنید. امیدی گره…” 1 اردیبهشت 01:24در
- حیف ذهن: “سلام، سلام حتمن خیلی زود براتون از تجربهی خوندن این کتاب عزیز مینویسم. راستش دلم میخواست اینجور یادداشتها رو گاهی…” 1 اردیبهشت 01:07در
- در
- ۱۰۰ مصدر امروز من: “سلام، سلام نفرمایید. اینکه بین این همه مشغله بازخوردهام رو میخونید و پاسخی پرمهر مینویسید برام ارزشمند و عزیزه. من…” 1 اردیبهشت 00:10در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “درود خانم قهرمانی همت و ارادهی شما رو تحسین میکنم. سلامت باشید.” 31 فروردین 23:58در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “امروز هر جور بود و با کسالتم اومدم آنلاین شرکت کردم. بعد از کارگاه به خودم هشدار دادم که حالت…” 31 فروردین 22:42در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “تنک یو سو ماچ استاد زنده باشید” 31 فروردین 22:42در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “درود زهرا جان امیدوارم شاد و پرانرژی باشی.” 31 فروردین 22:39در
- بازبینهی روز | نوشتن و توسعهی فردی با پیگیری روزانه: “سلام استاد تمام بندهایی که نوشتید خیلی میتونن مورد استفاده قرار بگیرن اگر که بهشون عمل بشه بسیار تاثیر مثبت…” 31 فروردین 22:24در
- در
- همهی همها: “از اینکه گاهی بلند مینویسی اتفاقن بسیار بیشتر لذت میبرم. و چه خوب که از کتابهایی که میخونی برام میگی.…” 31 فروردین 19:07در
- هستی خودگداز من: “به خاطر این همه زیبایی و مهری که با پیامهات در این وبلاگ جاری میکنی، سپاسگزارم. و چقدر لذت میبرم…” 31 فروردین 19:04در
- حیف ذهن: “اگه سنگ و آفتاب رو خوندی حتمن ازش بنویس برام. راستی بهم الهام شده که تو کدوم یک بچههایی. امیدوارم…” 31 فروردین 19:01در
- در
- ۱۰۰ مصدر امروز من: “سلام رفیق اول از همه ببخش اگه پاسخهای من مختصره. ولی بدون که نوشتههاتو با عشق و لذت میخونم و…” 31 فروردین 18:58در
- روزیدن از نو: “به به رعنا خانم نازنین حتمن اینجا بیشتر بنویسید برام. اتفاقن کانالتون رو مدام میبینم و لذت میبرم از اینکه…” 31 فروردین 18:55در
- خواست و خاطره: “درود بر شما خانم قهرمانی نازنین سپاسگزارم از لطف و توجه شما. یادداشتهاتون رو میخونم و لذت میبرم.” 31 فروردین 18:54در
- غم بزرگ و خر بزرگ: “سلام خانم حشمتی نازنین سال نو شما هم مبارک. (و پوزش به خاطر تأخیرم در پاسخگویی) داشتم سایتتون رو میدیدم.…” 31 فروردین 18:53در
- در
- نوشتآدم: “سلام خانم خوشگویان خوشقلب چقدر عالی. از دیدن تداوم شما در نوشتن لذت میبرم.” 31 فروردین 18:47در
- روزیدن از نو: “سلام علی نازنین چه وبلاگ قشنگی داری. موضوعات وبلاگت رو دوست دارم. نثرت هم تمیز و شیرینه. از این پس…” 31 فروردین 18:46در
- در
- در
- روزیدن از نو: “سلام به روی ماهت گیابند بینظیر چه خوشحال شدم از دیدن اسمت در اینجا. تو یکی از بهترین و بااستعدادترین…” 31 فروردین 18:43در
- در
- در
- در
- روزیدن از نو: “سلام لطیف عزیز کتابها بیشماره و موضوعات بسیار متنوع. پیشنهاد من اینه که خودت در بین مطالبی که نوشتم کتاب…” 31 فروردین 14:24در
- باید به کسی میگفتم که اینجا بودهام: “آفرین ندا جان. به خاطر رسیدن به این حس بهت تبریک میگم. این درک خیلی مهمه، اینکه آدم حس کنه…” 31 فروردین 14:23در
- باید به کسی میگفتم که اینجا بودهام: “به به. دمت گرم. من همیشه با لذت میخونم نوشتههاتو. و خوشحالم که تصویرسازی رو هم چاشنی کارت کردی.” 31 فروردین 13:58در
- نوشتیار: “شما بزرگوارید و به من محبت دارید خانم حشمتی نازنین. همیشه شما رو با تمام وجود تحسین میکنم. دیروز هم…” 31 فروردین 13:57در
- نوشتیار: “سلامت باشی زهرا جان. خوشحالم که میبینی وبلاگت رونق گرفته و مخاطبهای خوبی داری پیدا میکنی.” 31 فروردین 13:56در
- روزیدن از نو: “سلام به روی ماهت فاطمه جان دیروز چقدر خوشحال شدم از دیدنت. و چه خوشحالم که داری دورهی نوشتاردرمانی برگزار…” 31 فروردین 13:55در
- نوشتن برای یک نفر: “سلام پریسا جان دیدن روی ماه تو از شیرینترین اتفاقات این روزها بود. اشتیاق و انرژی تو در کلاس فوقالعاده…” 31 فروردین 13:55در
- در
- نوشتن برای یک نفر: “وقتی یک مخاطب خاص رو در نظر میگیری راحتتر میتونی بنویسی ولی بدون داشتن مخاطب خاص مدام دچار تردید میشی” 31 فروردین 13:44در
- نوشتن برای یک نفر: “۷ ساعت کیفِ مطلق، ۷ ساعت اشک شوقی که پشت چشمانم به زور نگه داشتم، ۷ ساعت پرسش تکرارشونده تویِ…” 31 فروردین 12:07در
- روزیدن از نو: “سلام به نظرم این مطلبی که نوشتهام میتواند نکتهای مفید به این متن پرفایده بیافزاید. https://fatemehebrahimi.ir/words-for-different-feelings/” 30 فروردین 10:54در
- نوشتیار: “آقای کلانتری عزیز، چقدر خوشحالم که هم عصر شما هستم و افتخار شاگردی کردن انسان بسیارکوش شوریدهای چون شما را…” 30 فروردین 08:55در
- نوشتیار: “خیلی عالی بود. ممنون که به فکر هستید. من همیشه ازتون یاد میگیرم و با انگیزهتر توی این مسیر پیش…” 29 فروردین 20:48در
- باید به کسی میگفتم که اینجا بودهام: “یک: من اما مرور نوشتههایم را به بیشتر نوشتن ترجیح میدهم. دو: یکبار یک دفتر را با نوشتن روزانۀ 100…” 29 فروردین 08:11در
- باید به کسی میگفتم که اینجا بودهام: “از وقتی نوشتن روزانه را شروع کردم همیشه با خودم میگویم چرا قبلا نمینوشتم؟ چطور میتونستم ننویسم؟ وقتی نمینوشتم چکار…” 28 فروردین 21:53در
- روزیدن از نو: “سلام استاد عزیز امیدوارم حال دلتون خوب باشه. میگم حال دل، چون وقتی دلمون خوش باشه، همه چیز به خودیِ…” 28 فروردین 10:53در
- الان چه حسی دارم؟: “من کاغذی نوشتهام و پیش رویم گذاشتهام تا یادم نرود از احساساتم بنویسم. باورتان میشود که این روزها فقط با…” 28 فروردین 08:23در
- در
- روزیدن از نو: “سلام من از جنوب ایران هستم،چند روزی هست دارم یادداشت ها، و چنل یوتیوبت را دنبال میکنم ، من را…” 27 فروردین 23:33در
- روزیدن از نو: “تو هر ساعتِ شبانهروز، لابهلای نوشتنام میام اینجا و سَرَک میکشم. با اینکه میدونم همیشه آخِرشب میای و یه یادداشت…” 27 فروردین 20:20در
- تنشگاه: “چقدر عالی خیلی ممنونم استاد 🙏 همیشه با خودم میگم داشتن تنها یک عدد خوانندهی فرهیخته و خوشسلیقه مثل شما،…” 27 فروردین 20:01در
- روزیدن از نو: “سلام استاد روزتون بخیر در راستای مطالبی که امروز نوشتید من هم تجربه کوچکی دارم . البته تقریبا موقعیت را…” 27 فروردین 19:13در
- همهی همها: “منم به واژههای همدار علاقهی زیادی دارم از همه بیشتر به واژهی «همراز» همتختی، همبازی، همنوا، همنوازی، همپیاله، همکاسه، همتوشه،…” 27 فروردین 17:20در
- تنشگاه: “سلام ضامن نازنین آخ. چه بد. امیدوارم خوب استراحت کنید و خیلی زود خوب بشید. از لطفتون بیاندازه سپاسگزارم. با…” 27 فروردین 17:08در
- تنشگاه: “درودبرتوبهترین ومهربان ترین . چند روزاست پام شکسته است. شکستن استخوان خیلی درد دارد. ولی وقتی پبام پای نوشته های…” 27 فروردین 16:05در
- در
- تنشگاه: “ممنونم از محبت شما خانم ایمانی خوش ذوق. داشتم نوشتههای وبلاگتون رو میخوندم و لذت میبردم.” 27 فروردین 16:04در
- در
- در
- فرمول معجزه: “خواهش میکنم. کاری نکردم که. بعد از این هم هر کاری از دست من برمیومد بفرمایید تا انجام بدم.” 27 فروردین 16:02در
- در
- در
- در
- ۱۰۰ مصدر امروز من: “همیشه به من لطف دارید. خوشحالم از اینکه فعالیت محتواییتون رو جدی دنبال میکنید خانم حشمتی عزیز.” 27 فروردین 15:58در
- در
- وقفه بی وقفه: “زهره خانم عزیز من هم سال نو رو به شما تبریک میگم و سال بسیار خوبی رو براتون آرزو میکنم.…” 27 فروردین 15:57در
- در
- در
- پُربار و پُرمار: “سلام آقای قرایلو جان پیام شما رو مدتی بود نگه داشته بودم تا یکبار دیگه با لذت و دقت بخونم…” 27 فروردین 15:55در
- در
- پُربار و پُرمار: “ارادتمندم خانم ایمانی عزیز همیشه خوشحالم از اینکه شما به اینجا سر میزنید. سال پربرکتی رو براتون آرزو میکنم.” 27 فروردین 15:45در
- در
- کنجی و کتابی و رفیقی: “سپاسگزارم شیما خانم نازنین ذوق طنز شما رو همیشه تحسین میکنم.” 27 فروردین 15:14در
- در
- این پژواک زیبا: “درود بر شما عزیز دل چه خوب که اون جمله رو به خاطر دارید. شما خودتون از مهربانترینها هستید.” 27 فروردین 14:52در
- این پژواک زیبا: “اوه یاد او لایو بخیر. چه خوب که با پیامهای شما چیزهایی حوبی برام یادآوری میشه همیشه.” 27 فروردین 14:50در
- این پژواک زیبا: “درود مبین نازنین شما ذوق بسیاری در نوشتن داری. و من تصور میکنم با تداوم در این مسیر نویسندهی درخشانی…” 27 فروردین 14:49در
- در
- همهی همها: “من خودم طرفدار این بساطهای جمعه بازار کتابم. جمعههایی که دلمون میگیره میاییم تا انقلاب و چند ساعتی رو لابهلای…” 26 فروردین 23:20در
- تنشگاه: “سلام، سلام از تنشگاه عبور کردم. هوشیار و آماده برای ساختن راههای تازه. دغدغهها را مکتوب کردم؛ آرزوها و اهداف…” 26 فروردین 22:06در
- در
- در
- نوشتآدم: “سلام استاد ایدهها یادداشت روزانه که مطرح کردید؛ برای من خیلی مفید بود و هر روز مینویسم ود کانالم به…” 26 فروردین 14:03در
- تنشگاه: “چه حس خوبی داشت کلمههای این یادداشت خصوصاً دو کلمهی آخر. و چه جالب! همین الان تو یادداشتم داشتم با…” 26 فروردین 05:43در
- تنشگاه: “درود بر تو رفیق همدل وجودت و پیامهات عزیز و ارزشمنده برام. در انتظار نظرات تازهی تو بودم. برقرار باشی.” 26 فروردین 01:36در
- تنشگاه: “ممنون که در هر شرایطی مینویسید. ساعتهاست منتظر این کلماتِ عزیز و جادوییام. ذهن پریشانم یاوهپردازی میکند. نمیتوانم درست و…” 26 فروردین 01:32در
- همهی همها: “وای واقعنننن گشتن بین کتاب کهنه ها لذت بخشه. ما نسخه ی زبان اصلی تصویر دوریان گری هم پیدا کردیم…” 25 فروردین 08:30در
- همهی همها: “سلام، سلام ۱. چند روزی نبودم. بیماری یقهام را گرفته بود و نای سنجیده نوشتن نداشتم. مینوشتم اما موهوم. چیزی…” 25 فروردین 03:01در
- قرار و مرارت: “خدای عزوجل Google meet و Skype را به سبب چنین خدمات شایانی به منزله حفظ هرچهبیشتر زمان مرحمت عالی عنایت…” 22 فروردین 17:55در
- در
- در
- در
- همنوایی روزانهی ارکستر واژهها: “[sc_ac_comment id='1668' link='https://shahinkalantari.ir/wp-content/uploads/2024/04/1712678589-audio_replyto-1668.wav']” 21 فروردین 19:33در
- در
- همنوایی روزانهی ارکستر واژهها: “در حال خوندنش هستم. و اتفاقا داستانش جذبم نکرد و بخاطر توصیهی شما که به لحاظ زبانی حرفی برای گفتن…” 21 فروردین 12:32در
- در
- یک لقمه لغت: “سلام استاد عزیز. چقدر خوشحال شدم که اسممو در فهرست همسفران شما دیدم. هر روز به وبلاگتون سر میزنم و…” 21 فروردین 10:51در
- در
- یک لقمه لغت: “سلام بر استاد و راهنمای عزیزم بهترین اتفاق سال 1402 برای من اشنایی با شما بوده، بسیار خوشحالم که در…” 21 فروردین 09:44در
- همنوایی روزانهی ارکستر واژهها: “سلام استاد. صبح بخیر. من یه سوال خیلی مهم داشتم. ظریف و پویا و پرمایه در این عبارت یعنی چی؟…” 21 فروردین 07:44در
- یک لقمه لغت: “سلام استاد ☘️ بسیار سپاسگزارم برای معرفی سایت 🙏 ظاهرن دیگه کمکم دارین اسبابکشی میکنین اینجا 🙂” 21 فروردین 04:34در
- فرمول معجزه: “وااای خدای من !!! چقد خجالت زده و شرمنده شدم باور کنین قصدم از این پیام بی احترامی یا بی…” 19 فروردین 16:10در
- فرمول معجزه: “سلام به روی ماه حق کاملن با شماست. و متاسفم واقعن از رفتار دانیال. من پیگیر موضوع خواهم بود. 🌸” 19 فروردین 00:33در
- فرمول معجزه: “اولین سلام ودرود درسال جدید بر استاد خوبان استاد عذرم را بپذیرید من از اقای مردادی خیلی دلگیرم نزدیک دوماهه…” 18 فروردین 13:30در
- گاوخونیخوانی: “یه مدته اینجا کامنت نزاشتم دلم تنگیده بود . گاو خونی !!! کتابی که خوندمشو مدتهاس به تعویق انداختم ،…” 17 فروردین 02:10در
- عاشقانهنافرانه با نوشتن: “یک جمله نوشته بودین وقتهایی که برای بقیه فامیل تلف میشد را به پدرم اختصاص میدهم. من همیشه از دیدن…” 16 فروردین 23:11در
- عاشقانهنافرانه با نوشتن: “متشکرم 🙏 حواسم نبود سرچ کنم، راستش نمیدونم چرا فکر کردم از اون کلمههاییه که گاهی خودتون تفننی میسازید.😅 بههر…” 15 فروردین 23:24در
- در
- در
- همنوایی روزانهی ارکستر واژهها: “منم این حرکت رو دوست دارم ولی برای من سخته که هر روز بخوام با یک نویسندهی جدید آشنا بشم.…” 15 فروردین 02:11در
- هستی خودگداز من: “چندروز پیش بین دستفروشهای خیابون انقلاب دو جلد کتاب پیدا کردم و همون موقع به دختر گفتم: اگه یوقت نبودم…” 15 فروردین 02:08در
- در
- هستی خودگداز من: “سلام، سلام یک امروز بخشی از ذهنم مشغول چالش جدید بود. یک عالمه احساسات متناقض را تجربه کردم. سعی کردم…” 15 فروردین 00:10در
- خوابالولو: “سلام به روی ماه شما لیلا خانم نازنین سپاسگزارم از لطفتون. خوشحالم که چنین حسی دارید. سالی سرشار از برکت…” 14 فروردین 19:04در
- در
- در
- در
- همنوایی روزانهی ارکستر واژهها: “سلام سلام این چالش جدید عالیه. امیدوارم بتونم در این مسیر استمرار داشته باشم. دلم میخواد برای رسانههام هم از…” 14 فروردین 01:41در
- در
- در
- قرار و مرارت: “چه دیلمایی شد ۱۶. اگر زود نرسیم، دیر میرسیم! سر وقت فقط یک ثانیه ست🥲” 12 فروردین 20:54در
- در
- در
- در
- در
- خوابالولو: “استاد عزیز سال نو مبارک باشه. انشالله که در این سکون و ارامش به اهدافتون برسین و سال پرباری داشته…” 9 فروردین 13:27در
- خوابالولو: “عینک قرمز و سیاه، مثل پشت پلک وقتی بهش نور میخوره. ترکیبی از تاریکی و رگهای خونی با همراهیِ نور…” 9 فروردین 11:59در
- در
- حیف ذهن: “سلام سلام یک با خودم قرار گذاشتم، شبها قبل از دوازده بخوابم؛ اما اشتیاقِ داغ خواندن یادداشتهای شما خواب از…” 8 فروردین 02:33در
- کوی نثر: “دربارهٔ خپلهگربه، سؤتفاهمی شده. شما آدم ایشان هستید و شما اصرار دارید روی تخت ایشان بخوابید. هیچ هم رابطهٔ دو…” 7 فروردین 10:50در
- در
- کوی نثر: “سلام، سلام مشتاق و منتظرِ روزآمد یادداشتها بودم. راستش کمی دلنگرانی هم قاطیِ اشتیاقم بود. امیدوار بودم که بر مسمومیت…” 7 فروردین 02:30در
- خواست و خاطره: “مسمومیت غذایی خیلی خر است انشاالله تا حالا خوب شده باشید. طنزبانکتون فوق العاده است مثل بقیه دورهها مثل وبینارهای…” 6 فروردین 18:37در
- در
- ۱۰۰ مصدر امروز من: “سلام، سلام یک در تردیدم اول عذرخواهی کنم یا تبریک بگویم. بیشتر که فکر میکنم باید اول تبریک بگویم. همین…” 6 فروردین 15:52در
- ۱۰۰ مصدر امروز من: “خیلی جالب بود 😍 با اجازه تون منم یادداشت امروزمو به این شیوه نوشتم و منتشر کردم، البته باید اعتراف…” 6 فروردین 01:25در
- ۱۰۰ مصدر امروز من: “خلاقیت شما در نوشتن من را غافلگیر میکند. کیفور شدم از خواندن این یادداشت. آفرین بر شما” 5 فروردین 21:35در
- اسباببازیهای نویسنده: “عالی بود استاد. لایو رو هم دیدم؛ چه دیدگاهی و تشبیه بهیادماندنیای👏👍” 3 فروردین 21:11در
- غم بزرگ و خر بزرگ: “سلام جناب کلانتری عزیز و بزرگوار سال نو مبارک در سال شلوغی که از سر گذراندم، ۱۰۰ جمله یکی از…” 3 فروردین 19:13در
- در
- وقفه بی وقفه: “من استمرار رو از شما یاد گرفتم و ممنونم که همیشه انگیزهبخش هستین. از روزی که یادداشت روزانهام رو منتشر…” 1 فروردین 11:07در
- وقفه بی وقفه: “شاهین عزیز سال نو مبارکت باشه. شما بهم یاد دادید که استمرار، ادامه دادن و پایبندی به اصول ارزشمند خودمان…” 1 فروردین 08:35در
- وقفه بی وقفه: “سال نو مبارک 💐 بزرگترین و مهمترین درس شما به همهی شاگردانتون همین تلاش و پشتکار با عشق هست.🙏 موید…” 1 فروردین 07:32در
- وقفه بی وقفه: “سلام آقای کلانتدی. سال نو مبارک انشالله همیشه سالم و تندرست باشید و مثل همیشه بدرخشید.” 1 فروردین 07:13در
- پُربار و پُرمار: “سلام. داود قرایلو از دوره نویسندگی 59 هستم. این متن را برای شوخی با شما نوشتم. امیدوارم شب عیدی گل…” 29 اسفند 13:07در
- در
- پُربار و پُرمار: “چه استعارهی جالبی. واقعن زندگی همیشه پرباری و پرماری رو با هم داره. رنج و لذتی که با هم عجین…” 29 اسفند 09:29در
- پُربار و پُرمار: “«ما متن را برگزیدهایم که در حاشیه نباشیم» استعارهی مارپله عالی بود استاد. امیدوارم شما و اطرافیانتون در سایهی لطف…” 29 اسفند 05:50در
- کنجی و کتابی و رفیقی: “مشتاق دوره جدیدم🤩 شاید عجیب باشه اما برای حل شدن مشکل دوستتون دعا کردم:(” 27 اسفند 17:45در
- کنجی و کتابی و رفیقی: “با اینکه امسال زمستان مثل همیشه نیست ، حتی یک برف و باران هم به خود ندیده است و بعضی…” 27 اسفند 16:06در
- کنجی و کتابی و رفیقی: “ممنون استاد گرامی چقدر منتظر دورهی «طنز» بودم. وچه اسم زیبایی برایش گذاشتید، «طنز بانک»🤭” 27 اسفند 11:37در
- وانمودگاه: “شاید بتوان اسم شبکههای اجتماعی را گذاشت وانمودگاه. تشویقت میکند به چیزهایی وانمود کنی که نیستی. عجب جمله ای شاهین…” 26 اسفند 12:18در
- این پژواک زیبا: “واقعا وقتی بعد از مدتها یک کتاب خونده شده رو دوباره میخونی محتواش جالب تر به نظر میاد . انگار…” 25 اسفند 09:46در
- این پژواک زیبا: “سلام استاد شاهین عزیز همیشه از خوندن نوشته هاتون، اتفاقی در درونم میافتدکه نمیتوانم توصیفش کنم. شاید بشود گفت شور،…” 25 اسفند 08:36در
- این پژواک زیبا: “سلام، سلام واقعن کیف میکنم از این همه انرژی و پشتکار. انگیزه و نیروی مضاعف میگیرم تا جسم و روحم…” 25 اسفند 05:35در
- این پژواک زیبا: “سلام بر آموزگار توانا توانا بود هرکه دانا بود خواندن نوشتههای متین و دیدن نظم وزین و پشتکارتون بیننده را…” 25 اسفند 02:40در
- وانمودگاه: “سلام شاهین عزیز ،نازنین، دوست داشتنی ،فرزانه باابن اسمها راحت ترم ارتباطم شکل قوی تری به خود می گیرد. این…” 24 اسفند 02:42در
- وانمودگاه: “سلام، سلام یک وانمودگاه! مرا یاد خودم میاندازد. که این همه سال توی فرهنگ بیمار اطرافم مدام به وانمود تشويق…” 24 اسفند 01:04در
- خشم و تکاپو: “سپاس ای دوست راستش اون ایمیل واقعیه. یه آدرس مستقله واسه خودش. اگرچه مثل صاحبش راه گم کرده و بینام…” 24 اسفند 00:19در
- دلجوش: “درود بر دوست دلجوش یهویی جوشید و چه خوب که به دلت نشسته. دفترچه یادداشت آدم جای همینجوری بازیهاست دیگه.…” 23 اسفند 23:34در
- راضیام: “زهره خانم نازنین، دیدن اسم زیبای شما همیشه برام عزیزه. و چه خوشحالم که وبلاگتون مرتب بهروز میشه.” 23 اسفند 23:24در
- در
- در
- خشم و تکاپو: “سلام بر تو ای دوست این «دوست» واژهی ویژهیی میدونم که دلم میخواد برای هر کسی خرجش نکنم. مدتی نبودی…” 23 اسفند 23:22در
- راضیام: “درود بر تو فرشته جان ممنونم ازت. خوشحالم که اینجا هستی و مینویسی. امیدوارم زندگیت پر از خوشی و موفقیت…” 23 اسفند 23:19در
- در
- در
- در
- در
- در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “چه جالب. خیلی خوشحالم که میبینم در زمینهی محتوا هم بسیار فعالی و روز به روز در حال بهتر شدن.” 23 اسفند 23:16در
- در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “چه جالب که تو هم چنین تجربهیی داشتی. ممنونم ازت زهرا جان. به همچنین.” 23 اسفند 23:15در
- دلجوش: “سلام، سلام یک دلجوش را دوست دارم. به آن اندازه که میخواهم بدزدمش و ببرم وسط یادداشت امشبم بنشانم. اما…” 23 اسفند 01:37در
- راضیام: “آخ که چقدر آن جمله آخر توصیف کننده من هست. سراسر شوق زندگیام و یکسره سرخورده. بله، برخی جانوران اینگونهاند.” 22 اسفند 22:40در
- خشم و تکاپو: “«حکایت زندگی آدمیست که صد تا چیز خشمش را برانگیخته، و او میکوشد از این خشماخشم نیرویی بسازد برای تکاپو،…” 22 اسفند 15:47در
- راضیام: “شما «به جهندم» رو از کجا آوردید!😁 چند روز پیش فکر میکردم، از کِی و از کی افتاده روی زبونم.…” 22 اسفند 03:21در
- خشم و تکاپو: “سلام، سلام یک دنبال بهانه برای معاشرت گشتم. رسیدم به خوراک رسانهی امروزتان از ابراهیم گلستان برای هوشنگ خان. «امکان…” 22 اسفند 03:11در
- در
- راضیام: “دلم میخواد یه روز همین قدر پرکار بشم که وقت نداشته باشم ریش که خب نه ولی مثلا… چیزی به…” 21 اسفند 02:25در
- ناغوش: “استاد جان نمیدانم دورهی اول صد داستان درگیر کدام داستان زندگیام بودم که متوجه آن نشدم. احساس میکنم به این…” 20 اسفند 14:59در
- بازی را بساز: “تبدیل یک کار به بازی میتونه در استمرار اون تاثیر داشته باشه. من زبانی رو با نرمافزار دولینگو دارم یاد…” 19 اسفند 16:06در
- بازی را بساز: “چه جالب. منم خیلی بازی راز جنگل رو دوست داشتم. اتفاقن چند وقت پیش از بین خرت و پرتا گرفتمش…” 19 اسفند 10:18در
- نثرت رسد به فریاد: “چقدر لطف کردید که وقت گرانبهایتان را صرف کردید و در آن راهبندان تشریف آوردید آقای کلانتری عزیز. چقدر از…” 18 اسفند 09:00در
- خیره به خویشتن: “لطف دارید و مهر و دانش و منش شما سبب حال خوش و انگیزهٔ منه آقای کلانتری عزیز.” 17 اسفند 08:37در
- در
- ادامه دارم: “Farah, [۰۶.۰۳.۲۴ ۱۶:۲۶] یزد اسفند ۱۴۰۲ هرروزز یک ربع باید منتظر بمانی تا نوبتت بشود که انگشت بزنی و به…” 16 اسفند 16:31در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “از خوندن «شغل آینده: سر شلوغ» لبخند بزرگی روی لبم نشست. همین چند وقت پیش برای آرتادخت تعریف میکردم که…” 16 اسفند 08:04در
- خیره به خویشتن: “یک بریده از کار پژوهشی در خصوص نویسندگی رو خدمتتان ارسال می کنم آقای کلانتری که به نظرم میتونه جذاب…” 15 اسفند 02:03در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “چه جالب که از نوجوانی همچین روحیهای داشتین. و قطعن تلاشهای اون دوران توی نتایج الانتون هم تاثیرگذار بوده. واقعن…” 14 اسفند 23:53در
- آداب تکاپو: “درود فرح عزیز نوشتههاتون رو خوندم. زیبا نوشتید. نکاتی رو خدمتتون عرض خواهم کرد.” 14 اسفند 23:43در
- در
- خیره به خویشتن: “همین کامنتها نشون میده که در شما چه اراده و ذوقی هست. من امیدوارم این نثر پاکیزه و درخشان رو…” 14 اسفند 23:42در
- در
- در
- در
- در
- ۵ تا ۵ دقیقه: “چه خوب که شما جدی و پیگیر فیلم میبینی. من به خاطر درخواست قبلیتون بیشتر به فیلمها اشاره میکنم.” 14 اسفند 23:38در
- در
- اکنونیدنِ منوی رستوران نویسندگی: “سلام زهرا جان خوشحالم که این فعالیتها باعث شده با جوانهای خوش ذوق و خلاق و سختکوشی مثل تو آشنا…” 14 اسفند 23:37در
- در
- در
- خلاصه: “چه زیبا نوشتید. چقدر خوشحالم که دارید کارهای امیرشاهی رو میخونید. واقعن میشه ازش یک دنیا آموخت.” 14 اسفند 23:34در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- اولینها: “درود بر مهربانو جان شما انسان خوش قلب و نازنین و فوقالعادهیی هستین. وجودتون مایهی افتخاره برای من.” 14 اسفند 23:30در
- خیره به خویشتن: “مرتضی جان با وجود نازنینت سبب شد من حس بسیار خوبی به خیلی از کارها پیدا کنم.” 14 اسفند 23:29در
- در
- نیروی نوشونده: “درود بر اعظم خانم نازنین بیاندازه برای من عزیز و ارزشمند هستید شما.” 14 اسفند 23:28در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “ای دوست خوش ذوق من از قشنگیهای اینجا برای من، خوندن همین پیامهای شماست.” 14 اسفند 23:28در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “درود بلاخره برگشتم به کامنتها. اتفاقن به درخواست شما اضافه کردیمش.” 14 اسفند 23:27در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “راستی الان که کامنت میگذاشتم، گزینهی ارسال پاسخ به ایمیل را دیدم. اگر قبلن از روی بیحواسی نادیدهاش گرفتم عذرخواهی…” 14 اسفند 22:17در
- پنهانداشتههایت را بنویس: “«پنهانداشتههایت را بنویس.» این جمله عجیب به دلم نشست. فکر کردم بد نباشد من هم گاهی میان کلیشههایم با کمی…” 14 اسفند 22:13در
- نیروی نوشونده: “استاد جان آن حسی که با خواندن یادداشتهای دیگران در شما ایجاد میشود و شما را به نوشتن ترغیب میکند…” 14 اسفند 09:27در
- گزارش خالی: “هفت کار برای من هم یکی از بهترین دورهها بود. باعث خودشکافی عمیقم شد. تونستم همه علایق و نفرتها و…” 12 اسفند 21:32در
- گزارش خالی: “سلام ماهم افتخار تلمذی در مکتب خانه نویسندگی را داشتیم . با ۷کار کتابهای نایاب اشنا شدم وموفق شدم چندتا…” 12 اسفند 00:28در
- خیره به خویشتن: “«با مرتضی سرانجام یک روز فونتی میسازیم مخصوص نویسندگان.» و اون فونت مدیون این جمله خواهد بود. این جملهٔ انگیزهبخش.” 10 اسفند 21:25در
- خیره به خویشتن: “سلام انتشار مستمرتان با این تعهد شگفتانگیز است و مایهی حسرت. به پشتکار و ارادهی روزافزونتان که نگاه میکنم؛ همزمان…” 10 اسفند 03:48در
- آداب تکاپو: “چای برای خودم ریختم و به ایستگاه آمدم ،امروز خانم حسینی پور مسئول شیفت است ، از آن روزهایی است…” 7 اسفند 20:22در
- آداب تکاپو: “Farah, [۲۶.۰۲.۲۴ ۱۷:۳۸] داروخانه خیلی شلوغ بود ، هرجا میروی سیستمی شده ، مثل بانک یک دستگاهی گذاشته اند که…” 7 اسفند 20:18در
- برفناک: “سلام، سلام راستش اگر هر روز هم بیام اینجا و برای استمرار در انتشار ازتون تشکر کنم کافی نیست. توی…” 7 اسفند 15:02در
- برفناک: “نوشتن بهترین تلاش در راستای نامیرا شدن است. وقتی مینویسی خیالت راحت است حتی اگر بمیری در صفحات دفتری جایی…” 7 اسفند 08:59در
- برفناک: “کاری که این روزا خیلی دوس دارم به طور جدی انجامش بدم همین نوشتنه . اما گاهی اوقات روزمرگی ها…” 6 اسفند 23:59در
- برفناک: “سلام روز برفیتون بخیر برفهای امروزی درمقابل ابر برفهای دهه ۶۰ قد خم می کند. هنوز سرمای برفهای نشسته در…” 6 اسفند 16:42در
- ۵ تا ۵ دقیقه: “ای کاش زندگی و اموراتش می ذاشت همه هم م غم با نویسندگی باشه اقای کلانتری” 6 اسفند 00:49در
- ۵ تا ۵ دقیقه: “یادداشت امروزتون رو بسیار دوست داشتم. ممنون برای معرفی فیلمها. فیلم the holdovers محشره. حس غریب و ناشناختهای در پایان…” 6 اسفند 00:46در
- بازکشف نوشتن: “سلام بر استاد بینظیر همین الان دارم اجرا می کنم نوشتن اگر روی چرخه نظم وپیوستگی قرار بگیرد برای من…” 5 اسفند 17:26در
- کوشش و کشمکش: “در زمینه های نوشتن و نویسندگی، یا هر کتابی که به قول خود شما بتونه واژه های غیر فعالام رو…” 5 اسفند 16:14در
- ۵ تا ۵ دقیقه: “به به چه عالی اصلن روزایی که کل روز در حال انتشار هستید؛ گویی درخشانتر و خوشحالترم. انگار منبع انگیزه،…” 5 اسفند 15:12در
- اکنونیدنِ منوی رستوران نویسندگی: “استاد ممنونم ازتون که همیشه انگیزه، انرژی و حس خوب بهمون میدین. خداروشکر میکنم که سه سال پیش از طریق…” 4 اسفند 00:48در
- در
- در
- فهرستنده: “سلام، سلام ۱.داشتم با خودم فکر میکردم حتا روزهایی که کمتر مینویسید هم ازتون یاد میگیرم. چطوری؟ اینطوری که با…” 1 اسفند 14:24در
- خلاصه: “از بابت کتابهای مهشید امیر شاهی سپاس استاد عزیز.. 🌹🌹🌹 ساعت ۵ عصر است. به کلاسم فکر می کنم که…” 1 اسفند 08:42در
- در
- فهرستنده: “سلام استاد وقت بخیر. ممنون که مسیر روزتون رو با ما به اشتراک میگذارید. برای معرفی کتاب بیست کهنالگوی پیرنگ…” 30 بهمن 14:21در
- فهرستنده: “یکی از پستهایم در وبلاگم را اینجا منتشر میکنم: ترجیح میدهم به جای پرسیدنِ سوالِ چرا نمیتوانم سایتم را بهروز…” 30 بهمن 12:31در
- فهرستنده: “عنوانش خیلی خوبه 👌😄 چه جالب! من یه آلارم هم برای «چککردن فهرست» به فهرست هشدارهای روزانهم اضافه کردم. آخه…” 29 بهمن 23:39در
- فهرستنده: “سلام ممنون که این فهرست نویسی رو یاد دادید. اغلب در پایان صفحات صبحگاهی به صورت خوشهای کارهایم را که…” 29 بهمن 21:28در
- فهرستنده: “جالبه من هم اخیرا تا حدودی به همین باور رسیدم که گاهی از منطقه امن خارج شدن ممکنه بهای خیلی…” 29 بهمن 20:58در
- فهرستنده: “1.شبیه خزوخیلها، آخجان اولین کامنت ر ا من گذاشتم؛ تمرینی هم بود برای استفاده از کلمۀ «اولین». – به پشتپردههایی…” 29 بهمن 16:27در
- اولینها: “به پیشنهاد دوره تولید محتوا یه کانال زدم فقط واسه کوتاه جمله ها خیلی پیشنهاد خوبی بود، جمله هام دیگه…” 29 بهمن 11:00در
- اولینها: “تحقیقتون راجع به کلمه مشکین خیلی جالب بود. من رو یاد دوران دانشگاهم انداخت که برای روانآرامی به مشکینشهر میرفتیم.” 29 بهمن 03:50در
- اولینها: “سلام استاد بزرگ منش 🌹🌹🌹 اولین هیجان به یاد ماندنی واحساس ناشناخته ومبهم همراه با لذت وشادی وصف ناپذیر ساعت…” 29 بهمن 02:39در
- اولینها: “خیلی هم برای من قشنگه این رهایی. پس حتمن بیشتر بنویس برام دوست خلاق من. من این پاکیزگی نوشتار و…” 28 بهمن 20:46در
- اولینها: “سلام، سلام خوشحالم که بینامی من را خلاف ادب ندانستید. با این نوع کامنت گذاشتن احساس امنیت میکنم. کنار افرادی…” 28 بهمن 20:44در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “ای فاطمه همیشه خوب چقدر منو خوشحال میکنی با تداومت در نوشتن. تو بینظیری و من چه خوشحالم که سالهاست…” 28 بهمن 18:59در
- عنوان ندارد این متن: “ای دوست بینام من که پاکیزه و زیبا مینویسی پیامت برام خیلی عزیزه. خوشحالم که چنین حسی در جریانه. و…” 28 بهمن 18:58در
- شب شور: “به به چه پیام جوندار و محشری. مهربانو جان شما ثابت کردید که آدم نوشتن هستید. مطمئنم با تمرین و…” 28 بهمن 18:57در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “زهره خانم و مهربان. چقدر برام شیرین بود خوندن پیامتون. در ذهن من اسم شما به عنوان یکی از بهترین…” 28 بهمن 18:56در
- در
- در
- در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “آقای همایونی عزیز همیشه و همیشه دیدم اسم شما منو شاد و دلگرم میکنه. شما انسان بسیار شریف و نازنینی…” 28 بهمن 18:53در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “درود بر شما خانم گودرزی نازنین سپاسگزارم از مهرتون. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید. بی زحمت لینک کانالتون رو…” 28 بهمن 18:53در
- در
- دگرگشت: “سلامت باشید خانم اسلامی عزیز شما از عزیزترین آدمهای زندگی من هستید. همیشه به وجودتون افتخار میکنم.” 28 بهمن 18:51در
- در
- اینترگریزی: “نگاهتون خوبه. پیشنهادم اینه بیش از مضمون اثر به این توجه کنید که نویسنده چطور کشمکش ایجاد کرده و صحنه…” 28 بهمن 18:18در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “دوست داشتم خواندن این متن را. من هنوز که هنوز است به سایتهای شما سر میزنم. گاهی چون حوصلهام سررفته…” 28 بهمن 16:10در
- عنوان ندارد این متن: “سلام، سلام واقعا با این مدل از یادداشتنویسیهاتون کیف میکنم. بیشتر از هر وقتی بهم انگیزهی نوشتن میده. یه عالمه…” 28 بهمن 02:08در
- مشق شب: “سلام روز شب قشنگ بارانی ووپسا بارانی به کامتان عصرگاه ادینه بارانی باخانواده نزدیک ۳۰۰ تا کلمه های این شکلی…” 28 بهمن 00:04در
- باورسنجی: “همانجا گفتم: صندلی محتواگر بیدرد. البته دور از شوخی موافقم که در صورت امکان بهتره برای سلامتی پیش از درمان…” 27 بهمن 13:00در
- مثل قصه مثل خواب: “سلام بر شما سرکار خانم ایمانی. عذاب وجدان نداشته باشید. گاهی برخی پیامها ناخواسته از دیدن دور میمانند. عذرخواهی مجدد…” 27 بهمن 12:55در
- شب شور: “سلام بر استاد نیکان باوجود خستگی کلاس ۵ساعته وبعداز ان کار در کارگاه بی خوابی را از چشمانم گرفته وقت…” 27 بهمن 02:53در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “وقتی این نوشته رو میخوندم شما رو روی صحنهی یک سالن بزرگ تصور کردم که داشتید یک نفس متن را…” 26 بهمن 20:59در
- شب شور: “😐 چرا بیاینتر ثبت شد متنی که انقدر اینترلازم بود؟ به خدا من زده بودم اینتراشو 😕” 26 بهمن 14:03در
- شب شور: “«انصافن هم برخی فحشها خوشگل و خوشآهنگاند» مثل «کارتونیست هار و همهمهی رنگآمیزی» از کلمهی همهمه همیشه یاد سیدعلی صالحی…” 26 بهمن 13:59در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “بدون وقفه خوندم و خوندم و لذت بردم.😍 و دلم خواست منم بدون اینتر نوشتن رو، بیوقفه نوشتن رو، تمرین…” 26 بهمن 11:16در
- شب شور: “درود استاد عزیزم👏🏻 چقدر الهامبخش و تاثیرگزار نوشتید. دوست دارم بیشتر بنویسم.🙏🏻” 26 بهمن 10:52در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “واااای استاد شاهین عزیزم. یک نفس خواندم. و همراه با شما خستگی انگشتانم در تایپ کردن یکسره را حس کردم.…” 25 بهمن 21:11در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “سلام و خسته نباشید. حتماً نوشتنِ این متن نفسگیر بوده است. من از علاقهمندان یادداشت روزانه بودهام. حتی بیشتر از…” 25 بهمن 20:56در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “استاد جان یک دمت گرم حسابی دارید. من هم به همین سبک و سیاق نوشتم و بعد از ویرایش در…” 25 بهمن 17:18در
- در
- در
- اینترگریزی: “شما عزیز دل هستید، از عزیزترین آدمهای زندگی من. وجود پرمهرتون همیشه قوت قلبه برام. امیدوارم همواره شاد و سلامت…” 25 بهمن 14:16در
- در
- در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “درود بر زهرا صلحدار پر کار و خلاق استوریهات هم این روزها خیلی قشنگتر از قبل شده.” 25 بهمن 14:14در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “پگاه بینظیر وجود نازنینت همیشه مایهی دلگرمی منه. سپاسگزار مهر تو هستم. همیشه رو قلههای هنر میبینمت.” 25 بهمن 14:14در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- کوشش و کشمکش: “چه ایده نابی😍 تازگیا چالشهای کوچیک خانوادگی رو به عنوان سوژه داستان میبینم، اما باید مستمر بنویسم و به پایان…” 25 بهمن 09:08در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “قرار بود یه صبحانه مختصر بخورم و یادداشت شما رو بخونم. با این یادداشت حسابی لقمه زدم. دم قلم شما…” 25 بهمن 08:20در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “انگیزهبخش و جذاب 🤩 طناز و آموزنده. در تلاشم برای دور زدن خودسانسوری. ممنون از معرفیهای عالی. به پیش مانا🫀” 25 بهمن 08:08در
- در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “عجب متنی بود. خیلی خوب بود. این متن، جنسش فرق داشت و تزریقی بود حقیقتا🤌 مستقیم و بدون واسطه به…” 25 بهمن 01:53در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “استاد، بذارید براتون بگم توی چه موقعیتی یادداشت امروزتون رو خوندم: بعد از این که یه روز کامل رو به…” 25 بهمن 00:18در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “چه خوب 😍 خودمو داستان کردم و تعریف میکنم.😉 بیشتر به فیلمنامهی بلند فکر میکنم.” 24 بهمن 23:04در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “وای نفسم بند اومد. بدون اینتر نوشتن هم چقدر خوندن رو سخت میکنه. ولی لذت بردم از خوندن این یادداشت…” 24 بهمن 23:01در
- در
- در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “یک نفس خوندم و کیفور شدم. «بنویس و دوام بیاور.»چقدر این جمله رو دوست دارم و بهش باورمندم.” 24 بهمن 22:37در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “هر وقت میخوام از نوشتن فرار کنم میام اینجا یادداشتهای شما رو میخونم و مثل یک بچه آدم میرم یادداشتهای…” 24 بهمن 22:07در
- ۳ هزار کلمه تا بازکشف نوشتن: “والا اینجور که شما نوشتین ذهن مام سبک شد😅 (نفس عمیق) ولی من هنوزم منتظر شعر و داستانای شمام، (همونایی…” 24 بهمن 21:48در
- اینترگریزی: “از کم سعادتی اولین بار بود که یادداشتهای روزانه شارخ خان را میخواندم کیفم کوک شد .و قطعا آخرین بار…” 24 بهمن 15:43در
- در
- در
- کوشش و کشمکش: “سلام اقای کلانتری من نزدیک به یک سال هست که شمارو دنبال میکنم و مهم ترین چیزی که من رو…” 23 بهمن 19:35در
- در
- دگرگشت: “سلام درسته. دیگه فقط روزها میخورم. مگر در موارد استثنایی. زیادهروی هم نمیکنم، باز هم مگر در موارد خیلی استثنایی.” 23 بهمن 02:46در
- دگرگشت: “سلام استاد خداقوت یادمه تو لایوهای قدیمی در مذمت و مضرات قهوه داد سخن میدادید.😄 کنجکاوم بدونم چی شد نظرتون…” 22 بهمن 15:43در
- جیغواژه: “چقدر جیغواژه خوبه. من شیفتهی آشنایی با کلمات تازه هستم. مرسی که هر بار با کلمات جدید شگفتزدمون میکنین. چه…” 21 بهمن 23:29در
- دگرگشت: “درود بر شما استاد جان جانان. خواندن دفترچه یادداشت شما انگیزهی نوشتن را صد چندان میکند. بیان دغدغهها لابهلای روزمرهگی.…” 20 بهمن 20:32در
- اینترگریزی: “سلام استاد گرامی وقت بخیر. لطفاً نظرتان را در مورد دیدگاهم نسبت به نمایشنامه بفرمایید. نکتهای هست که به آن…” 20 بهمن 19:11در
- در
- اینترگریزی: “درود بر مریم نازنین چقدر خوب که در نوشتن نظر در زیر یک مطلب هم مانند یادداشتهایت دقیق عمل میکنی.” 20 بهمن 01:23در
- کنج کنجکاوی: “چقدر خوشحالم از شنیدن این حرف. خوندن نمایشنامههای خوب به دهها دلیل زندگی ما رو قشنگتر میکنه. امیدوارم بیوقفه ادامه…” 20 بهمن 01:22در
- کنج کنجکاوی: “درود مرتضی جان چه خوب که پی این قیاس رو گرفتی. به نظر ارزش گسترش تا سطح یک جستار رو…” 20 بهمن 01:21در
- کنج کنجکاوی: “درود بر تو زهرا جان تو توی کامنتهات هم باسلیقه و زیبا مینویسی. چقدر خوب که این روزها از همه…” 20 بهمن 01:20در
- در
- در
- در
- در
- اینترگریزی: “عزیزمی مریم جان. حضورت در وبینارها و دیدن اینکه فعال و پویا هستی مایهی خوشحالی منه.” 20 بهمن 01:15در
- در
- در
- باورسنجی: “به به صدف جان.😅 همیشه مشتاق خوندن نوشتههات هستم. و چه خوب که انتشار ویدیو رو شروع کردی.” 20 بهمن 01:13در
- باورسنجی: “درود فاطمه جان خوشحالم که اسمت رو اینجا میبینم. با امید درخشش روزافزون تو” 20 بهمن 01:13در
- باورسنجی: “درود بر شما مهربانو جان چقدر خوب که از تجربهتون گفتید. محبتتون برام خیلی ارزشمنده. چشم. سلامت و برقرار باشید.” 20 بهمن 01:12در
- در
- در
- در
- در
- کنج کنجکاوی: “سلام استاد گرامی وقت بخیر خواندنش کیف داد🌷🙏🏻 جملهی امروز: کسی ابتکار عمل دارد که در لحظه قدرت ایدهپردازی داشته…” 19 بهمن 12:29در
- در
- باورسنجی: “سلام استاد مهربان همیشه بذله گو درگفتارو نوشتار به نظرمن این صندلی را حتمن بخرید من خودم چون حرفه ام…” 19 بهمن 00:55در
- باورسنجی: “چقدررررر این وبلاگ رو دوست داشتم. از روز اول خوندمش و چقدر انگیزه میده روزمرگی کسایی رو آدم بخونه که…” 18 بهمن 21:07در
- باورسنجی: “حکایت صندلی را که بیان کردید، مرا یاد میزهای پذیرایی یکی از اقوام انداخت. میزهایی که در سالن پذیراییشان قرار…” 18 بهمن 17:37در
- کنج کنجکاوی: “نقلقولهای والتر بنیامین خیلی عجیب بود و من رو یاد این قطعهی عجیبتر از آرتور کریستال تو جستار «زندگی و…” 18 بهمن 14:20در
- اینترگریزی: “ستی و تنبلی خود را که خوب ببینی، ضعف دیگران را هم راحتتر میپذیری…. عالی” 18 بهمن 14:05در
- کنج کنجکاوی: “شاهین کلانتری لجش از بعضی کلمات در می آد. ایده برای حرکت کلمات: کلمه هایی که آدم را عصبی می…” 18 بهمن 09:39در
- در
- کنج کنجکاوی: “مثل همیشه قلمی زیبا و صمیمی دارید. انگار اصلا خود نوشتن هستید بی واسطه قلم و کاغذ. به قول پدر…” 17 بهمن 19:35در
- کنج کنجکاوی: “چه خوبه که گاهی مدل یادداشت نوشتن آدم متفاوت باشه. به نظرم این یادداشتتون خیلی با بقیهی روزا فرق داشت.…” 17 بهمن 14:18در
- در
- در
- کنج کنجکاوی: “پیامک آن سامانهٔ خراب شده آمد. آقای کلانتری رفتند که بازگردند. پس من اینجا میان دوربینها و نگاتیوها و عکسها…” 17 بهمن 13:23در
- کنج کنجکاوی: “شاهین کلانتری بهت تبریک می گویم. مرا نمایشنامه خوان کردی رفت. به جز این شاید نمایشنامه نویسی را هم امتحانی…” 17 بهمن 13:05در
- مثل قصه مثل خواب: “یاد این ترانه علیرضا قربانی افتادم: عکسی که پر از رویا بود در خاطره ای تار افتاد عکسی که در…” 17 بهمن 12:03در
- مثل قصه مثل خواب: “بله البته گردالوی زردش شاده ولی در حاشیهست و پشت سر، انگار فقط یه خاطره خوب از گذشتهس بقیهش سیاه…” 17 بهمن 11:46در
- اینترگریزی: “این یادداشتنویسی بی اینتر و بدون مربع و مثلث و قفسه بندی، به قدر دنیایی شخصیتر میشود. خواندنش انگار سرک…” 17 بهمن 11:36در
- مثل قصه مثل خواب: “من خیال میکردم به خاطر اون گردالوی زرد، شاده.😅 خواستیم یه خرده هنری بازی دربیاریم.” 17 بهمن 10:37در
- اینترگریزی: “متن بدون اینتر شما را یکنفس (بدون اینتر) خواندم. پنداری هرچه بزرگتر (پیرتر؟) میشوم شوق خواندن یادداشتهای شخصی دیگران در…” 17 بهمن 10:21در
- اینترگریزی: “سلام وقت شما بخیر استاد گرامی «اتاقی در هتل پلازا» رو خوندم. با اینکه از همون ابتدا میشه پایان رو…” 17 بهمن 10:00در
- مثل قصه مثل خواب: “چرا انقدر غمانگیزه؟ البته شایدم من درکش نکردم ولی از دیدنش واقعاً اندوهگین میشم. راستش اوایل که گذاشته بودین اصلا…” 17 بهمن 00:51در
- در
- در
- ولخندی: “سلام پارسا جان عزیزمی. امیدوارم بزودی مجالی برای بهروز کردن اونجا فراهم بشه.” 16 بهمن 16:11در
- مثل قصه مثل خواب: “آرام مهربان و متفکر حتمن بزودی میریم سراغ کارگاههای جدید. به امید دیدار.” 16 بهمن 16:11در
- مثل قصه مثل خواب: “سلامت باشید خانم ایمانی نازنین و ارجمند اون طرح هنر ماهان ابوترابی عزیزه.” 16 بهمن 16:10در
- آنکه تو را میدرکد: “شماره تماست رو همینجا بفرست تا بدم به همکارام آرزو جان. شماره عمومی منتشر نخواهد شد.” 16 بهمن 16:10در
- در
- پانزده بهمن: “سلام خانم قهرمانی همیشه نازنین شما فوقالعادهاید. همت شما رو تحسین میکنم.” 16 بهمن 16:09در
- پانزده بهمن: “اراتمندم خانم حجری نازنین چقدر خوشحال میشم همیشه از دیدن اسم زیبای شما. مشتاق خوندن نوشتههای جدیدتون هستم.” 16 بهمن 16:08در
- در
- پانزده بهمن: “[sc_ac_comment id='786' link='https://shahinkalantari.ir/wp-content/uploads/2024/02/1707129213-audio_replyto-786.wav']” 16 بهمن 14:03در
- پانزده بهمن: “درود بر شاهین عزیز بسیار سپاسگزارم که بهم یاداوری کردید نوشتن در سایت را. چقدر نوشته های روزانه تان به…” 16 بهمن 10:13در
- در
- پانزده بهمن: “ساعت ۲۳ و ۱۸ دقیقه است. از جشن تولد خودمانی محمدهادی برگشتهام. دارم پادکست امشب اهل نوشتن شما رو گوش…” 15 بهمن 23:23در
- پانزده بهمن: “سلام به آقای کلانتری عزیز بنده بسیار علاقهمند به کارهای شما هستم ولی در عین حال یک انتقاد از سایت…” 15 بهمن 21:45در
- در
- آنکه تو را میدرکد: “سلام ممنون میشم اگه منو راهنمایی کنید بتونم برای دوره ی وقت نویسنده عضو کانال بشم. اون موقع با شماره…” 13 بهمن 18:51در
- مثل قصه مثل خواب: “گشتهام در جهان و آخر کار …به مقامی رسیدهام که مپرس عکس پست چقدر قشنگه استاد👌 سلیقه آقای عباسی خیلی…” 13 بهمن 01:42در
- مثل قصه مثل خواب: “چقدر خوب استاد خوب و مهربانم چقدر خوشحال شدم از شنیدنِ برگزاری مسترکلاس. البته من منتظرِ برگزاریِ کارگاه «نثر خوب»…” 13 بهمن 00:25در
- ولخندی: “درود بر شما استاد گرانقدر، معلم واقعیِ من.😊 چرا صفحهی «دربارهی من» سایت اصلیتون رو بهروز نمیکنید؟ حس میکنم متن…” 12 بهمن 12:32در
- ولخندی: “امروز منم خیلی تند گذشت. البته چند روزیه که زمان تندتر میگذره. نمیدونم من اینطوری تصور میکنم یا برای همه…” 12 بهمن 01:06در
- نگارش تمایزآفرین: “سلام دلتنگ خودتون ونوشته هاتون بودم بعداز یک هفته کسالت دوباره توانستم نیروی از دست رفته ام را بازستانم یک…” 11 بهمن 23:23در
- در
- در
- در
- در
- غصههای قصهزا: “کاش بتونم با من بنویس ها رو شرکت کنم مخصوصا که الان پیرنگ که من عاشقش هستم داره گفته میشه” 10 بهمن 09:40در
- شاه شوریدهسران: “قالب دفترچه یادداشت تون خیلی خاصه و فونتش بینظیر، جوری که انگار دستنوشتس و مطمئنم از قصد انتخابش کردید. اما…” 10 بهمن 01:21در
- یک ماهگی: “یک ماهگی و هشت سالگی وبلاگهاتون رو تبریک میگم. به امید هشتاد سالگیشون😀 یادداشتهاتون برام الگوی خوبی شدن تا بهتر…” 10 بهمن 00:18در
- در
- در
- شاه شوریدهسران: “درود خانم حشمتی عزیز وجود دوستان یگانه و فرهیختهیی مثل شماست که به نوشتن در اینجا معنا میده. وجودتون مایهی…” 9 بهمن 14:59در
- در
- در
- در
- در
- غصههای قصهزا: “سلام، بنده هم خیلی سال پیش برف روی کاجها رو دیدم. هر موقع یاد اون فیلم میوفتم، صحنه پیانو زدن…” 8 بهمن 18:45در
- شاه شوریدهسران: “منم همینکار رو میکنم. هر وقت نمیتونم تو دنیای واقعی از کسی انتقام بگیرم میندازمش تو داستان و یک کمدی…” 8 بهمن 09:24در
- در
- در
- شاه شوریدهسران: “سلام و ارادت جناب کلانتری بزرگوار باورم نمیشود که خواندن اینجا یکی از روتینهای هر روزهام شده. کلماتتان عجیب به…” 7 بهمن 23:25در
- شاه شوریدهسران: “آدم بعضی شعرها رو که میخونه میفهمه سالها درونش بوده، اما به کلامش راه نداشته و ذوقمرگ میشه وقتی میبینه…” 7 بهمن 23:18در
- در
- چرا وبنویسی؟: “درود بر تو زهرا جان از بهترینها بودی و رشد حیرتانگیزت تحسینبرانگیزه.” 7 بهمن 12:44در
- نوشتن از نو: “درود ولی ربط حرفتون به اینجا رو هنوز متوجه نشدم؟ اینکه من توی یادداشتهای شخصی خودم غزل حافظ بنویسمِ نیازمند…” 7 بهمن 12:23در
- نوشتن از نو: “اجازه بدید با صحبت شما و متنتون موافق نباشم اقای کلانتری. البته فضای متن هم واقعا قابل گفتگو کردن نیست.…” 7 بهمن 12:05در
- در
- نوشتن از نو: “من اون شرحی که شما میگید رو غالبن ابلهانه میدونم و خواست آدمهای کمسواد و تنبل. خوندنش نیازمند شناخت دقیق…” 7 بهمن 02:43در
- نوشتن از نو: “غزل حافظ رو مربی ادبیات میتونه شرح بده که به دل بنشینه. صرف متن اقای کلانتری واقعا نمیشه. به تجربه…” 6 بهمن 19:26در
- چرا وبنویسی؟: “آقای کلانتری عزیز و حسابی، صحبت و همنشینی با شما همیشۀ مایۀ آمیزهای از خوشوقتی و آموختن است.” 6 بهمن 14:00در
- به قید قرعه: “سلام به راحتی در دسترسه. در کانال تلگرام «باشگاه ادبیات» اسم کتاب رو سرچ کنید.” 6 بهمن 00:12در
- به قید قرعه: “سلام امیدوارم که خوب باشید استاد من برای پیدا کردن کتاب قرنطینه از فریدون هویدا تلاش کردم ولی متاسفانه حتی…” 5 بهمن 16:08در
- چرا وبنویسی؟: “درود و احترام خدمت شما استاد گرامی جملهی امروز: با وصله پینه کردن خوانده ها و شنیدهها نمیتوان چیزی بدنیا…” 5 بهمن 14:21در
- چرا وبنویسی؟: “به نظرم دورهی سایت نویسنده یکی از بهترین دورههایی بود که تا حالا شرکت کردم. خیلی متفاوت و تاثیرگذار بود…” 5 بهمن 09:44در
- در
- چرا وبنویسی؟: “ممنون از این همه تاکید شما که سببی شد سایت شخصیمو راه اندازی کنم . البته هنوز محتوای خوبی نداره…” 5 بهمن 00:43در
- در
- در
- چرا وبنویسی؟: “منم حتمن خواندن رمان قرنطینه رو توی برنامهی روزم قرار میدم. ممنون از معرفی کتابهای خوب” 4 بهمن 16:44در
- در
- در
- به قید قرعه: “۱. از اون کتاب حتمن بخشهایی رو مثال میزنم بزودی. ۲. کتاب جالبه. مخصوصن بخش لغتنامه. یک نمونهی خوب از…” 4 بهمن 15:52در
- در
- در
- به قید قرعه: “۱. رمان خوندان بیاندازه مؤثر است. پیشنهاد: رمان «قرنطینه» از فریدون هویدا جزئینگاریِ درون و بیرون در این رمان چنان…” 4 بهمن 15:50در
- به قید قرعه: “سلام مدتي است يادداشت روزانه مي نويسم. يادداشت هايم حالت گزارش روزانه پيداكرده. اين وضعيت را اصلا دوست ندارم. چه…” 4 بهمن 11:54در
- در
- به قید قرعه: “اولش فکر کردم روی یکی از داییهاتون اسم جدید گذاشتین. بعد یادم افتاد که تو وبلاگ سلطان دربارهی عشقش به…” 3 بهمن 15:04در
- به قید قرعه: “سلام استاد وقت بخیر نوشتههای امروزتان آدم را سرکیف میآورد حتی پیوندهایی که به آنها سنجاق کردهاید.🙏🏻👏🏻👍🏻🌺 استاد، کتاب «ما…” 3 بهمن 14:55در
- به قید قرعه: “پس این اسامی متفاوت برای بچه ها واسه این علاقه شخصی بود ولی کلی خلاقیت میاره من وقتی به تیتر…” 3 بهمن 13:03در
- یکی هم این است: “من عاشق مونتنی شدم و دلم میخواد ازش بخونم تو آدمی هم قسمت جستار بهش اشاره کرده امتحانات تمام شد…” 3 بهمن 11:30در
- در
- در
- تایپ یازده انگشتی: “ساعت ۸:۰۰ صبح در مترو باران بیربطی در حال باریدن است. اصطلاح «باران بیربط» متعلق به خودم است. هرگاه بارش…” 3 بهمن 08:24در
- هزاردلی: “شاید چون دانایی دشوارتر از دلیری به دست میآید و کمتر وسوسهانگیز است. عجب جملهی محشری عجب جملهی محشری عجب…” 3 بهمن 08:22در
- در
- درنگی دراز: “درود مریم خلاق و نازنین همیشه خوشحال میشم از دیدن اسمت. به به، پس تو هم اسپرسوبازی. خوش بدرخشی دختر.” 2 بهمن 23:52در
- یکی هم این است: “درود میثم مقصودی نازنین سپاس از مهر شما سایتتون رو دیدم. گرافیک زیبایی داره. امیدوارم در نوشتن بیوقفه پیش برید.” 2 بهمن 23:51در
- در
- یکی هم این است: “بیخیال😉 من اینا رو مینویسم تا مشوق و محرک دوستانم باشه تا اونها هم از همین مسائل سادهی زندگیشون بنویسن.” 2 بهمن 23:50در
- در
- یکی هم این است: “سلام استاد وقت بخیر چقدر عالی که درگیر خوابها نمیشین👌🏻👌🏻 ماراتن وبینارها👌🏻 روآن اتکینسون بنظرم فوقالعاده است مخصوصاً اون شکل…” 2 بهمن 22:02در
- هزاردلی: “سلام استاد وقت شما بخیر «شاید چون دانایی دشوارتر از دلیری به دست میاید، و کمتر وسوسهانگیز است.» عالی بود.…” 2 بهمن 21:32در
- در
- در
- یکی هم این است: “خیلی جالب بود خوابتون 😂 جالبیش به همین جزئیاته که اگه آدم زود ننویسه یادش میره، شما توی خوابم همهش…” 2 بهمن 15:15در
- در
- درنگی دراز: “درود برای یافتن نکات مربوط به پیرنگها با اشتیاق تا اینجا رو خوندم. من عاشق این مدل نوشتههام. اصلن اینکه…” 2 بهمن 09:25در
- یکی هم این است: “دارم معتاد این روزنوشتها میشوم. هم لحنشان و هم نوع برخوردشان با روزمرهها بدجوری اعتیادآور است.” 2 بهمن 09:04در
- در
- در
- یکی هم این است: “درود بر شما خیالتون راحت😅 همینجا اگر بنویسید سریعتر میبینم. راستی فرصتی برای ایمیلها فراهم نمیشه متأسفانه.” 2 بهمن 00:02در
- یکی هم این است: “سلام بر خشم اژدها استادمنو میترسونید پروژه پنجشنبه وبازخوردش یا ابلفض استاد ایمیلهارو چک نمی فرمایید تنها راه ارتباطی من…” 1 بهمن 19:21در
- در
- یکی هم این است: “احتمالن تعبیر خوابتون اینه که باید یه مسافرتی برید😂 خیلی وقته که خوابایی که میبینم رو یادم نمیمونه. بعضی خوابا…” 1 بهمن 14:58در
- مینویساندم: “سلام به روی ماه شما حضورتون برام خیلی عزیز و ارزشمند بود. چقدر زیبا نوشتید. شاید و برقرار و برفراز…” 1 بهمن 13:02در
- تو در نوشتن راهی خواهی جست: “درود شیما جان محبت دارید. دربارهی کلاسها: من هیچوقت یک دورهی آنلاین رو حضوری برگزار نمیکنم و برعکس. هر کدوم…” 1 بهمن 13:01در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- اندازه نکوست: “«About Dry Grasses» یه چیزی راجع به فیلم بگم: با سلیقهی عموم مردم در فیلم دیدن فرق داره و حوصله…” 1 بهمن 12:56در
- اندازه نکوست: “اسم فیلم بیلگه جیلان رو میگید خیلی خوبه سعی می کنید خودتون رو از برقِ کار بکشید” 1 بهمن 11:18در
- اندازه نکوست: “سلام، بوعلی سینا هم در کتاب طبش به تصدیق صحبت سعدی گفته هر دارویی کمش شِفا و زیادش بلاست.” 1 بهمن 03:04در
- اندازه نکوست: “مثل همیشه زیبا بود 🙏🌹 . اگه ممکنه مجموعه داستانی رو که خریدین معرفی کنید .” 1 بهمن 00:47در
- تایپ یازده انگشتی: “استاد حرفهای شما باعث شده،هر کار نکرده ای رو انجام بدم، نوشتن تو کامپیوتر، تایپ کردن، خلاصه خدا جد و…” 1 بهمن 00:15در
- درنگی دراز: “استاد چهقدر خوبه که بعد از این همه کار ،فیلم خوب میبینید و بهمون معرفی میکنید. داشتم فکر میکردم، چقدر…” 1 بهمن 00:06در
- تغییرگاه: “استاد جان این مقاله بود پر و پیمون، یادداشت نبود. چقدر کامل بود، متن مربوط به زندگینامه رو خیلی دوست…” 30 دی 23:59در
- تو در نوشتن راهی خواهی جست: “خدا قوت استاد سختکوش، با شما نوشتن را آغازیدم و آن چیزی شد، جدا ناپذیر از من” 30 دی 23:51در
- مینویساندم: “استاد تا موقعی که درجمع سمینار عقل و نقل ندیدهبودمتون، یه آقای چاق برام نشون میدادین، وقتی اومدم تهرون شمارو…” 30 دی 23:44در
- اندازه نکوست: “استاد عزیز همیشه گزارشهاتونو دوست دارم، خیلی با صفا و خودمونیه، انگار ما هم کنارتون داریم حرکت میکنیم.” 30 دی 23:37در
- اندازه نکوست: “فیلم کشتن گوزن مقدس رو دیدم. کشکمشی که بر سر انتخاب داشت واقعن جالب بود. ولی از اینکه معصومترین فرد…” 30 دی 22:56در
- مینویساندم: “درود مرتضی جان یکی از بهترین اتفاقات کارگاه برای من حضور تو بود. تصور نیکی دربارهی تو داشتم که با…” 30 دی 22:01در
- مینویساندم: “سلام استاد عزیز برای ما هم روز بسیار ویژهای بود؛ عیش مدام. یادم نمیآد آخرین بار کی ده دقیقه یککله…” 30 دی 18:49در
- مینویساندم: “سلام ودرود برای من هم به یادماندنی ترین شب درذهنم برای همیشه نقش بست . دنیایمان چقدر قشنگ و رنگارنگ…” 30 دی 09:12در
- مینویساندم: “خداقوت بهتون. حس و حال خوب از جملاتتون شبیه بارون شرشر میباره. خوش به حال شرکتکنندههای کارگاه نثر خوب. دلم…” 30 دی 00:32در
- در
- تو در نوشتن راهی خواهی جست: “سلام استاد گرامی، چقدر نوشتههاتونو دوست دارم. کاملن مشخصه از نهان به بیرون میآیند. امیدوارم روزی کارگاههای حضوری را هم…” 29 دی 12:01در
- تو در نوشتن راهی خواهی جست: “سلام استاد عزیز شما واقعا اُعجوبهاید. تا به حال هیچکس را مثل شما ندیدهام که اینقدر عاشق خواندن و نوشتن…” 29 دی 05:00در
- تو در نوشتن راهی خواهی جست: “و تو جواب تمام تلاش هایِ بی وقفه ات را خواهی گرفت. مداومت چیزیه که این روزا برام خیلی پر…” 29 دی 03:14در
- در
- در
- تغییرگاه: “مهم این است که به کاری که دوست داری زندگیات را شلوغ کرده باشی.👌 چیزی که آدمو بیدار نگه داره…” 28 دی 23:25در
- در
- تغییرگاه: “سلام واقعا یادداشتهاتون عالین، انگار داخل ذهن شماییم و هر چه بیشتر میخونیم تو لایههای مختلف مغزی شما سرک میکشیم.…” 28 دی 16:35در
- تغییرگاه: “خواندن ده کتاب فاخر یا ده بار خواندن یک کتاب فاخر؟ مساله این است.. من خودم اولی رو انتخاب می…” 28 دی 14:41در
- تغییرگاه: “مکررخوانی میتواند بزرگترین مزیت تو در میان سایر خوانندگان یک کتاب باشد. واقعن هم همینطوره تازه در بار سوم خوانش…” 28 دی 14:28در
- تغییرگاه: “تغییرگاه، چه واژهی قشنگی. آدمو به فکر فرو میبره. واقعن تحسینتون میکنم بابت اینکه هر روز میون این همه مشغله…” 28 دی 07:20در
- در
- در
- در
- در
- در
- درنگی دراز: “درود منظورم البته موسیقی متن به اون معنا که برخی فیلمها آهنگ جالبی برای شنیدن دارن، نبود. در این فیلم…” 27 دی 00:24در
- در
- این نقطهی سه نقطه: “سلام میترا جان عزیز دلی و مایهی افتخار وبلاگت رو دیدم. خیلی خوب و قشنگه و چه نوشتههای جذابی. امیدوارم…” 27 دی 00:14در
- درنگی دراز: “من رفتم سراغ موسیقی متن کشتن گوزن مقدس و سعی کردم همراه با موسیقی بنویسم. این روزها برای ترغیب خودم…” 27 دی 00:12در
- در
- در
- در
- در
- درنگی دراز: “من خیلی دوست دارم فیلمهایی که معرفی کردین رو ببینم ولی ساعتهای تنهاییم به قدری کم هست که دوست دارم…” 27 دی 00:00در
- این نقطهی سه نقطه: “ممنوعالفراموشی فراموشی رو فراموش میکنم. و همهی ممنوعهها رو. ممنون بخاطر نکتههایی که بهمون میگین و کلی چیز بهمون یاد…” 26 دی 20:36در
- در
- این نقطهی سه نقطه: “سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی بنظرم نکاتی که در مورد مواردی که از آنها ننویسیم بیان کردید، عالی…” 26 دی 16:07در
- تایپ یازده انگشتی: “تایپ 11 انگشتی به ما هم یاد بدید استاد دوره تایپ 11 انگشتی با شاهین کلانتری” 26 دی 13:41در
- این نقطهی سه نقطه: “مثل همیشه از این یادداشت ها لذت بردم . خصوصا مسئله ی طرح داستانی . اگر امکانش هست بیشتر بهش…” 26 دی 11:36در
- گفتن برای روشن شدن: “شاهین کلانتری عزیز گناه مجوز دادن به من برای خرید کلی کتاب جدید پای تو. حالا بعد از خواندن یادداشت…” 26 دی 11:23در
- این نقطهی سه نقطه: “سلام استاد عزیز. من هر روز چندین مرتبه به این وبلاگ سر میزنم؛ یادداشتهای شما رو میخونم و لذت میبرم.…” 26 دی 01:43در
- تایپ یازده انگشتی: “چرا در دهه چهل از زندگیم می خواهم بنویسم ؟ چون میخواهم : ✓ با نوشتن به ندای خلاقیت هنرمند…” 26 دی 01:17در
- در
- در کوچه چیزی برای نوشتن نبود: “یاسمن جان همینی که نوشتی خیلی تمیز و خوبه. همینطوری ادامه بده که به جاهای خوبی میرسی.” 25 دی 23:48در
- وقت نویسنده است: “سلام پریسا جان سپاسگزارم از مهرت. ذوق و همت و دقت تو رو همیشه تحسین میکنم. از بهترینهایی.” 25 دی 23:46در
- در
- در
- در
- در
- در
- این نقطهی سه نقطه: “سلام بله قطعن. شما تازه شروع کردید و این مسیر طولانیه. تو مسیر نویسندگی رشد حلزونواره. اما این دلسردکننده نیست.…” 25 دی 23:42در
- در
- در
- این نقطهی سه نقطه: “سلام بهار عزیز اتفاقن کار خیلی خوبیه. اگه بتونی آثار دیگران رو خوب تجزیه و تحلیل کنی کمکم کار خودت…” 25 دی 23:37در
- این نقطهی سه نقطه: “سلام استاد مهربون با صفا از نوشته های یادداشت روزانه واقعا لذت میبرم واعتراف می کنم، بعضی وقتها دوبار میخوانم…” 25 دی 22:13در
- در
- این نقطهی سه نقطه: “من هنوز شهامت نوشتن رمانم را ندارم. اما با مطالبی که از دوره نویسندگی خلاق یادگرفتم یک پا استاد ایراد…” 25 دی 17:54در
- تایپ یازده انگشتی: “سلام آقای کلانتری عزیز! امروز در حین نوشتن یادداشت روزانه وقتی به کلمهی شانس رسیدم یک سوال برای خودم مطرح…” 25 دی 17:46در
- وقت نویسنده است: “من از زمین بریدهام من از زمان پریدهام دویده در- هوایِ کس به بی کسی- رسیدهام چقدر زیبا بود امروز…” 25 دی 15:39در
- تایپ یازده انگشتی: “با شور و شعف خاصی خوندم و خیلی مفید و روحیهبخش بود. چه خوب که هستید استادجان” 25 دی 15:28در
- نثر است و آتش و خون: “(هزار تا کتاب هست که دلم میخواهد بخوانم.) منم همینطور شاهین کلانتری… منم همینطور…” 25 دی 12:36در
- در کوچه چیزی برای نوشتن نبود: “در دفتر نشسته ام. امروز به نسبت روزهای قبل سرمان خلوت است. یادداشت های شاهین کلانتری را می خوانم. با…” 25 دی 11:43در
- تایپ یازده انگشتی: “سلام روز بخیر موردی که در کشمکشها برایم جالب شد این بود که بخشی از این کشمکشها درونی هستند. گاهی…” 25 دی 10:54در
- وقت نویسنده است: “سلام استاد عزیز. خوندن روزانهنویسیهای شما خیلی آموزندهست، نه فقط در مورد نوشتن و نویسندگی که در مورد زندگی. چقدر…” 25 دی 10:26در
- در
- دلتنگ: “دلتنگ پرنده ای بود که آزادش نکرده بود دلتنگ فریادی بود که نزده بود دلتنگ هوایی بود که آن را…” 25 دی 09:28در
- در
- تایپ یازده انگشتی: “چرا به خلوت نیاز داریم؟ چرا به دوست نیاز داریم؟ و… این لیست بیشمار سوالات در وبینار امروز ، مغزمو…” 25 دی 00:58در
- تایپ یازده انگشتی: “همین تازه یک ساعت نوشتنم تمام شد اما هنوز حرف زیادی برای گفتن داشتم وقتی کم مینویسم دچار همچین حسی…” 25 دی 00:28در
- در
- در
- در
- تایپ یازده انگشتی: “کشمکش هایی رو که مثالزده بودین میئله رو برام سفافتر کرد. این جزئی نگاری شما در یادداشتهای روزانه برام مثل…” 24 دی 22:22در
- وقت نویسنده است: “من نثر خوب رو میخوام شرکت کنم کاش بازم تکرار بشه شنبه 30 امتحان دارم جرقه زیاد داریم ایده کم…” 24 دی 08:29در
- در
- وقت نویسنده است: “سلام آرام نازنین از محبت بیاندازه سپاسگزارم و بسیار خوشحالم که به اینجا سر میزنی. قلم و شخصیت تو رو…” 24 دی 01:01در
- در
- وقت نویسنده است: “من از زمین بریدهام من از زمان پریدهام دویده در- هوایِ کس به بی کسی- رسیدهام حفظ کردم این شعرزیبا…” 24 دی 00:41در
- وقت نویسنده است: “سلام استاد عزیز و مهربانم من هر روز یادداشتهای روزانهی شما رو میخونم. چقدر خوندنشون انگیزهبخش هست. بعد از کارگاه…” 23 دی 23:55در
- در
- در
- نوشتن در لابلا: “درود بر زهره خانم نازنین خوشحالم که اینجایید. وبلاگتون رو هم دیدم. زیبا و پویا.” 23 دی 23:38در
- وقت نویسنده است: “بخشی از کتاب دو مقاله دربارهی شعر فارسی که گذاشتین چقدر قشنگ به لغات پرداخته. واژهی کافریاد خیلی جالب بود.…” 23 دی 22:14در
- وقت نویسنده است: “امیدوارم بتونم این مسئله رو یاد بگیرم که دائم با خودم گفت و گوی عمیق داشته باشم” 23 دی 18:42در
- در
- نوشتن در لابلا: “چقدر خواندن روزانههای شما لذت بخش است. منتظر نوشته امروز بودم که حتما کارهای مهمتری دارید و نوشتنش به تعویق…” 23 دی 16:25در
- نوشتن در لابلا: “خواهش میکنم، این چه حرفیه. عزیزین. انشاالله بازم بتونم بیام و حضوری توی کلاساتون شرکت کنم.” 23 دی 09:52در
- نوشتن در لابلا: “از این که نمیتوانم به قدر کافی جزییات زندگی روزمره را ببینم، رنج میبرم. چقدر این جمله رو دوست داشتم…” 23 دی 08:26در
- نوشتن در لابلا: “بزرگواری زهرا جان. بسیار خوشحال شدم از دیدن روی ماهت. ببخش که نشد چندان در خدمتت باشیم.” 23 دی 01:16در
- نوشتن در لابلا: “ممنونم که این کتاب ارزشمند رو به من هدیه دادین. کوکیها هم نوشجانتون. باعث افتخاره که شاگرد شما هستم. لطف…” 22 دی 23:57در
- هزاربسیار: “سلام خانم حشمتی نازنین از دیدن اسمتون در اینجا بسیار خوشحال شدم. شاد و برقرار باشید.” 22 دی 23:35در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- هزاربسیار: “درود بر تو ندا جان خوشحال که این روزها تو رو در جلسات فعال میبینم. با قدرت و جدیت به…” 22 دی 23:32در
- در
- در کوچه چیزی برای نوشتن نبود: “سلام آقای کلانتری متنی که از خانم مهشید امیرشاهی گذاشته بودید بسیار زیبا بود. خیلی ممنون” 22 دی 00:23در
- در
- در
- هزاربسیار: “الان تو انقلابم میخوام یادداشتهای روزانه رو طور دیگر وشکل دیگر بنگارم دفترچه یادداشت خوشگلی خریدم خیلی دوست داشتم بیام…” 21 دی 13:10در
- هزاربسیار: “من نتونستم توی ولینار توسعهفردی به صورت آنلاین باشم ولی بلافاصله بعد از قرار دادن ویس توسعهفردیبهش گوش دادم. من…” 21 دی 11:59در
- هزاربسیار: “این یادداشت ها خیلی خوبه باعث شده منم هرجوری شده یادداشت های روزانه مو با جدیت بیشتری بنویسم” 20 دی 23:06در
- در
- هزاربسیار: “موضوع اسکیموها رو نمیدونستم، چقدر جالب خداروشکر بقیه اسمهای کمتری نصیبشون شده پاتریسیا و عاطی عطا رو خیلی دوست داشتم…” 20 دی 19:48در
- دعوت به نوشتن: “چقدر این نوشتههای روزانه مخصوصا بخش فهرستنویسی عالی و تاثیرگذار هستند، بخصوص اون بخشی که میگید حتی لیستخرید هم فهرستیخلاق…” 20 دی 19:38در
- هزاربسیار: “ایدههاتون برای نوشتن همیشه نابند. این صفحه رو دوست دارم، بسیار انگیزاننده و الهام بخشه.دست و فکر مریزاد” 20 دی 16:20در
- بنبستی از آن خود: “افلیا جان، ای دوست خلاق و نازنین من دیدن پیام تو مثل همیشه برام شیرین و عزیز و ارزشمند بود.…” 20 دی 14:23در
- نثر است و آتش و خون: “سلام خانم خادمی نازنین یک دنیا ممنونم از مهر و همدلی شما. چشم. حتمن بیشتر به خودم میرسم.” 20 دی 14:23در
- نوشتآدم: “چقدر عالی. بین نویسندهها اکبر سردوزامی هم خیلی خوب تجربههای خودش در خیاطی رو وارد نویسندگی کرده.” 20 دی 14:22در
- در
- نثر است و آتش و خون: “سلام خانم ایمانی نازنین چقدر خوشحال شدم باز اسم شما رو در این وبلاگ دیدم. چقدر خوب که این روزها…” 20 دی 14:21در
- در
- دعوت به نوشتن: “سلام نوشتن برای بهتر زیستن در این پست در جواب دوستی که پرسیده نوشتن به چه کارت آید، پاسخ دادهام…” 20 دی 07:12در
- نثر است و آتش و خون: “چقدر جالب بود، چقدر جالب چقدر به عنوانش خندیدم، البته خندهای از سر اعجاب و تحسین 👌🌷 چه روزهای پر…” 19 دی 21:56در
- در
- دعوت به نوشتن: “«عصبانیت، گرفتن انتقامِ اشتباه دیگران از خودمان است» وای به حال روزی که از دست خودت عصبانی باشی…” 19 دی 16:18در
- بنبستی از آن خود: “مدت خیلی خیلی زیادی بود که چیزی ازتان نخوانده بودم. شاید چون برخی را در کانال تلگرام میدیدم و مثل…” 19 دی 12:04در
- نثر است و آتش و خون: “استاد شما مدام برای لحظه لحظه زندگی تون برنامه چیدید. گاهی میمونم که کی وقت می کنید به خودتون برسید…” 19 دی 10:35در
- نوشتآدم: “بسیار عالی بود حتما دراینده ای نه چندان دور، کتابی خواهم نوشت خیاطی که نویسنده شد 🤩 حتما کتابش روتهیه…” 19 دی 09:47در
- نثر است و آتش و خون: “درود خانم سرودی نازنین چشم. از قبل اعلام میکنم بیشتر لایوها رو. سپاس از مهرتون. همیشه از دیدن روی ماه…” 19 دی 02:20در
- نوشتآدم: “درود بر شما ممنونم از مهر و محبت بیدریغتون. وجودتون برام عزیز و ارزشمنده. اما دربارهی سن و نگرانی از…” 19 دی 02:19در
- در
- نثر است و آتش و خون: “درود بر شما مهربانو جان خوشحالم که اینجا هستید. امیدوارم همیشه خوش بدرخشید. باز هم برای من بنویسید.” 19 دی 02:15در
- در
- بنبستی از آن خود: “به نظرم گاهی باید شکرگزار این بنبستها باشیم. انگار تا قبل از یک اتفاق یا بنبست درگیر یه روزمرگی عجیب…” 19 دی 00:23در
- نثر است و آتش و خون: “استاد جان سلام تشنه کلامت شدم درحالیکه ۴۶روز از اشنایی من با مدرسه شما چه حضوری و چه انلاینی بیشتر…” 18 دی 17:58در
- نثر است و آتش و خون: “چه قدر خوبه که اینطور با جزئیات مینویسید. اینطور نوشتنتون مثل چراغ راهنماست. سپاس از شما” 18 دی 10:57در
- نوشتآدم: “سلام ودرود براستاد نازنین وفرهیخته واهل ذوق وهنر وادب چقدر این کلمات زیباست که بر وجود ارزشمند شما نقش می…” 18 دی 09:16در
- نثر است و آتش و خون: “سلام استاد من نمی دونم چراا هی از لایوها جا می مونم کلی هم حرص می خورم ولی امروز سربزنگاه…” 18 دی 03:36در
- در
- در
- نثر است و آتش و خون: “سلام همینجا و در روزهای آتی نازنین جان. البته جواب اغلبش در لینک زیر هست: چگونه نویسنده شویم” 18 دی 00:10در
- در
- نثر است و آتش و خون: “منم از دیشب ساعت دوازده شب یادداشتهای آنلاینم رو نوشتم. مدتی بود که روزانهنویسی و این نوع یادداشت نویسی رو…” 17 دی 21:51در
- نوشتآدم: “امروز داشتم به این فکر میکردم که آدمها چه ویژگیهایی داشته باشن جالب و جذاب به نظر میرسن. از اینکه…” 17 دی 20:10در
- نثر است و آتش و خون: “خوب هست این همه شوق نثر به جان خریدن در این هیاهوی فاصله ها. خوب هست این طور دست به…” 17 دی 14:57در
- در
- در
- در
- در
- نوشتآدم: “سلام اقای کلانتری عزیز از بهترین ساعات شبانه روزم خواندن یادداشتهای شماست واقعا از خواندنشان لذت می برم امیدوارم ادامه…” 17 دی 14:47در
- نوشتآدم: “از امروز نوشتن دفترچه یادداشت آنلاینام را آغازیدم. و یک موضوع تازه برای نوشتن یادداشت هرروزه: صد روز با شاهین…” 17 دی 14:44در
- در
- نوشتآدم: “درود بر شما خانم خلیقی عزیز حتمن با جدیت بنویسید. امیدوارم همیشه شاد و سلامت و برقرار باشید.” 17 دی 14:42در
- در
- در
- در
- نوشتآدم: “درود خانم سابقی سابقی نازنین خوشحال شدم از دیدن اسمتون در اینجا. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.” 17 دی 14:40در
- نوشتآدم: “سلام میثم عزیز به نکتهی مهمی اشاره کردید. متأسفانه گاهی اصرار بر ثبت دقیق همه چیز موجب سرخوردگی میشه. برای…” 17 دی 14:39در
- نوشتآدم: “سلام خانم دانش عزیز همیشه از حضور دلگرمکنندهی شما در جلسات مختلف بهرهمند میشم. وجودتون مایهی افتخاره. شاد و برقرار…” 17 دی 14:37در
- نوشتآدم: “سلام خانم قاسمی نازنین چه قلم زیبایی دارید. امیدوارم بیشتر بنویسید. اگر وبلاگی چیزی زدید منو در جریان بگذارید.” 17 دی 14:36در
- در
- تصمیمگیری حین نوشتن: “دقیقا همچین تجربه ای داشتم ، امروز به طور اتفاقی یک صفحه از صفحات صبحگاهیمو باز کردم که مال خیلی…” 17 دی 13:59در
- نوشتآدم: “درود و سپاس استاد کلانتری عزیز. این نوع یادداشت نویسی عالیه. حتا آدمهای اهمالکاری مثل من هم میتونن با این…” 17 دی 13:56در
- روی ریل کتاب: “هر لحظه جمله ای درونش داشته باشد، جمله جذابی بود. از وقتی چالش 100 روز با آدمی همان است که…” 17 دی 13:52در
- نوشتآدم: “وقتی نوازنده طوری لبخند زد که به نظرش غمگین آمدید 👌 این تعبیرها ذهن را برای نوشتن و دیدن دقیق…” 17 دی 13:45در
- نوشتآدم: “درود بر استاد ارجمند. زیبا بود و الهامبخش. شروع و پایان هم عالی. با بیشفعالیتان، آدم را وسوسه میکنید کمی…” 17 دی 12:08در
- نوشتآدم: “سلام استاد خوشقلم و خوش کلام. چند سالیست که با شما آشنا شدم و در مسیر کمرنگ قبلنم، سرشار از…” 17 دی 11:28در
- نوشتآدم: “دام مهمی که در این چندماه روزانهنویسی گرفتارش شدهام دامِ مکانیکی، زمخت و ملالآور شدن روزانهنویسیهاست و اسیر وسواس ثبت…” 17 دی 10:15در
- نوشتآدم: “سلام استاد کلانتری گرامی از خواندن یادداشت های روزانه تون لذت بردم. خیلی راحت و بدون هیچ دغدغهای برای مان…” 17 دی 09:28در
- نوشتآدم: “این یادداشت خلاقانه مسلمن اثرگذاریش هم خلاقانه خواهد بود؛ در حین خواندن، واژهی «بهباشی»؛ کلمهای که مارتین سلیگمن ارادت خاصی…” 17 دی 02:19در
- نوشتآدم: “سلام جناب درانی عزیزم کاملن درک میکنم حس و حال شما رو. امیدوارم حس خوب نوشتنهای بعد از این، احساسات…” 17 دی 00:28در
- نوشتآدم: “سلام بر هادی همیشه عزیزم نمیدونستم که تو هم اهل پیادهروی هستی. امیدوارم خیلی زود بتونیم با هم قدم بزنیم.” 17 دی 00:27در
- نوشتآدم: “سلام بر دوست نازنین و ارجمندم همیشه ذوق و همت شما رو تحسین میکنم. وجودتون مایهی افتخاره. منتظر مطلب جدیدتون…” 17 دی 00:24در
- در
- پانداناز: “زنده باد خانم علی قلی زاده عزیز شما بسیار خوشفکر و خلاقید و مطمئنم که یادداشتهای جالبی خواهید نوشت.” 17 دی 00:23در
- نوشتآدم: “سلام و ارادت. همیشه از خواندن مطالب شما انرژی و انگیزه میگیرم. اینکه برای نوشتن باید آدم جالبی باشی رو…” 17 دی 00:04در
- نوشتآدم: “درود بر نازنیناستاد خودم از توسعه فردی و توسعه فردیها زیاد شنیده و خوانده بودم. اما وقتی به فرمول (توسعه…” 16 دی 23:51در
- نوشتآدم: “سلام استاد چه یادداشت جالبی. خدا رو شکر که شما را آفرید شما هم گاهشمار را تا من بتونم گاهشمار…” 16 دی 23:46در
- نوشتآدم: “چقدر این گزارش انلاین روزانه مفید بود و چه جالب که درست همین امزوز که تصمیم گرفتم سهلانگاری رو بزارم…” 16 دی 23:35در
- پانداناز: “چقدر این یادداشتهای روزانه رو دوست داشتم. واقعن یادداشت جالب ادم جالب میخواد. باید سعی کنم کاری کنم که بتونم…” 16 دی 23:01در
- نوشتآدم: “آفرین ستاره عزیز چه خوب که مینویسی به ساعتنویسی آنلاین هم فکر کردی تا حالا؟” 16 دی 22:35در
- نوشتآدم: “سلام خانم باقرزاده نازنین خوشحال شدم از دیدن اسمتون. سپاس از لطف شما. بزرگوارید. با قدرت به نوشتن ادامه بدید.” 16 دی 22:35در
- نوشتآدم: “سلام استاد کلانتری عزیز از دورهی خلاق ۵۵ فکر روزانهنویسی ذهنم رو مشغول کرده. این مدل نوشتن روزانهی شما برام…” 16 دی 21:48در
- نوشتآدم: “نمیدونم اسم این ایدهی جذاب رو چی گذاشتید، ولی من بهش میگم «ساعتنویسی» و خودمم میخوام انجامش بدم و هرساعت…” 16 دی 21:04در
- در
- در
- در
- روی ریل کتاب: “«آیا همیشه در فهرست کارهای روزانهات حداقل یکی دو تا کار هست که برای روشن نگهداشتن چراغ حرکتی باشد؟» چه…” 14 دی 18:38در
- روی ریل کتاب: “استاد ! من هم از باشندگانی هستم که شب از نوشتن دست میکشم و صبح با برقراری مدرسه نویسندگی برانگیخته…” 14 دی 14:19در
- تصمیمگیری حین نوشتن: “استاد شاهین! من از لا به لای نوشتههای گذشته فقط پشیمونی کسب میکنم که چرا بیشتر ننوشتم؟” 14 دی 14:14در
- نمیدانم: “چه حس خوبی بهم دادید استاد. منم بارها به کار میبرم این جمله رو. یک بار هم نوشتم: آیا فقط…” 14 دی 14:10در
- در
- شوق بازگشت به تنظیمات کارخانه: “سلام فاطمه نازنین خیلی خوشحالم که دوباره اسمت رو میبینم. تو آدم سختکوش و باذوقی هستی. امیدوارم همیشه خوش بدرخشی.” 13 دی 14:12در
- تن به تباهی: “سلامت باشی زهرا جان ذوق و همت تو رو تحسین میکنم. خوشحالم که داری فعالتر از همیشه پیش میری.” 13 دی 14:11در
- در
- در
- تن به تباهی: “سلام چقدر خوبه یادداشتهاتون رو اینجا میذارید. من هر روز میام میخونم و لذت میبرم از این همه ذوق و…” 13 دی 00:01در
- شوق بازگشت به تنظیمات کارخانه: “سلام استادِ شاهین نازنینم. تا به حال وارد این وبلاگتون نشده بودم. ماشالله از هر انگشتتون یه نوشته در میاد.…” 12 دی 23:53در
- در
- گفتن برای روشن شدن: “درود بر خانم نیکومنش نازنین خوشحال شدم از دیدن اسمتون. شاد و برقرار باشید.” 12 دی 18:33در
- در
- در
- گفتن برای روشن شدن: “سلام استاد کلانتری، سایت جدید مبارک باشد. ممنونم بابت ایمیلهایی که میفرستید و دوستانتان را عمیقن خوشحال میکنید. من هم…” 11 دی 00:30در
- گفتن برای روشن شدن: “« نوشتن ابزار مناسبی برای یادآوری ارزشها و اولویتهاست.» سلام سلام وقتتون بخیر البته می دونم شما اونقدر از ثانیه…” 10 دی 20:09در
- شوق بازگشت به تنظیمات کارخانه: “سلام گیابند جان همین کامنتی که نوشتی خودش خیلی خوبه و نشون میدهد بلدی از خودت بنویسی، با همین فرمون…” 10 دی 14:02در
- شوق بازگشت به تنظیمات کارخانه: “هر وقت میام یه یادداشت از شما میخونم، با خودم میگم وای خدای من، الآن پر از حرف برای گفتنام،…” 10 دی 13:19در
- شوق بازگشت به تنظیمات کارخانه: “درود بر استاد گرانقدر و همیشه الهامبخش، جناب قزوینی نازنین از دیدن پیام پر مهر شما بسیار خوشحال شدم. قدردان…” 10 دی 12:40در
- در
- در
- تعهد به استمرار: “اولش خیلی خیلی خیلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللی سخته” 10 دی 10:59در
- شخصیت: “من دیروز9/10/1402 تو اتوبوس بودم و شما از مقاله نویسی برای بهتر شنااختن خودتون گفنید. رفته بودم دندان پزشکی و…” 10 دی 10:52در
- شوق بازگشت به تنظیمات کارخانه: “درود. همیشه گفته بودم و فکر کنم به خود شما هم، که شاهین کلانتری از معدود آدمهایی است که «خودش»…” 9 دی 23:44در
- سرپیچی گردنفرازانه: “واقعن همینطوره. استاد ازتون ممنونم که نوشتن رو برامون تبدیل به یک عادت دلنشین کردین” 25 مهر 20:22در
- در
- در
- در
- در
- انتظار خلاق: “هر وقت کتابی که بقیه میگن باعث دگرگونیت میشه رو میخونم هیچ اتفاقی نمیافته و معمولا هم میخونم تا شاید…” 13 شهریور 15:50در
- در
- در
- سلیقهسازی: “یکی از دلایلی که داستان خوندن و گذاشتم کنار این بود که نوشتن اون نویسنده رو نوشته هام تاثیر میذاشت…” 13 شهریور 15:16در
- در
- در
- در
- در
- در
- از میان یادداشتها: “سلام. دقیقا همینطوره. تازه. ما زمانی میتونیم خودمون به موفقیت برسیم و کلا رشد و پیشرفت کنیم که اول آدم…” 4 شهریور 19:17در
- در
- از میان یادداشتها: “درود استاد عزیز🌹قرار گذاشتم این تابستون مکتب تکرار رو با پنداشتههای شما پیش ببرم. چقدر بعد از مدتها خوندن تکتک…” 2 تیر 08:19در
- در
- در
- در
- در
- درک زیبایی: “بعضی توجیهها بیرحمانهس بعضیها بی انصافانه بعضیا خودخواهانه بعضیا ترسوانه … توجیه خوبم داریم؟ آها توجیه شاعرانه (جالبه که دختر…” 9 اردیبهشت 03:04در
- در
- در
- کار مورد علاقه: “یادگیری در مورد نوشتن، هیچ وقت خسته نمیشم ازش. همین طیطریق مسیرش برام لذتبخشه. بدون رسیدن به نقطه خاصی.” 31 فروردین 07:19در
- در
- بینام: “خیلی فکر کردم به چنین حسی، کنجکاوانه فکر کردم چون جالب بود برام ولی راستش هنوز درکش نکردم. فقط به…” 29 فروردین 14:13در
- در
- عمل قلب باز: “سلام استاد عزیز چقدر این جملتون رودوست داشتم. واقعن هنینطوره هر چی تو ذهن و مغز آدم میگذره تو نوشتهها…” 23 فروردین 06:48در
- در
- در
- در
- در
- دلیل آرامش: “این خیلی خوبه و من سر فهمیدن این جمله بارها اذیت شدم. البته دیروز یه اتفاقی برام افتاد که قبلن…” 6 فروردین 09:19در
- در
- در
- در
- عمل قلب باز: “دقیقاً به همین دلیل من معمولاً از انتشار شعرها و نوشتههام پشیمون میشم 😄 ولی خب چاره دیگهای هم نیست…” 5 فروردین 21:23در
- هدف: “چقدر جالب، حدس میزدم پس کی شعراتونو منتشر میکنین استاد؟ چشم به هم بذارین امسالم تموم شدهها 😉” 5 فروردین 21:19در
- در
- در
- در
- بینام: “شاید چیز تازهای در وجودتان جوانه زده باشد. هر از دست دادنی به دست آوردنی هم در کنارش هست. خیلی…” 4 فروردین 07:28در
- در
- در
- ما ماجراها: “سلام چه قدر جالب بود تازه هر روز و هر ساعت و هر لحظه مون هم می تونه یک ماجرایی…” 24 اسفند 19:22در
- تجربهی نازیسته: “چقدر عالی، شعرای شما حتماً بسیار خوندنی هستن، امیدوارم که در سال جدید منتشرشون کنین منم برخی از افکارضالّه خودمو…” 23 اسفند 16:52در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- تجربهی نازیسته: “درود خانم ایمانی خوش ذوق گاهی این جملهها لابهلای نوشتن شعرها شکل میگیره. ولی هنوز بهطور جدی چیزی از شعرهام…” 23 اسفند 08:02در
- در
- ضدانتظار: “تنها حسن ما آدمها اینه که هرگز یا حداقل تا زمانی که اوضاع جدی نشده، انتظار مرگ رو نمیکشیم.” 22 اسفند 05:53در
- در
- در
- کلمات شعرساز؟: “ف ف: 🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈 او رفت، برای همیشه رفت، اما نرفته است. او هست همیشه هست اما در نگاه تو گمشدهاست.…” 21 اسفند 18:08در
- ضدانتظار: “دقیقا 👌 انتظار سختترین کار دنیاست. و اسم دیگهشم امیده شاعر میگه: به من بگو آیا کسی که امید را…” 21 اسفند 05:56در
- در
- خیرهشدن به کاری که دوست داری: “چقدر این دو تا کلمه قشنگ کنار هم نشستن👌 زیبا و موجز😍” 19 اسفند 20:19در
- در
- در
- در
- درک تفاوت: “پس از سالها بالاخره متوجه شدیم 😅 یعنی دیگه ایمان آوردیم، به لطف حوصله و پشتکار شما در تکرار نکات…” 19 اسفند 10:12در
- پذیرش ضعفها: “چه جالب همش پی پنهان کاری هستیم در حالی که چاره خودمان بودن است و نشان دادن خودمان انگونه که…” 18 اسفند 19:09در
- از میان نامهها: “سلام چه قشنگ می نویسیدا نق و ناله هم تو کلمه برداری به دردم می خوره” 18 اسفند 19:07در
- در
- نمیدانم: “سلام استاد کلانتری گرامی تصمیم گرفتم هر شب بیام و از پنداشتههای قشنگتون بخونم و رونویسی کنم. من تو درس…” 17 اسفند 20:03در
- در
- شعر سادهی من: “چه شعر صادقانه و خلاقانه و محشری داره به تعداد شاعران محبوبم افزودهمیشه” 17 اسفند 08:37در
- در
- سایهی رنگینکمانی: “خیلیییی قشنگ بود استاااد.😍 من حتمن این نوشته رو میزنم به دیوار اتاقم. میخواستم بپرسم سایه چجوری رنگینکمانی میشه؟ ولی…” 16 اسفند 23:01در
- معیار انتخاب کتاب: “به به و چه چه به این نوشته. شاگرد مدرسهی نویسندگی بودن اینقدر بیسوادیم را به رخم میکشه که ……” 16 اسفند 22:51در
- پیلهی گذشته یا دامن فردا؟: “با خوندن این نوشته ترسیدم چرا؟ خودم میدونم چرا. از بودن در پیلهی گذشته ترسیدم. نوشتن همیشه منو به دامن…” 16 اسفند 22:47در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- قول: “خب میشه گفت درباره کلمهها اینجوریه که: کلمهها قولدادهنمیشوند، بُردهشده و استفادهمیشوند.” 11 اسفند 17:05در
- تجربهی شخصی: “واقعا همین طور هست استاد. بارها شده ایدهی نوشتن به ذهنم رسیده و با خودم گفتم حالا بعد سر فرصت…” 9 اسفند 07:06در
- در
- در
- در
- در
- در
- ضد ضدحال: “مختصر و حرفهای گفتید. من هم قبلاً سعی میکردم دربارهٔ این مفهوم حرف بزنم اما هیچگاه به این اختصار نرسیده…” 5 اسفند 10:55در
- در
- آینده: “خیلی از کارهایی که تو فرداها تلنبار میشه، هیچوقت انجام نمیشه.! امامباقر(ع): از افکندن کار امروز به فردا بپرهیز زیرا…” 29 بهمن 18:18در
- در
- در
- امید به یادگیری: “نیاز داشتم به این جمله. من علاقه زیادی به نویسندگی دارم و دوستام بهم میگن استعدادشم داری ولی خودم حس…” 29 بهمن 17:50در
- آیا میتوانی: “یاد تئودور اشتورم افتادم که میگه: زیباترین و صبورانه ترین فکر ها زمانی به ذهن من میرسند که به دیوار…” 29 بهمن 17:38در
- آیا میتوانی: “👌🏻😄 از خیلیا شنیدم که میگن در طول روز مثلن 15دقیقه رو به هیچ کاری نکردن اختصاص بدید. من خودم…” 29 بهمن 17:34در
- در
- در
- فصل تو: “چه خوب که به این توجه جدیتری داشتید فاطمه جان. چون تصور میکنم اگر کسی به چنین توانی برسه، نشون…” 29 بهمن 13:13در
- در
- در
- در
- فرصتی برای بهتر شدن: “من با نوشتن خودم را شناختم. شناختنی که با همنشینی با هیچ کس تحقق پیدا نکرد.” 28 بهمن 13:25در
- شهامت شروع، شروع شهامت: “تازگیها معنی شهامت را میفهمم. چون تازگیها خودم احساسش میکنم.” 28 بهمن 13:24در
- در
- در
- فقط وقتی مینویسی: “کسایی هم که به نوشتن عادت کردن، وقتی ی مدت به هردلیلی نتونن بنویسن، میفهمن که چقدر به نوشتن محتاج…” 26 بهمن 16:54در
- در
- تلخ و شیرین: “👌🏻👌🏻 بنظر من اون اتفاق تلخ مثل یه حاثهست که انگار خودمون رو با خودمون مواجه میکنه! و بعدش انگار…” 26 بهمن 15:45در
- در
- در
- کتابنویسی: “اول از روی کتابها بنویس، بعد از روی خلاقیت خودت کتاب بنویس. اول یک عالمه کتاب بخوان و بعضیها را…” 26 بهمن 02:57در
- در
- فصل تو: “داشتم پشت سر هم جملاتو میخوندم و میومدم پایین. وقتی به این جمله رسیدم دلم ریخت. دقیقن نمیدونم چرا؟ ولی…” 25 بهمن 07:51در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- کمالگرایی+عمگرایی: “یه کمال گرا وقتی عملگرا میشه، میوفته به جبران افراطی و اونوقت پدر خودشو درمیاره.” 19 بهمن 14:08در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- شاخص: “چقدر درست، سرگرم کار خود بودن یه احساس آزادی و راحتی فکر رو به همراه داره که هرگز با بگومگوهای…” 14 بهمن 07:14در
- در
- در
- در
- در
- هر خری: “سلام بنظر من این یک جمله نیست.بلکه یک قطعه از شعر است که گم شده میان هیاهوی مغز کسی به…” 12 بهمن 05:28در
- در
- در
- در
- در
- در
- توصیهی مناسب: “واقعا خیلی حس خووبی از اینجا میگیرم و چیزای خوبی میخونم. دمتون گررم استاد عزیز…♡” 11 بهمن 14:43در
- در
- در
- دلیل نگرانیهای بزرگ: “می خوام در نقش یک خانم معلم ظاهر بشم و بگم مهلت نه مهلک مجید جان دلبندم =))” 10 بهمن 03:22در
- در
- معنای خلاقیت: “این دیگه خلاقیت نیست تقلبه. گاهی منم تقلب میکنم. روی کارِ خلاقانهی خلاقها سرک میکشم. گاهی هم تقلید. رویهمرفته، متقلب…” 9 بهمن 17:08در
- هنگام راهرفتن: “من اوج گرفتن نوشتنم از زمانی شروع شد که در پیاده روی هام، آگاهانه قدم برداشتم. ممنون از شما با…” 9 بهمن 12:12در
- هر خری: “طفلک خره. تو روستای پدر شوهرم از توابع فیروزکوه، خر ها سر ساعت ها و نیم ها،عرعر می کردند. هوشمند…” 9 بهمن 12:09در
- در
- در
- در
- ذوق ذهن: “بیش از یکسال که جدی مینویسم، هنوز یاد نگرفتم با ایده بنویسم. یکبار با ایده نوشتم که بیش از پنج…” 8 بهمن 20:10در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- لحظههای تسلیبخش: “سلام سحر جان چقدر خوشحالم که اینجا رو دوست داری. اینجا خلوتیه که من از نوشتن توش خیلی لذت میبرم.” 8 بهمن 08:30در
- در
- در
- ترجیح: “بر پا نگه داشتن آنچه که ساخته شده است به مراتب سخت تر از ایجاد و ساختن آن است. هنگام…” 6 بهمن 04:13در
- شکوه تنهایی: “بسیار عالی👌 البته چراغ بدون غول دیگه، چون غوله ممکنه شکوه تنهایی رو خدشه دار کنه مخصوصاً اگه پر حرف…” 5 بهمن 08:16در
- در
- لحظههای تسلیبخش: “این صفحه ی تأملات شخصی شاهین کلانتری، برای من یک جور تراپی محسوب میشه. چه خوب که هستید استادِ عزیز🙏🏾🌹” 4 بهمن 07:22در
- در
- آگاهی: “وقتی باخبر باشی از آنچه قرار است اتفاق بیافتد و نتوانی کاری کنی، همهی دنیا سرت خراب میشود.” 3 بهمن 08:14در
- لحظههای تسلیبخش: “آری وقتی میبینی آنهایی که دوستشان داری در کنارت هستند؛ خدا را شکر میکنی و از آنچه کشیدی شکایتی نمیکنی.” 3 بهمن 08:12در
- حاشیهی امن: “همیشه خود را درگیر کارهایی کردیم که فکر میکردیم مختص ماست. در صورتی که هیچ تداخلی شاید با آن نداشتیم.…” 3 بهمن 08:10در
- در
- شوق: “اگر قبل باختن تلاش کنیم و ببازیم هم شاید نوعی بُرد باشه. بیتلاش باختن، باختن واقعیه. امیدوارم همیشه با شوق…” 2 بهمن 06:39در
- روش شخصی: “دور خودت دیواری بساز و در داخل محیط این دیوار، از نو شروع کن به دنیا آمدن و شکل گرفتن…” 1 بهمن 15:56در
- زندانی از آن خود: “راستش من با خوندن این جمله یاد دیالوگ «کیت وینسلت» تو فیلم Carange افتادم که میگفت: «زندگی ما از دست…” 1 بهمن 15:55در
- در
- مثل صدای پرندگان: “سلام آقای کلانتری چه عالی که صداهای مزاحم را تبدیل به صدای پرندگان کردبد. این حس شاعرانۀ شما قابل تحسین…” 1 بهمن 11:05در
- در
- تنها حسرت: “با خوندن این جمله، روانشناسی رو به یاد میآرم که میز کارش رو بالای یک تردمیل قرار داده بود.” 1 بهمن 06:53در
- در
- در
- بیزار: “اینا مترادف هستن امیررضا جان. حالا ممکنه یه نفر در یک تعریف شخصی بین آدم و انسان تفاوت هم قائل…” 30 دی 11:13در
- در
- در
- تنها حسرت: “تنها حسرت من در پایان عمر شاید همین باشد: چرا کمی صبورتر عمل نکردم؟ انشااله که تبدیل به حسرت نشه😉” 29 دی 18:19در
- حاشیهی امن: “استاد تاملاتتون منو به تامل وادار می کنه. همشون چیزایین که با قلبم حسشون میکنم” 29 دی 14:47در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- نویسندهای: “نوجوان که بودم با دوستانم یک نوع الفبا اختراع کرده بودیم. هر حرف ترکیبی بود از شکلهای هندسی و حروف…” 25 دی 07:41در
- در
- ذوق ذهن: “تو به یک فالِ شبِ عید، تبسم کردی و غزلها همهشب، فالِ تو را میگیرند #بداهه لیلا ناصری” 23 دی 20:52در
- در
- تکان نخور: “😂😂😂 والا این صبایی که من می بینم، هزار تا مین و مارم سر راهش باشه، میبره لب چشمه، خفه…” 23 دی 06:00در
- تنهایی ناب: “گوته یک جمله ناب درباره «تنهایی سازنده» داره که من خیلی دوست دارم و بهش فکر میکنم: «اگر میخواهید استعداد…” 22 دی 16:01در
- ذوق ذهن: “این یعنی من به خودم و نوشتن اعتماد دارم و نوشتن نیز به من ! * از فعل میاغازی خیلی…” 21 دی 15:34در
- تکان نخور: “بنظرمن این مسئله به این برمیگرده که اغلب ما یک الگوی تکراری از موفقیت در ذهنمون داریم و فکر میکنیم…” 21 دی 15:27در
- تکان نخور: “چرا فاطمه جان کاملن مشخصه برای من نوشتی، تازه اگه مشخص نبود هم تنها کامنتی که اینجا مزهی زهرمار میده…” 21 دی 10:32در
- تنهایی ناب: “چند وقت پیش مطلبی می خوندم از مارک منسون درباره هدف گذاری گفته بود هدفتون برای چی برای رضایت خودتون…” 21 دی 05:44در
- تکان نخور: “اِ! چرا معلوم نیست من این کامنت دومی رو به صبا گفتم؟ دکمهٔ «پاسخ» کار نمیکنه؟” 21 دی 02:19در
- در
- در
- در
- تکان نخور: “کاش یکم فونت نوشتهها موقع کامنت نوشتن درشتتر بود تا با دیدن اشتباهات تایپیم، برق نگیرتم.” 20 دی 21:22در
- تکان نخور: “متقابلن سلام استاد. اینم از زیباییهای نوشتنه که شما از بام مینویسید و من در جواب از شام حرف میزنم😁.…” 20 دی 21:20در
- در
- تکان نخور: “دوست جان معلومه دلت خیلی پره ها😉 به قول منزوی: چه تلخ خورده ای از دست روزگار؟ که دیگر چنان…” 20 دی 17:32در
- تکان نخور: “شاید اگر تلاش خودش رو بیشتر میکرد. و دوباره برمیگشت به یادگیری اصول و همزمان با اون، سعی میکرد علاوه…” 20 دی 17:03در
- تکان نخور: “سلام صبا پیچیده شد موضوع. من این رو با دیدن دوست نقاشی نوشتم که برای خودش یه منظرههایی میکشید، اما…” 20 دی 14:22در
- در
- در
- تکان نخور: “البته اگه رابطهای شروع شده باشه. اصلن اگه رابطهای وجود خارجی داشته باشه که تازه بخواد بره به مرحلهی بعد.…” 17 دی 20:43در
- معیار: “سلام جناب کلانتری من در کلاس وبلاگنویسی شرکت کردم و با توجه به توصیههایی که کردید، هر روز اندکی قلم…” 17 دی 19:36در
- تکان نخور: “تولستوی میگه: همه چیز برای کسی که میداند چگونه صبر کند، به موقع اتفاق می افتد.” 17 دی 19:03در
- در
- در
- هنر چسبیدن: “ای ووای، نقطه رو هم غلط نوشتم . خدا نصیب کافر نکنه این اتفاقات رو جلوی استادش و در ملاعاممم…” 16 دی 12:04در
- هنر چسبیدن: “سلام استاد جان ممنون میشم اگر لینک یا کتابی معرفی کنید که در این مورد باشه . مشتاقم که بیشتر…” 16 دی 11:53در
- در
- هنر چسبیدن: “درود الهه جان بین رسمالخط ناشرها و نویسندگان مختلف تفاوتهایی هست. نقطه گذاشتن تو پرانتز هم بستگی به متن و…” 16 دی 10:19در
- در
- در
- در
- در
- نجات ذهن: “واقعا هرچی زندگی پیشرفته تر و پیچیده تر میشه، نقش نوشتن به عنوان یک ناجی و درمان پررنگ تر میشه” 16 دی 03:12در
- چُرت بزن: “بله بله ، ولی درد اینه مال من چرت نیست ، دیدار با اصحاب کهفِ . وقتی برمیگردم دیگه زمانی…” 16 دی 02:56در
- فهرست افسوسها: “تو شگفت انگیزی (به قول انِ : amazing ) ❤ من هر روز به سایتت سر میزنم و لذت میبرم…” 16 دی 02:50در
- عشقورزیدن به زبان هم بخشی از ماجراست: “جهش از اروپا به اسیا . قدرت صبا مددی چنین است .😎 با مسحیت شروع میکند با بت پرستی ادامه…” 16 دی 02:40در
- در
- هنر چسبیدن: “وقف ها مثل گیرکردن توی تاریکی میمونن ، اون حالتو دوست نداری ولی با مرور زمان بهش عادت میکنی و…” 16 دی 02:19در
- در
- چشم و گوش مضاعف: “من وقتی یروز ننویسم حس میکنم کر و کورم ، انگار حواس پنجگانهی درونیم رو از دست میدم . کیلومترها…” 16 دی 01:49در
- برداشت مشترک از کلمهها: “سلااام استاد . باهاتون موافقم . این کار باعث جلوگیری از سوتفاهم میشه. همینطور وقتی ما از فرد مقابل میخوایم…” 16 دی 01:44در
- تبدیل ایده افسوس: “چقد این حس ضدحالِ . ولی گاهی یه ایده موقع نوشتن دود میشه . من وقتی یه ایده به ذهنم…” 16 دی 01:27در
- در
- صریح: “از این تامل شما اسکرین شات گرفتم. البته در بهبود کیفیت دچار کمالگرایی شدن همان و بیچاره شدن همان.” 15 دی 20:40در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- فکرهای پنهان: “این در حالی که میتونه خوب باشه ترسناکم هست . درسته نوشتن خیلی اوقات گره های ذهنو باز میکنه و…” 15 دی 04:26در
- نگرانی: “سالها به این جمله تاکیدی شما نیاز داشتم و خوشحالم که حالا میتونم بعنوان یک جمله کلیدی در حمایت از…” 15 دی 04:22در
- چشم و گوش مضاعف: “بیشتر نوشته هامو جوری مینویسم که نتونم بخونم نتونم ببینمشون سلام و ارادت” 14 دی 14:11در
- در
- در
- در
- هنر چسبیدن: “میگن نویسنده حتا اگر یک روزهم ننویسه، قلمش دچار افسردگی میشه، قبلن فکر می کردم این حرف، مبالغه آمیزه؛ ولی…” 12 دی 14:17در
- هنر چسبیدن: “من این رو زیاد تجربه کردم ولی واقعا نمی دونم چه جوری میتونم از این وقفه ها فرار کنم” 11 دی 13:40در
- نگرانی: “اگر این مفهوم را توسعه بدهیم اینطور میشود: وقتی میتوانیم حرفهای و خوب زندکی کنیم که بیاعتنا به این نگرانی…” 11 دی 13:11در
- فهرست افسوسها: “افسوس همیشگی من اینه که چرا زودتر نوشتن رو شروع نکردم ولی در عین حال خوششانس بودم که در ابتدای…” 10 دی 17:37در
- رازآلود؟: “صحنهی شادآلودیست: صبایی که مددی بود پشت میز خود در محل کارش نشسته و با خجستگی فراوان تایپ میکند. ناگهان…” 10 دی 11:16در
- عشقورزیدن به زبان هم بخشی از ماجراست: “درود لویی چهاردهم بر زبان و ظرفیتهای فراوانش. ایشاللا به پای هم پیرشده و روح آمنهوتپ اول دعاگوی شما باشد.…” 10 دی 11:04در
- فهرست افسوسها: “از افسوسهای من: چرا سریعن به ایدههایم عمل نکردم+ همینی که شما نوشتین.” 10 دی 10:56در
- فهرست افسوسها: “الهه بیا توی سایت من در بزرگسالی ببین😂🥲. از منظر پرحرفی و عاطفانه! بودن گفتم البته.” 10 دی 10:54در
- فهرست افسوسها: “افسوس این روزهای من: چرا لحظه لحظه خاطراتم با برادرم را ننوشتم تا در نبودنش با آنها زندگی کنم.” 10 دی 09:18در
- در
- در
- در
- خوبی: “من همیشه آدم ها رو خوب میدونم و خوب میبینم مگر اینکه خلافش ثابت بشه که بعد از مدتی اون…” 9 دی 12:21در
- اعداد مخصوص تو: “ده دقیقه…. زندگی کن من در نوشتن زندگی می کنم .با اوی که درون من است .او می گوید من…” 9 دی 03:49در
- برای تمرین جملهنویسی: “واقعا چراااااا؟ در جواب اسم ذات یه اسم معنی به این غلیظی؟ قضیه مشکوکه. دست قائدی تو کاره (((((:” 8 دی 10:26در
- در
- در
- در
- برای تمرین جملهنویسی: “بندگی من بندگی را از آنزیم کوچکی در سلولهای بدنم آموختم. وقتی من خوابم او بیدار است و بیچون وچرا…” 7 دی 20:03در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- برای گریختن: “به راستی که نوشتن، فرار از زندان، رهایی از قفس و رستن از پیلهی تنهاییست. ممنویم که بیش از پیش…” 7 دی 04:43در
- حوصلهی یادگیری: “شاید کسی که همه چیز رو ساده میخواد، با آدما و چالشهای سادهای احاطه شده و توی فضایی بوده که…” 7 دی 03:55در
- انتشار: “استاد هزاران بار ممنونم از جواب دلچسبتون. الحمدالله توانمندی خودم در این زمینه هم بر من نمایان گشت. منظورم از…” 7 دی 03:53در
- در
- در
- در
- در
- تلقین تأثیر: “این چیزها که انسان ها خیلی بهش احتیاج داریم هر چند وقت یک بار بهم گوشزد بشه🌹” 6 دی 17:19در
- در
- در
- نامه بنویسیم: “چقدر نامه نوشتن رو دوست دارم . چرا نامه نمی نویسم؟ همین الان نامه نوشتن رو شروع میکنم.” 6 دی 14:06در
- نامه بنویسیم: “نوشتن نامه خیلی عالی هست. یعنی میتونم خیلی از حرفهام و بنویسم و بارها حرفهای خودم و برای پدرم مینویسم.…” 6 دی 16:33در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- پنجبازی: “سلام من الان 75% خوشبختم چون با شما توی دوره ها، با دوستان دورهمی کتابخوانی و با من +تو= مای…” 5 دی 20:00در
- در
- در پی احساسات تازه: “دقیقن با این فرمایش شما موافقم. زمان هایی که من رمان می خوانم از این دنیای مزرخرفی که درش گیر…” 5 دی 13:27در
- در
- در
- برای گریختن: “سلام استاد جان تبریک میگم برای سایت جدید. نوشته ها مثل همه ی نوشته هاتون عالی و تامل بر انگیزن.…” 5 دی 13:18در
- در
- در
- دلتنگ: “دلتنگ نگاهی بود که زیبایی را نمیشناخت دلتنگ روزهایی بود که خودش را در آن گم کرده بود دلتنگ عشقی…” 5 دی 09:03در
- بارانشهر: “سلام صبای زیبا 💚 ممنون از تعریفت و اینکه کمک میکنی رشته ی سوالات من گسسسته نشه . 😂🙏 Elahenasiri44…” 4 دی 23:29در
- انتشار: “😅😅 تو جزو معدود افرادی هستی که در اونها نبوغ نوشتن میبینم. دارم وبلاگتو میخونم و مدام به خودم میگم:…” 4 دی 23:18در
- آسیب کارهای کوچک: “درود آقای همایونی. بله مطمئنم که درسته اما به لحاظ ذهنی هنوز آماده نشدم.” 4 دی 21:43در
- در
- در
- تلقین تأثیر: “ما بیشتر دوست داریم قربانی ماجرا باشیم تا برنده، حس قربانی بودن برایمان آشناتر است .” 4 دی 19:34در
- تبدیل مانع به محرک: “دقیقن. حتا: وقتی قدرتمند میشوی که مانع … را به محرک … تبدیل کنی. به جای سهنقطه خیلی چیزها میتواند…” 4 دی 19:34در
- در
- آسیب کارهای کوچک: “سلام صباخانم. فکر کنم همان جمله آخرتان درست باشد. البته سختی کشیدن ِ هدفمند.” 4 دی 19:26در
- در
- مارپله: “آفرین صبا👏👏 این نگاهت خیلی منطقی و عمیقه👌🌹 گاهی باید وقتی عصبانیتمون از بین رفت، یه کم کلی تر و…” 4 دی 18:41در
- شعر ناب: “کودکان صادق ترینن همچون دفترچه شعر کوچکی گلبرگ هایش تازه جوانه زده کودکان بوی بهار می دهند” 4 دی 18:35در
- در
- در
- در
- در
- دلتنگ: “اگر دلتنگی دست و پا داشت از دلم رخت می بست اگر دلتنگی توان داشت ناخن هایم را باز لاک…” 4 دی 16:17در
- تصمیمگیری حین نوشتن: “هنوز و همچنان و همیشه در گذریم چه برگردیم و چه تندتر برویم دلم خیلی قدیم تر برگشتن میخاد سلام…” 4 دی 16:11در
- در
- انتشار: “ذهن منم زمانی تنظیم میشه که همهی نوشتههامو منتشر کنم. وقتی هدفم انتشار نیست ذهنم میگه: گِش گِت گوراخ بابا…” 4 دی 09:34در
- اتلاف وقت: “من شخصن شهامت دیدن ایرادامو دارم اما بهتره از خودم بپرسم، آیا جسارت اینو داری به چیزی که جلوی چشمت…” 4 دی 09:30در
- بارانشهر: “الهه جان من عاشقت شدم😍😂. سوال زیاد نشونهی هوش زیاده👌. نه دیگه ملاک میزان باریدن بارونه. بارانشهر اونجاییه که از…” 4 دی 09:22در
- زخم: “حرفهای ننوشته هم مثل حرفهای نگفته حنجره از لال شدن میگزد. و بر این اساس: من دو روز را اعتصاب…” 4 دی 09:00در
- در
- در
- در
- گریزان از رخوت: “استاد میشه گزینهی «با خبر شدن» رو به کامنتها اضافه کنید؟ یعنی وقتی جوابمون میدید یا کسی به کامنتمون واکنش…” 3 دی 23:38در
- خوبی: “من آدمها را باتمام خوبی وبدیشان دوست میدارم. شاید بگم خوبی وبدی کنار هم معنا پیدا میکنن.” 3 دی 22:57در
- سئو: “وچقدر موضوع مورد بحث امروز در وبلاگ نویسی درمورد سئو شفاف واضح توضیح داده شد.سپاس استاد عزیزم” 3 دی 22:55در
- گریزان از رخوت: “سلام استادعزیز. اول اینکه خوشحالم این جمع صمیمی رو راه انداختین. ودوم اینکه من هم مثل شما فکر میکنم.بدبین نمیشم…” 3 دی 22:50در
- نمیدانم: “چقدر عجیب که فکر میکردم فقط خودمم که فقط کلمه ی نمیدونم رو تکرار میکنم. یه وبلاگم راجبش نوشته بودم:)” 3 دی 22:30در
- گریزان از رخوت: “سلام خدا رو شکر که با شما آشنا شدم رخوتی که نیست اگر نگویم همش فعالیت است اکثرا فعالیت است…” 3 دی 20:28در
- تلقین تأثیر: “این دقیقا همون چیزیه که آدما رو از اول آفرینش شون برای زنده موندن ازش استفاده میکردند. در واقع فریبی…” 3 دی 19:42در
- در
- گریزان از رخوت: “استاد عزیز چقدر این وبلاگ جدید با این نظم و ترتیب و عناوین زیبا و صمیمی، زنده به نظر میرسه😍…” 3 دی 16:56در
- در
- آسیب کارهای کوچک: “من اینو امروز کاملن تجربه کردم. صبح با خوشحالی نشستم و نوشتم. بالاخره به یه موضوع منسجم رسیدم. درست اون…” 3 دی 16:41در
- بارانشهر: “استاد من سعی میکنم سندرم کامنت بیقرارمو کنترل و هدایت کنم ، شما هم سعی بر حفظ فاصله امنیتی از…” 3 دی 15:05در
- بارانشهر: “# سوالات کودکی از مادرش در رختخواب من بچگی اینطور بودم که هم خیلی حرف میزدم هم خیلی سوال میپرسیدم…” 3 دی 14:52در
- در
- بارانشهر: “سوال خودم و جواب شما باعث شکل گیری یه ایده شد . میخواستم بپرسم دیگه چجوریاست ؟ صدای ذهنم گفت…” 3 دی 14:39در
- جزئیات مایهی اصلی یادآوریست: “آره منم این گرفتاری رو در رابطه با یادداشتهای قدیمیترم دارم.” 3 دی 14:27در
- در
- جزئیات مایهی اصلی یادآوریست: “👌من الانم که یادداشت های روزانه مو میخونم، افسوس میخورم که چرا با جزئیات بیشتری ننوشتم 🤦 😅 ، همه…” 3 دی 14:22در
- در
- مارپله: “چقدر ایده های توی خواب کمک کننده وپرمغزند.آدم گاهی چیزهایی توی خواب میبینه که درحقیقت و بیداری، معنایی نداره،اما، وقتی…” 3 دی 13:46در
- در
- در
- در
- در
- مارپله: “جالبه قبل اینکه کامنت شما رو بخونم هر روز میرفتم وبلاگمو باز میکردم و اینجوری نگاش میکردم😒 اونم منو اینجوری…” 3 دی 09:48در
- در
- در
- آسیب کارهای کوچک: “الآن که دارم کتاب کار عمیق رو هم میخونم، این جمله بیشتر درگیرم کرد. احساس میکنم ازنظر روانی به یک…” 3 دی 07:39در
- تلقین تأثیر: “یاد اصغر افتادم (اصغر رکابی پوشِ جلسه دوم نویسندگی خلاق ، که موقع نونوایی رفتن عاشق شد . بعد از…” 3 دی 03:04در
- در
- همین: “مثل برخورد و آشنا شدن من با کلمهی نوشتن. (اون روز رو خوب یادمه. اولین باری که دربارهی نوشتن تو…” 3 دی 01:32در
- پذیرش ضعفها: “این جمله رو میچاپم و میزنم به دیوار اتاقم، کنار صندلی مخاطب. (یک صندلی مینیاتوری چوبی که من رو یاد…” 3 دی 01:22در
- در
- در
- در
- آسیب کارهای کوچک: “سلام استاد حرفتون متین.اما، من فکرکنم، گاهی انجام کارهای ریز ومثبت (آگاهانه) شاید، بنظر مهم نباشه اما، روند زندگی آدمو،…” 3 دی 01:11در
- خوبی: “هردو چون بعضی وقتا بدی ها رو فراموش میکنیم و این باعث میشه اشتباهات زیادی کنیم . بعضی وقتا هم…” 3 دی 01:08در
- تصمیمگیری حین نوشتن: “گل پرپر میکنم. یه دلم میگه برم برم، یه دلم میگه نرم نرم. آخرین گلبرگ بهم میگه که برم یا…” 3 دی 01:07در
- نمیدانم: “وبلاگ اصلیتون هم همینطوری شروع شد. من هم میگم: «نمیدانم». دیگران رو هم به ندانستن دعوت میکنم. پینوشت ۱: فلسفهی…” 3 دی 01:00در
- دلتنگ: “دلتنگ عشقی بود که به او نرسیده بود دلتنگ کتابی بود که نخوانده بود دلتنگ نامهای بود که نیامده بود…” 3 دی 01:00در
- دلتنگ: “روی تخت بیمارستان بود در اتاق بغلی اش دختری دنیا را ترک کرده بود و او دلتنگ جورابهایی بود که…” 3 دی 00:56در
- شیفتگی: “اگر به غروبی غمانگیز دچار نشود… پینوشت: ببخشید، جملهتون خیلی جدی بود ولی این چندوقته نمیتونم طنز ننویسم. نمیدونم چرا…” 3 دی 00:50در
- در
- ناکام: “اضافه میکنم: حالا که میخواهد گفتن را بیاغازد تا حرفهای تازهاش بیات نشوند، یهتر است یه وبلاگ بسازد و هر…” 3 دی 00:46در
- در
- مارپله: “به نظرم دنیای واقعی زیاد مثل بازی ماروپله خطرناک و بیرحم نیست. گاهن نیش مار خودش پله که چه عرض…” 2 دی 23:40در
- در
- در
- در
- وقتی در یادداشتهای روزانهام بیش از حد به خودم میاندیشم: “فلسفیدن چیزی است که مرا به زندگی برمی گرداند درست همان لحظه که خود آن را از من گرفته است.” 2 دی 21:56در
- در
- در
- در
- درجا: “ممنونم استاد از راهنمایی تون . من تو ساختار زبانی خیلی مشکل دارم ، ممنون میشم اگر بازم خطایی دیدید…” 2 دی 14:53در
- در
- درجا: “زنده باد الهه عزیز فقط یک نکته: «گاهن» صحیح نیست. «گاه» فارسیه و نمیشه مثل قطعن و حتمن و مثلن…” 2 دی 14:05در
- درجا: “داشتم می نوشتم : استاد گاهن درجا زدن در نوشتن میشه درد ، اونوقت باید چیکارکرد ؟ دیدم بازم با…” 2 دی 00:33در
- در
- در
- در
- در
- در
- در
- دلتنگ: “دلتنگ شعری بود که نسروده بود. دلتگ شهری بود که نرفته بود. دلتنگ اهنگی بود که ننواخته بود دلتگ بادی…” 1 دی 16:43در
- اتلاف وقت: “وای استاد چه وحشتناک. از کجا باید بفهمیم کاری که می کنیم اتلاف وقته یا یه کار واقعی و معنادار…” 1 دی 15:28در
- در پی احساسات تازه: “استاد من از سال 99 که با شما و مدرسه نویسندگی آشنا شدم به برکت این آشنایی کتاب های زیادی…” 1 دی 14:54در
- در
- در
- زادهی ابهام: “ما آسودگیِ داشتنِ اعتقاد راسخ را به آزردگیِ داشتنِ تردید ترجیح میدهیم و میگذاریم اعتقاداتمان خیلی زودتر از استخوانهایمان شکننده…” 30 آذر 16:06در
- دلتنگ: “دلتنگ رؤیایی بود که هرگز نبافته بود دلتنگ زندگیئی بود که اصلن نزیسته بود دلتنگ خدایی بود که هیچوقت ندیده…” 30 آذر 02:19در
- ایدهآل: “سلام صبا جان ممنونم از محبتت. این سایت جداست، با دامنه و طراحی جدا. فقط تو صفحه اول سایت اصلی…” 29 آذر 18:57در
- ایدهآل: “بخش تاملات خیلی مبارک باشه. در عین شکافتن تاملات و رسیدن به کنه ماجرا، سوالی برام ایجاد شد. الان این…” 29 آذر 15:27در