پنجشنبه

-چرا از سؤال خوشت میاد؟

-منو به هیجان میاره.

-خب، چرا سوال تو رو به هیجان میاره؟

-راستش حالا که تو داری می‌پرسی دارم جدی‌تر بهش فکر می‌کنم. اصلن واسه خود تو چی؟ از سؤال خوشت میاد؟

-من از هر حرف خوبی خوشم میاد، حالا چه سؤالی باشه چه خبری چه هر چیز دیگه.

-دارم به این فکر می‌کنم که آیا علاقه‌ی من به سؤال به این خاطر نیست که توصیه‌های ترغیب‌کننده‌یی درباره‌ی اهمیت سؤال خوندم؟ شاید به این خاطر که پرسشگری به عنوان یه فضیلت خیلی تبلیغ و ترویج شده.

-ولی این نمی‌تونه تنها دلیلش باشه. خیلی چیزا رو به عنوان فضیلت تبلیغ می‌کنن، چرا این یکی تو رو به «هیجان» میاره؟

-شاید چون توی سؤال امید بیشتری هست، امیدواری که سؤال تازه بتونه یه راه تازه تو زندگیت باز کنه.

-داری قصار می‌گی. شعاریه حرفت.

-شاید شکل بیانم شعاری باشه، ولی باور کن همینه. ساده‌ی ساده‌ش اینه که من فکر می‌کنم بل‌اخره ممکنه یه سؤالی پیدا بشه که منو از حسرت دربیاره.

-حسرت تغییر. تغییری که یه عالمه تازگی بیاره تو زندگیم.

-به نظر زور سؤال به چنین کار می‌رسه؟

-دلخوشکنک بهتری سراغ داری؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *