با هم چه کار کردید؟

𐡚 صبح با مطالعه‌ی آین رَند شروع شد؛ فیلسوف عجیب‌وغریبی که نقش پررنگی در گسترش مفهوم «عزت نفس» داشته است. چند رمان هم نوشته، که معروف‌ترینش «اطلس شانه‌هایش را بالا انداخت» چندی پیش به فارسی هم ترجمه شد.

𐡚 آمدم دفتر. فاطمه و مریم مشغول بودند. واژه در هوای اتاق‌ها می‌موجد. از یازده و تا یازده و بیست دقیقه به نوشته‌های دوره‌ی پیشرفته‌ی نویسندگی خلاق بازخورد دادم. تمرینمان گزین‌گویه‌نویسی است. بدجور به جان جمله‌ها میفتیم، خین‌وخین‌ریزی.

𐡚 می‌گویند یک گروه سه نفره تصمیم به هر کاری که بگیرند از پس آن برخاهند آمد. اسمش را هم گذاشته‌ام قانون سه نفره. گروه بسازید. با هم کار کنید. یکی از خوشی‌هام دیدن گروه‌های بچه‌های مدرسه نویسندگی است. با اطمینان می‌توان گفت که رشد کسانی افرادی که روحیه‌ی تیمی بالاتری دارند بسیار بیشتر است. گروه بسازیم. خودمان را برای گروه بسازیم. تقویت گروه را تقویت خودمان بدانیم. می‌خاهم از این به بعد در ابتدای برخی کلاس‌ها به‌جای پرسیدن «تو روزای قبل چه کارایی کردید؟» بپرسم: «تو روزای قبل با هم چه کارایی کردید؟»

𐡚 یک نسخه‌ی قدیمی از «نثرهای یومیه» داشتم که گم شد. یکی هم از چاپ جدیدش داشتم که شوهر دادم. یکی هم از نسخه‌‌ی چاپ اول سفارش داده‌ام که گویا رسیدنی نیست. علیرضا مشایخی گفته بود دو کتاب بالینی دارد، یکی «بوف کور» و یکی هم «نثرهای یومیه».

𐡚 موسیقیدن (Musicking).کلمه را نویسنده‌ی نامدار دنیای موسیقی، کریستوفر اسمال ساخته.

𐡚 به «کتابیدن» فکر می‌کنم. نه به معنای کتاب‌نویسی. کتابیدن به جای نوعی از مطالعه. کتابخانی و مطالعه منفعلند. کتابیدن اما می‌تواند واژه‌یی برای توصیف ژرف‌خانی باشد. کتابنده جوری می‌‌کتابت که یک نقطه‌ی سفید در متن باقی نمی‌ماند. دقیقن مثل بلایی که سوزان سانتاگ بر سر کتاب جیمز جویس آورده:

توضیحات عکس در دسترس نیست.

کتابنده به موازات نویسنده‌ی کتاب، کتابی دیگری می‌نویسد. کتابنده با کتاب می‌دیالوگد. (کتابیدن بس نبود دیالوگیدن هم اضافه شد. ولی این را هم شاید باید بیفزاییم به فارسی، چرا که گفت‌وگو اصلن بیانگر شناسه‌های بنیادین دیالوگ نیست. مژده صامتی در آغاز کتاب «دیالوگ» از اندرو وومک نوشته: «دیالوگ، گفت‌وگو نیست. یا صحیح‌تر آن است بگوییم، صرفاً گفت‌وگو نیست. دیالوگ و گفت‌وگو در ریشه، و نتیجه، تفاوت‌هایی با هم دارند. ریشه‌شناسیِ کلمه‌ی دیالوگ (dialogue) شامل دو بخش است:‌ ۱. دیا (dia)،‌ که اغلب به‌ اشتباه، معادل «دو» برای آن آمده، درحالی‌که این کلمه به معنای «در تقابل» یا «در عرض» (across) است، و لازمه‌ی تحقق معنای آن وجود «حداقل» دو نقطه است، و ۲. لوگ (logue) که ریشه در لوگوس (logos) به معنای «خرد» یا «اندیشه» دارد. بنابراین دیالوگ یعنی در مقابل هم قرار گرفتن دست کم دو لوگوس یا دو اندیشه. در این فرایند، لوگوس‌های جدیدی خلق می‌شوند. در نتیجه‌ی دیالوگ، لوگوس حاصل، از جمع جبریِ لوگوس‌های موجود، بیشتر است و ما شاهد خلق معنای جدیدی هستیم. این ریشه، فرایند و نتیجه، در مورد گفت‌وگو صدق نمی‌کند. ریشه‌ی گفت‌وگو (conversation) شامل این دو بخش است: ۱. con که برگرفته از com  لاتین و به معنای «با هم» یا «در کنار هم» است،‌ ۲. versare که ریشه  versusدر  به معنای «علیه» یا «بر ضد» دارد.  در واقع فرایند گفت‌وگو، دلالت بر «در کنار هم» قرار گرفتنِ «کلام‌های» ضد دارد، نه «در مقابل هم» قرار گرفتنِ «اندیشه‌های» مختلف. نتیجه‌ی گفت‌وگو، نوعی کنار آمدن است، نوعی همراه‌شدن با دیگری. در گفت‌وگو، لزوماً شاهد خلق معنای جدیدی نیستیم. آنچه در اصل اتفاق می‌افتد، برنده‌شدن یک طرف بر دیگری و کنار آمدن بازنده با برنده است. البته که در گذر زمان، کلمات همیشه به ریشه‌های خود وفادار نماندند و هر کدام بار دیگری دادند. اما همواره،‌ رگه‌هایی از اصالت خود را حفظ کرده‌اند.»)

 

5 پاسخ

  1. خیلی خوبه که اینجا می‌نویسین دوباره. دلم واس این فضا تنگ شده بود.🥲
    ولی دقت کردین چه قدر اینجوری نوشتن کیف می‌ده؟ مثلن ده سال بعد برگردین اینا رو بخونین براتون تصویر داره، انگار خاطره‌هاتونو توی این نوشته‌ها گیر میندازین. اینقدر خوبه که. اصلن به خاطر خودتون می‌گم به خدا. مثلن سی سال بعد که دارین این متنتونو می‌خونین یهو به خودتون میاین می‌بینین پشت سر هم دارین تکرار می‌کنین می‌موجه، می‌موجه، موموجه و متوجه‌ی لبای غنچه‌شده می‌شین و به این فکر می‌کنین که چه قدر آوای این کلمه با دهن بی‌دندون بهتره و بعد کیف می‌ده دیگه. کافیه یا بگم بیشتر؟😃
    (چه بدونم. قانع شین که بیشتر اینجا بنویسین دیگه.)

    بله. در جواب سوال‌تون باید بگم ما در گروه سه‌نفره‌مون تمرین گفت‌و‌گو می‌کنیم. تمرین خیلی سختی است. اصلن طاقت‌فرسا. یک فیلمی، متنی، کتابی میندازیم وسط و بعد در موردش غر می‌زنیم و می‌ریم و می‌ریم تا سر از بیابون در بیاریم. یهو می‌بینیم ساعت ۹ عه و یادداشت‌ها مونده و اون فیلم و کتاب و فلان هم با ما تو بیابونه و هاج و واج ما رو نگاه می‌کنه و شاید هم احساس خطر کنه، چون به نظرم خطرناک‌تر از یه جمع سه‌نفره‌ی دخترونه…🤔 یه جمع سه‌نفره‌ی دخترونه‌ی دیگه‌س🤔

  2. خوش برگشتید اینجا.
    فقط چرا آرشیوش را هوا کردید؟
    پلکیدن بین روزنوشت‌هایش هوس‌ساز بود برای روزانه‌نویسی.
    چند الگوی روزانه‌نویسی را همین‌جا اجرا کردید که مرورشان ذوقمان را کار می‌انداخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *