ردها که نمی‌ماند

  1. روز از کلمه می‌شکفد. واژه‌ها، شکوفه‌های روازن من. کار شکوفه‌ها اما به شب نمی‌کشد. از بادِ روز.
  2. خوشی کنیم در کلمه.
  3. قلب خود را چه بد می‌شکنیم با فاجعه‌انگاری‌های نابهنگام. (فاجعه‌انگاریِ بهنگام هم داریم مگر؟)
  4. رد می‌شود و ردش ‌نمی‌ماند. اندوه همین ردهاست که نمی‌ماند.
  5. نوشتن از هر چیزی که شوقم را فروکاهید.
  6. جز انباشی آشفته از تداعی‌ها چه باقی گذاشت؟
  7. هم‌هنگام که می‌نویسم مثل شیطان به جلد هزار کتاب می‌روم اما آنجا نمی‌مانم که نمی‌مانم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *