ناگاه برق بنفشتابی در خیال/نوشتن گرم میگیرد با من گرم نوشتن که میشوم/راه بر پریشانی سطرها بسته بودم و قندیل شده بودم روی صفحه/ شعلهور شدن در تاریکی با امید سوسوزدن در چشم دیگری/رفتن و نوشتن/نوشتن و نرفتن/از هر چیزی زنجیر ساختن/در تمنای تازگی سوختن/خاکستر شدن و قد برافراشتن در برابر باد/به باد نرفتن/به راه بادیه تف انداختن/در جای خود ماندن و باد بادیه را ترکاندن/قلعه ساختن در سنگستان خویش/در هر سنگ معنایی جستن/به جادوی هر سنگ خیره شدن/قلب خود را در میان سنگها گم کردن/بیا برافروزیم/بیا چوب بزنیم در این حراجستان/بیا رها کنیم سگ هار کلمه را زمین تصرفشدهی هر معنایی/بیا و بشکن و بشکن بزن/بیا به این ابر که به کودکی دلگرفته میماند حالی کن که ببارد/که خیسمان کند و نگاهمان کند/بیا به این ابر بگو تردید نکن در باریدنهات که هیچی بیباریدن/به شوق چیدن باران میایستیم و زانوهامان جوانه میزنند/آنها که برای همیشه رفته بودند و نمیدانستند که برای کسی برای همیشه رفتهاند/قلم در دوات همین چیزها فرو میرود و بیرون نمیآید/قلم توی دوات خفه میشود/کاغذ شرمگاه قلم میشود/دل و حالش را داری و نداری/سبزی و زرد مینمایی/روشنی و تیره میپنداری/به شوق جملهیی سراپا ایستادهیی و سروی شدهای برای خودت/در خنکی قلبی در هرم گرما تمام اکنون را به سطر شعری وامیگذاری/شلوارت را تا میکنی تا زانو/به آب میزنی/به آب حرفی میزنی از زبان ماهی/آب راهی میگشاید از جنس ماهی/غرق میشوی و بیدار میشوی