امضای_شاهین_کلانتری_قشقشه‌ی کلمات
قشقشه‌ی کلمات

عشق عشق نوشتن

  1. سطر آغازین همیشه مزموزترین سطر است.
  2. کلمه را گول زدی تا با آن جمله‌یی بنویسی که او نقش اولش باشد، اما در نهایت نقش مکمل کم‌اهمیتی بهش دادی. البته او حس می‌کند سیاهی لشگر جمله بوده.
  3. و آنسو که دست‌های داس بود و پذیرا نبود و پرنده بود و پشتکار پیکارم نبود.
  4. و این کارها را تو نه، تو نه که تو نه،‌ تو نتوانسته بودی که نه. تو نه. تو که نه نتوانسته بودی که. نتوانستگی.
  5. زوالِ کلمه جمله شدن است. کلمه خود جمله است. به واژه احساس ناکافی بودن می‌دهی وقتی باهاش جمله می‌سازی.
  6. اول به عشقِ عشق می‌نوشتم و بعد به عشقِ نوشتن می‌نوشتم و حالا به عشقِ عشقِ نوشتن می‌نویسم.
  7. هر دم میل راه دیگری را آزمودن و به دام راه‌های رفته افتادن.
  8. پیاده‌رؤیا بی‌پیاده. گام‌ها در حافظه‌ی پیاده‌رو درد جاودانگی دارند.
  9. نوشتن چیست جز ترس را سوژه کردن؟
  10. خوب نمی‌نویسی اگر خودت را دست نمی‌اندازی.

دیدگاهتان را بنویسید