سر زا رفت کلمه/زار میزدی براش/از عجلهی کلمات در زاده شدن//تکاپوی دست بردن در ابرها/این لحظهها و این لحظهها و این لحظهها/شور تکرار کلمه/رفتن و رفتن تا مرز پنهان قلبت، قلبها/واژههای عجولِ پیادهرو/بازجست خوشی در چشمهی باریک/خودگشایی در نوشتن/پس میزنی/این راهها راه نیستند رشتهی چروک و بیرنگ مارکارونیهای هزار شب ماندهاند/یقهی کوچه را نگیر که چرا بن بست/به خیابان کشیده نزن که چرا جز راهبندان بلد نیست/حتا تقصیر جادهها هم نیست/از راهها و کلمات چه توقعی داری؟/کمر دنیا زیر بار کلمه هزار بار شکسته/در سطر که روانه شدن به تو حس دریا داشت/از این دریاها اما توقعی ندارم/من از کوه و جنگل و ابر و باد هم توقعی ندارم/از این پنجره اما توقعها دارم/