امضای_شاهین_کلانتری_قشقشه‌ی کلمات
قشقشه‌ی کلمات

واژه لحظه است

لنگ‌ِ سطر نخست نمی‌مانم/که نکبتِ ننوشتن از انتظار بیهوده برای آن است/گاهی هم کلمه آدم را می‌کارد/یک گوشه می‌نشینی منتظر و انگارنه‌انگار/کلمات از آم رقصوهایی نیستند که بی‌زور و اصرار بیایند وسط مجلس/چه باک/بکششان وسط حتا اگر پیرهنشان پاره شود/چه کیفی می‌کنم از نوشتن این سطرهای پریشان/مثل زدن به دل طبیعت است و غلتیدن زیر درختان زالزالک/امروز سه تا دفتر شعر را پی در پی خواندم/می‌دانی چی بهم کیف می‌دهد؟/اینکه هیچی روم اثر نمی‌گذارد/بهترین شعر را هم که می‌خوانم هیچ دلم نمی‌خواهد عین آن‌ بنویسم/ناخواسته اگر شباهتی هم شکل گرفته باشد می‌زدایمش/هرمان ملویل گفته بود «شکست در نوآوری بهتر از موفقیت در تقلید است.»/البته که در بخش‌هایی از مسیر یادگیری و تمرین ناگزیریم از تقلید/اما به همان‌اندازه هم باید تقلیدگریز باشیم/چشم‌هایم دارند بسته می‌شوند/کم ندویده‌ام/مشتاقم کلماتم و زنده‌ام به اشتیاقم/کلمه منتظر آدم نمی‌ماند/تو هم منتظرش نمان/از درنگ می‌هراسم/لحظه‌ها عین تسمه نقاله‌ی کارخانه‌ در گذرند/روی تسمه‌نقاله‌ی زمان واژه‌ها جاری‌اند/یک لحظه حواست پرت شود مشت مشت واژه از کف می‌رود/راهی هم برای بازیافتشان نیست/واژه‌ها را که دریابیم لحظه را هم دریافته‌ایم/با واژه بودن در لحظه بودن است/چشم‌هام دارند سپر می‌اندازند/مغلوب خوابیم و خواب بر سر خاک/خاک بر سر خواب

دیدگاهتان را بنویسید