امضای_شاهین_کلانتری_قشقشه‌ی کلمات
قشقشه‌ی کلمات

امروز چی یاد گرفتم؟

  1. امروز ۶۰‌مین دوره‌ی کلاس نویسندگی خلاق برگزار شد. ساختار دوره را به‌کل دگرگون‌ کرده‌ام و خوشبختانه این شیوه‌ در همین جلسه‌ی اول بازخورد بسیار خوبی داشت. هر جلسه ۱۰ بخش مختلف دارد، به این ترتیب: ایده‌یابی و خلاقیت/خاطره‌نگاری و زندگی‌نامه‌نویسی/داستان کوتاه و رمان/نمایشنامه و فیلم‌نامه/شعر و نثر ادبی/جستار و مقاله/درست‌نویسی و روشن‌نویسی/بازنویسی و ویرایش/کتاب و کتابخوانی/چاپ و انتشار. درباره‌ی هر یک آموزه‌یی ارائه می‌شود و مثال‌ها و جزوه‌هایی.
  2. در وبینار نوشتیار امروز وقتی حرف از نوشتن روزانه‌ی یادداشت و انتشار آن شد، پیشنهاد کردم هر روز به پرسش پاسخ بدهیم: «امروز چی یاد گرفتم؟» در گام نخست بهتر است فهرستی تیتروار از آموخته‌هایمان بنویسیم و سپس یکی را برای تشریح و انتشار برگزینیم. این آموخته‌ها می‌توانند در هر زمینه‌یی باشند. چه بهتر که فقط به آنچه از کتاب و کلاس می‌آموزیم اکتفا نکنیم. گاه مهم‌ترین آموخته‌ی روز می‌تواند از شکم جدلی با اطرافیان یا مشاهده‌ی چیزی در کوچه و خیابان بیرون بیاید.
  3. این مقاله را هم امروز در ترجمان خواندم: «تنهایی جهنم است، اما…» می‌ارزد به خواندن چون نگاه دیگری نسبت به مفهوم تنهایی ایجاد می‌کند:
    «خلاق‌ترین ذهن‌ها و کاریزماتیک‌ترین چهره‌ها نیز معمولاً تقریباً تنهایند.»
    «در اغلب موارد، بهترین راه برای کسب خلاقیت، کاریزما و شیوه‌های جدید تفکر، تجربه‌کردنِ تنهایی است.»

5 پاسخ

  1. این سوال امروز چی یاد گرفتم؟ را منم شروع کردم
    در گزارش با بچه های گروه 5 صبحی ها، بعنوان نکته روز زیر گزارش صبحم میارم
    امروز یاد گرفتم گوش باید همیشه بدهکار باشه طلبکار باشه هیچوقت تغییر نمی کنه همیشه منتظر دیگران تغییر کنند
    گوش بدهکار به ز گوش طلبکار
    یاد علاقه عجیب شما به استفاده از «ز» در کمپین 3 جمله افتادم. عجب جمله هایی بشه ساخت با ز 🙂

  2. ‌می‌خواهم سواستفاده کنم😁به بهانه هرروز نوشتن اینجا، من هم هرروز کامنت می‌گذارم. جواب ندادید، اشکال ندارد اما می‌دانم که می‌خوانید. مصاحبه عماد مرتضوی را پیاده و تدوین کردم. 2 تا مقاله شد و برایش فرستادم تا اوکی کند. عجب گفتگویی بود. یعنی لذت بردم و هربار که می‌خوانمش کیف می‌کنم. امیدوارم بعد از انتشار برای بقیه هم همین طور باشد. قرارداد ترجمه کتاب دوم خاطره‌نویسی را هم شب عید بستم و حالا هرروز می‌ترجمم. باید دستی به سروروی سایت بکشم. مقاله‌هایم بروز است اما کمی اشکال دارد که باید بروم سراغ قائدی. اینستا لامصب تکان نمی‌خورد. نمی‌دانم باز چه تغییری در الگوریتم داده‌اند. خواندن‌ها و 100 داستان هم به راه‌اند. یوتیوب را هنوز شروع نکرده‌ام. آمدم یک ویدئو بگیرم، نچسبید و فکر کردم که باید حتمن قبلش سناریو طوری نوشته داشته باشم. امیدوارم که خوب شده باشید و سرحال. کلی هم با تغییرات نویسندگی خلاق وسوسه‌ام کردید.

  3. سلام و درود
    اول از همه دیدن این فضا مرا سر ذوق می‌آورد. هر چه فضا را ساده کنید، باز نوشته‌های‌تان الوان است. سادگی تنها این پهنه‌ی نقش‌در‌نقش لغات را بهتر نمایان می‌کند.
    اینجا برای من و آن پنج‌ستاره‌ی گمنام و دیگرانی که از رخوت می‌گریزیم، پناهگاه امنی است‌. نمی‌شناسمش، اما انگار سرگشته‌ای است که از زبان من سخن می‌گوید.
    من: آهوی رمیده‌ای مأوا گرفته در دشت‌های دور.
    نشانی مرا از شقایق‌‌های وحشی بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید