- با نهایت سپاسگزاری از زمین و زمین کارم را میآغازم. خرم اگر قدردان داشتههایم نباشم و یکسره چشم بدوزم به کاستیها.
- دیروز خانه بودم، بدک نبود اما حالا که دفترم بهترم. تهران هنوز خلوت است و حیف که اینگونه نخواهد ماند.
- آماده میشوم برای وبینار اهل نوشتن. میخواهم پارهیی از سفرنویسهی «کورمال کورمال» بهمن فرسی را برای بچهها و بخوانم از این بگویم که در یادداشتهای روزانه میتوان دربارهی خود کلمات هم نوشت. اینطور که حس کنی هر کلمه را داری برای اول بار میبینی و سعی کنی شکل و آهنگ و معنی آن را از نو حس و دریافت کنی.
- رفتم کتابفروشی میلاد. بار جدید رسیده بود. این «بار» اصطلاح رایج کتابفروشهاست، به کتابخانهیی میگویند که تازه خریدهاند. بار مال محققی مُرده بود. بیست سی جلد کتاب خوبش را دستچین کردم و آوردم. و از این کتابها، مثل همیشه، برای شما هم خواهم گفت.
- امروز هوس بیدل کردم، عجب شاعری. فعلن این دو بیت را داشته باشید:
«داغ عشقم نیست الفت با تنآسانی مرا
پیچ و تاب شعله باشد نقش پیشانی مرا»
«هستیِ خودگدازِ من شمعِ شرربهانهایست
لیک کسی نگاهِ گرم جانب من نمیکند»
4 پاسخ
سلام، سلام
یک
امروز بخشی از ذهنم مشغول چالش جدید بود. یک عالمه احساسات متناقض را تجربه کردم. سعی کردم همه را ضبط و ثبت کنم تا از دست نرود. پیشتر در دنیای آشنایی بودم که با اهداف و برنامههایم محاصره شده بود. خودم را معیار داشتم و در تلاش بودم هر روز از روز پیش سبقت بگیرم. اما امروز در صورت چالش جدید که چشم دوختم؛ احساس شرم کردم. به دنیایی علاقه داشتم که از بیشمار انسانِ متخصص و پرکار تاثیر گرفته بود. در مقابل من فقط خانوادهی کوچکی را میشناختم. توی چشمهای پر از شور و هیجان چالش عظمتی بود که تحقیرم میکرد. این همه سال اشتیاق اگر با شناخت روزی یک نویسندهی تازه گره میخورد الان کمتر یتیم بودم. شناختی درست و عمیق نه سرسری و عجول.
دو
برای بار هزارم حسرت خوردم. مات و مبهوت شدم. بغض کردم. بیشتر کسانی که میشناسم در مسیر آموختن از شما شناختم. دلم میخواست هر روز کتابهای جدید را ببینم؛ لمس کنم؛ بو بکشم؛ بشناسم. از طرفی شکرگزارم که با انسانی سخاوتمند و سختکوش آشنا شدم و در این مسیر راهم به دنیایی شگفت باز شد. از طرفی هم دلم خواست پویاتر و زندهتر از این عمل کنم. پس این دلخوشی را به مسیرم اضافه کردم. در تلاشم با این چالش دنیایی هیجانانگیزتر و وسیعتر از پیش بسازم.
سه
اغلب به شما غبطه میخورم. به هوش، پشتکار، فرصتشناسی و جدیتتان. البته همیشه هم آرزو میکنم بیشتر استمرار بورزید و بدرخشید. موفقیت شما یعنی ترویج دنیای ادبیات. ترویج دنیایی عمیق اما نامتداول. دنیایی گره خورده با اندیشههای عمیق و احساسات پخته. درخشش شما مترادف است با گرد هم آمدن خانوادهای هماشتیاق و پرشور.
چهار
امروز گذرم به کتابفروشی نیفتاد. اما سراغ کتابخانهام رفتم. یک نمایشنامه از اکبر رادی خواندم. لبخند باشکوه آقای گیل. از اکبر رادی هر چه یافتهام، خریدهام. برنامهای برای نمایشنامه نوشتن ندارم بااینحال دنیای نمایشنامه جریانی زنده و پویا دارد که دوستش دارم. راه میدهد آدم خودش را وسط جریانی بیندازد و از روزمرگی بیرون بزند. کسی را زندگی کند که نیست. با زبان پخته و درست اکبر رادی این تجسم زندهتر و ملموستر هم هست.
پنج
امروز نویسندهی تازهای را نشناختم. اکبر رادی را هم به لطف شما میشناسم. اما فکر کردم شاید لازم نباشد هر روز تا کتابفروشی بروم. توی کانال باشگاه ادبیات پرسه میزنم. با دقت بیشتر در مطالعه از کتاب به کتاب میرسم. در کتابخانههای مجازی پرسه میزنم. کیف و نتیجهی کتابفروشی را ندارد اما از هیچی که بهتر است.
شش
امیدوارم فردا دست پرتر بیایم. به امید درخششتان از موفقیت و شوق، تا بعد
به خاطر این همه زیبایی و مهری که با پیامهات در این وبلاگ جاری میکنی، سپاسگزارم.
و چقدر لذت میبرم از نثر پرمایه و تمیزت.
منم ممنونم که با استمرار و پشتکارتون در انتشار و آموزش در دل مخاطبانتون نور امید روشن میکنید. امیدی گره خورده با واقعبینی و تلاش. امیدی به دور از خرافه. امیدی ژرف و روزافزون. حیفم میاد مدام بابتش سپاسگزار نباشم. من فکر میکنم باید هر وجد و شوق و سپاسی رو که در ذهن داریم به زبون بیاریم. دنیا رو برای دوستانم جایی سراسر شوق و دلگرمی میخوام.
در ضمن ممنونم که با دلگرمی دادن تشویقم میکنید که بهتر و پاکیزهتر بنویسم.
چندروز پیش بین دستفروشهای خیابون انقلاب دو جلد کتاب پیدا کردم و همون موقع به دختر گفتم: اگه یوقت نبودم این کتابا رو مفت مفت نده بده. یه نگاهی حداقل بهشون بنداز و اگه جات رو تنگ کرد ببخششون به کسی که میدونی قدرشون رو میدونه و میخونتشون. چه خوبه که شما کتابها رو میخرین. سرنوشت کتابهایی که به دست شما میرسه خوبه. از کتابها برای بقیه هم میگین.
یادداشتهای آنلاینتون رو خیلی دوست دارم.
امروز سعی کردم از همه چیز بنویسم ولی به مرحلهی انتشار نرسید.