خوابالولو

  1. کم‌خوابم. روزهای کم‌خوابی نمی‌گویم همیشه بد است اما قطعن جور دیگری‌ست، انگار دنیا را با عینکی قرمز و سیاه می‌بینی.
  2. نظافتچی آمد و به دفتر سروسامانی داد. در فضای پاکیزه با امید بیشتری کار می‌کنم انگار.
  3. طنز بانک به جلسه‌ی پنجم رسید و خوشحالم که تا اینجای کار نود درصد آنچه در فراخوان وعده داده بودم ارائه شده.
  4. یک ماه گذشته برای من پر از احساسات و هیجان‌های شدید بود، مثبت و منفی. ولی حس می‌کنم آرامش و سکون مطلبوبی دارد از راه می‌رسد. این «سکون» که گفتم را با رخوت و یکنواختی یکی نگیرید.
  5. مقاله‌ی مفصلی خواندم از کارل شاپیرو درباره‌ی هنری میلر (مقدمه‌ی کتاب «لبخند در پای نردبان»). در جایی از مقاله می‌گوید: «من تصور می‌کنم میلر به‌اندازه‌ی هر انسان زنده‌ای کتاب خوانده است.» و حرفی از خود میلر را هم نقل می‌کند: «من، با اینکه نه پولی دارم نه درآمدی و نه مایه‌ی امیدی خودم را خوشبخت‌ترین انسان روی زمین می‌دانم.»
  6. باید تسلیم خواب شوم. دوست داشتم بیشتر می‌نوشتم در اینجا. به امید فرداهای پُرکلمه.

7 پاسخ

  1. عینک قرمز و سیاه، مثل پشت پلک وقتی بهش نور می‌خوره. ترکیبی از تاریکی و رگ‌های خونی با همراهیِ نور لامپ که برای اون وضع زیاد به نظر می‌رسه. این رو تو کلاسای ساعت پنج تا هفت دانشگاه تجربه کردم و آشناست.😅😂

  2. استاد عزیز سال نو مبارک باشه. انشالله که در این سکون و ارامش به اهدافتون برسین و سال پرباری داشته باشین.
    هنوز موفق نشدم جلسات طنزبانک رو انلاین حضور داشته باشم ولی صبح روز کلاس، از جلساتتون به صورت افلاین بهره می‌برم و به جرئت می‌تونم بگم که این دوره بهترین دوره‌ای بود که سرکت کردم و برام خیلی پربار بوده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *