ناغوش

  • «ناغوش» را امروز توی کتاب «معجم شاهنامه» دیدم:
    «ناغوش: غود* خوردن باشد در آب، و کسی که به آب شده و زیر آب ساعتی هشت گویند: ناغوش خورد.
    شعر:
    در آن آب ناغوش کردن رواست
    که یک مرد بالا بوَد آب راست*شاید «غوته» بوده است و تصحیف شده.»
  • روز قشنگی بود. روزی که شجاعانه و منظم عمل کنی قشنگ است. نخستین جلسه‌ی کمپ ایده‌پزی بازخوردهای شیرینی داشت و از اجرایش لذت برم. مصاحبه‌های ورودی دوره‌ی نویسندگی خلاق هم خوب پیش می‌رود و‌ نظم و دقت عاطفه عطایی در پیگیری کارها خیالم را راحت کرده.
  • امروز گاه به گاه ناخنکی زدم به «نقد بی غش». کتاب مجموعه‌یی از گفت‌وگوهای صدرالدین الهی  با پرویز ناتل‌خانلری است. خانلری از رفقای فابریک صادق هدایت هم بوده. درباره‌ی او می‌گوید: «اگر جوان با استعدادی را پیدا می‌کرد به تشویقش همت می‌گماشت و وادارش می‌کرد که کار کند. کتاب بخواند. چیز بنویسد و شعر بگوید.»
  • فراخوان ۱۰۰ داستان هم‌ نهایی و هم‌اکنون آماده‌ی خدمت‌رسانی به شما هم‌میهنان عزیز است‌ (البته این جمله که به سیاق شرکت واحد و سایر اقوام نوشته شده می‌طلبید که ختم شود به «می‌باشد»): کلاس ۱۰۰ داستان

2 پاسخ

  1. استاد جان نمی‌دانم دوره‌ی اول صد داستان درگیر کدام داستان زندگی‌ام بودم که متوجه آن نشدم. احساس می‌کنم به این دوره و گذراندن آن نیاز دارم. برای من که غیر‌داستانی‌خوان هستم این دوره مکمل خوبی است.چرا که اگر تا کنون نتوانستم در آسمان نویسندگی پرواز کنم حتمن یکی از بالهایم که داستان است ضعیف و کوتاه بوده.
    خیلی خیلی برای شروع دوره مشتاق هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *