از آویزش

  • می‌خواستم از اول روز در اینجا بنویسم. چنان گرفتار شدم که نشد. البته لابلای کارها برای خودم چیزهایی نوشتم.
  • چند مصاحبه‌ی تلفنی دوره‌ی نویسندگی خلاق را انجام دادم. خوشحالم که دوباره خودم صدای متقاضیان دوره را می‌شنوم. چی بهتر از گوش‌سپردن به دغدغه‌های مشتاقان نوشتن.
  • این روزها وقت بیشتری صرف نوشته‌های محمدعلی اسلامی ندوشن می‌کنم.‌ نثر درجه‌یکی دارد و‌ سرمشق خوبی است در درست‌نویسی.
  • در «هفت‌کار» امشب پاره‌یی از ترجمه‌ی احمد میرعلایی از منظومه‌ی «ایکور» گاوین بنتاک را برای بچه‌ها خواندم: «بیزارم از حاملان آن بیماری که بی‌ذوقی خوانده می‌شود…»
  • در وبینار «اهل نوشتن» از نوشتن قصه‌یی با پرسوناژی وسواسی گفتم؛ کسی که با وسواسی عجیب ده تا جمله را مدام بازنویسی می‌کند و راضی نمی‌شود.
  • نظرات اینجا را یک هفته است که نرسیده‌ام بخوانم و جواب بدهم. پوزش از دوستان کامنت‌نویس. من در پاسخگویی به پیام‌ها فاجعه‌ام.
  • امروز هم‌ چند تا کتاب ناب گیر آوردم، از جمله یک دفتر شعر خوشگل از پروین دولت‌آبادی با امضای خود شاعر، چاپ ۵۳. چه خوب که استوری اینستاگرام هست و می‌توانم پاره‌یی از این کتاب‌ها را هم‌رسانی کنم.
  • این «هم‌رسانی» را داریوش آشوری ساخته گویا. از «اشتراک‌گذاری» بهتر است، ولی نمی‌دانم شانس فراگیر شدن دارد یا نه.
  • عجب فیلمی ساخته این ویکتور اریسه. «چشمانت را ببند» را می‌توان بارها دید.
  • نوشتن یادداشت شبانگاهی را دوست دارم، سبب می‌شود به کل روز فکر کنم و به نتایج تازه‌یی برسم. البته نود درصدش را قلمی نمی‌کنم.
  • امروز محمد قائد یادداشتی هوا کرد درباره‌ی «مقدمه‌نویسی». کلاس درسی‌ست برای تعریف دقیق و خواندنیِ گونه‌‌یی از نوشتار.
  • فردا از صبح تا شب کلاس دارم. حسم به برگزاری کلاس مثل آشپزی است. پنداری سرآشپز رستورانی شلوغ و قدیمی‌ام و در هر وعده باید غذای تازه و خوب جلوی مشتری بگذارم. بنابراین فرایند طراحی هر اسلاید و جزوه‌یی درست مثل ریختن فلفل و نمک توی غذاست.
  • یادداشت‌نویسی روزانه یعنی از آویزش با هیولای روزمرگی قصه ‌ساختن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *