۱:۲۳ شب. چند جملهی پراکنده: خوابم میاید اما گفتم حتمن چند سطری اینجا بنویسم. امروز گشتن دنبال یک کتاب باعث شد کمی به کتابهای اتاقم سروسامان بدهم. همیشه در جستجوی هر کتابی چند کتاب فراموششدهی خوب هم از نو به چشمم میخورد و برخی را میآورم در سبد مطالعهی روزانهام. نفهمیدم این هفته چطور به این سرعت گذشت، ولی خوب بود. «هفتکار» بهتر از انتظار پیش رفت. گاهی فکر میکنم نوشتن یعنی چشم دوختن به خویشتن. مادر و خواهرغلام رفتهاند ترکیه. صبحها باید قرص گربهکوچولو را به زور بکنم توی دهنش. از فردا باید از همان اول صبح شروع کنم به نوشتن در اینجا. کمی دیگر از کتاب درخشان «اثر انتظار» را خواندم. چقدر یادداشت امروز شبیه کتاب «اتوپرتره» شد، شاید چون چند شب است پارههایی از آن را برای بچههای هفتکار میخوانم. سری جدید مصاحبههای نویسندگی خلاق از فردا شروع میشود. شب مرتضی عباسی آمد دفتر و با تمرین هفتکار همراه شد و دو سه صفحه نوشت. یک عالمه جمله نوشتیم با این شروع: «من کمک میکنم تا…». جملههایم را فردا در سایتم منتشر میکنم. در جلسهی امشب هفتکار پرانتزی باز کردم و از اهمیت تایپ با رایانه برای نویسندگان حرفهیی گفتم، از هر فرصتی برای یادآوری این نکته استفاده میکنم. ابزار بر رفتار ما اثر میگذارد. با مرتضی سرانجام یک روز فونتی میسازیم مخصوص نویسندگان. امروز چند تا جملهی تازه در سایت «خودگویی» منتشر کردم. هنگام نوشتن این جملهها سراسر حس خوبم. از انفعال بیزارم. و با خودم عهد کردهام معاشرت و همکاری با بچههای منفعل را به حداقل برسانم. از هُل دادن خستهام. در برخی روابطِ کاری حس میکنی با ماشین قراضهیی طرفی که هر سه دقیقه یکبار خاموش میشود و وادار میشوی هلش بدهی، میشوی ماشینِ هُل. رابطهی کاری پویا یعنی اینکه همیشه دست پُر بیایی، پیشنهادهای تازه بیاوری و از الف تا ی اجرای ایدههایت را بپیمایی، نه که رخوت و تنبلی خودت را بیندازی گردن دیگری. چه لطفی دارد انجام یک کار بعد از صد بار پیگیری؟ نق بس. پایبندی به اصولم را جدیتر میگیرم.
7 پاسخ
سلام
انتشار مستمرتان با این تعهد شگفتانگیز است و مایهی حسرت. به پشتکار و ارادهی روزافزونتان که نگاه میکنم؛ همزمان احساس حیرت، شوق، شگفتی و تحسین دارم. در عین حال وقتی دچار رخوت و ملال میشوم و از رویاهایم فاصله میگیرم از خودم بیزار میشوم. درد میکشم. درد میکشم. درد میکشم.
امروز داشتم از بالکن یخزدایی میکردم. شیرهای آب از سرما ترک خورده و راه خروجی آب یخ زده بود. چند بار روی یخها لیز خوردم. میتوانستم بیشتر مراقب باشم اما نمیخواستم. فاصلهام تا مرگ فقط چند طبقه بود. احساس بیهودگی میکردم. انگار مرگ هم از سرم زیاد باشد. حالا حس میکنم خودم هم ترک برداشتم. نشت انرژی دارم. تمرکزم را به باد دادم، شوقم را و حتا اشک و آهم را. حس میکنم زندگی را با رخوت هدر دادم. از درون یخ زدهام. موتورم خاموش شده. گاهی نیش گاز میدهم اما درد و محدودیت اشتیاقم را به نیش میکشد. فکر میکنم گاهی ماشین قراضهها هم دوست دارند روشن شوند اما موتورشان از کار افتاده. آنقدر فرسوده شدهاند که هل هم جواب نمیدهد.
برف میبارد و بالکن باز یخ زده. احتمالن باز باید بالکن را یخزدایی کنم.
همین کامنتها نشون میده که در شما چه اراده و ذوقی هست.
من امیدوارم این نثر پاکیزه و درخشان رو به جاهای جدیتری برسونید به تدریج.
«با مرتضی سرانجام یک روز فونتی میسازیم مخصوص نویسندگان.»
و اون فونت مدیون این جمله خواهد بود. این جملهٔ انگیزهبخش.
مرتضی جان
با وجود نازنینت سبب شد من حس بسیار خوبی به خیلی از کارها پیدا کنم.
لطف دارید و مهر و دانش و منش شما سبب حال خوش و انگیزهٔ منه آقای کلانتری عزیز.
یک بریده از کار پژوهشی در خصوص نویسندگی رو خدمتتان ارسال می کنم آقای کلانتری که به نظرم میتونه جذاب باشه براتون:
تقویت مسیرهای یادگیری و حافظه
به باور سوفیا وینچی بوهر، استادیار عصبشناسی آموزشی در دانشگاه وندربیلت، در وظایفی مثل نوشتن با دست که سیستمهای ادراکی و حرکتی را با یکدیگر قفل میکنند، رابطهی بین اقدام حرکتی و تشخیص مفهومی و بصری واضح است.
وقتی حرف یا کلمهای را مینویسید، در واقع از آن فهم ادراکی دارید و سیستم حرکتی خود را برای ایجاد آن فراخوانی میکنید. سپس این فرآیند خلق به سیستم بصری باز میگردد در آنجا مجددا پردازش میشود و به این ترتیب ارتباط بین عمل و تصاویر و کلمات مرتبط با آن تقویت میشود. این فرآیند به تصور کردن چیزی و سپس ایجاد آن شباهت دارد. وقتی با نوشتن، طراحی یا ساختن به تخیلات خود شکل مادی میبخشید، مفاهیم در ذهنتان باقی میمانند.
در حین نوشتن، مغز دادههای ورودی را بهتر از زمانی که تایپ میکنید، پردازش میکند.
بسیاری از پژوهشها به پدیدهی بهبود حافظه از طریق تولید چیزی ملموس اشاره کردهاند. بر همین اساس، وقتی از افراد بخواهید کلمهای را که میخوانند، بنویسند، رسم کنند یا حتی آن را اجرا کنند، تمرکز بیشتری برای کار خود دارند.
انتقال اطلاعات شفاهی به فرمت نوشتاری به هماهنگی بخش حرکتی مغز با دست کمک میکند؛ بهطور کلی مغز در حین نوشتن با دست نیاز به برنامههای حرکتی بیشتری نسبت به تایپ کردن دارد. وقتی کلمهای را با دست مینویسید، حرکتهای واقعی دست تا حدی با ساختار کلمه ارتباط پیدا میکنند.
بر اساس پژوهشی در سال ۲۰۲۱، شرکتکنندگان با اجرای عمل مرتبط با برخی فعلها، آنها را راحتتر به خاطر سپردند. ترسیم اطلاعات و اجرای آنها مفید است؛ زیرا دربارهی اطلاعات فکر میکنید و باید چیزی معنادار را تولید کنید. با تغییر شکل اطلاعات، اتصال میانی بین شبکههای عصبی وسیع مغز را عمیقتر میکنید و به این ترتیب دسترسی این بخشها به اطلاعات آسانتر خواهد شد.
نوشتن حروف با دست به کودکان کمک میکند حروف آینهای مثل b و d را آسانتر تفکیک کنند.
سپاسگزارم.