امضای_شاهین_کلانتری_قشقشه‌ی کلمات
قشقشه‌ی کلمات

۵ تا ۵ دقیقه

۱

پنج پاره برای امروز.

بازگشت به ایده‌های قبلی سودمند است؛ فاصله سبب می‌شود بتوانی با چشمی دیگر به آن‌ها بنگری و بهبودشان بدهی. تمرین «۵ تا ۵ دقیقه» را مدتی رها کرده بودم، البته می‌شنیدم که خیلی از دوستان انجامش می‌دهند. در چند دوره‌ از کلاس نویسندگی خلاق نخستین تمرین پیشنهادی‌ام بود. بعد اما رسیدم به تمرین «۱۰ تا ۱۰ دقیقه | نردبان نویسندگی». این یکی را چند ماهی به طور منظم در وبینار اهل نوشتن پیش بردیم. حالا اما حس می‌کنم برای بیشتر افراد «۵ تا ۵ دقیقه» شدنی‌تر است. پس عنوان «نردبان نویسندگی»‌ را از تمرین «۱۰ تا ۱۰ دقیقه» می‌گیریم می‌دهیم به «۵ تا ۵ دقیقه». از امروز دوباره می‌خواهم نردبان‌هایم را بچسبانم به دیوار اتاق. (۵ دقیقه‌ام تمام شد، اما در این تمرین محدودیتی وجود ندارد، قاعده‌ی آن این است که هر بار حداقل ۵ دقیقه بنویسیم. پس ادامه می‌دهم.)

تمرینی برای همیشه نوشتن: ۵ تا ۵ دقیقه تا پیمودن نردبان نویسندگی

۱. برای هر روز روی کاغذ نردبانی شبیه جدولی با ۵ خانه‌ی مربعی بکشید. از پایین به بالا ۱ تا ۵ عدد بزنید.

۲. متعهد شوید که در طول روز ۵ نوبت زمان‌سنج را تنظیم کنید و حداقل ۵ دقیقه بنویسید.

۳. هر بار باید دست‌کم ۵ دقیقه نوشت و هیچ محدودیتی برای بیشتر نوشتن وجود ندارد. برخی ۵ دقیقه‌ها می‌توانند تا ۲ ساعت هم ادامه بیابند. اما هر بار فقط یکی از خانه‌ها را پُر کنید. یعنی اگر ۲۵ دقیقه پشت سر هم نوشتید، همه‌ی خانه‌ها را علامت نزنید. برای مثال اگر در اولین ۵ دقیقه‌ی روز صفحات صبحگاهی نوشتید -که نوشتن آن حدود یک‌ربع تا نیم‌ساعت زمان می‌برد- فقط یک خانه را پُر کنید. دلیل این کار توزیع نوشتن در طول ساعات روز است.

۴. محیطی مشوق نوشتن بسازید. سعی کنید در جاهای مختلف خانه (دفتر کار و ماشین و…) دفتر و قلم را قرار دهید. بگذارید جای‌جای محیط پیرامون نوشتن را برایتان تداعی کند.

۵. برای نوشتن منتظر وقت مناسب و حال خوب و سکوت و آرامش نباشید. وقت بدزدید. در میان گرفتاری‌های روزمره، از مهمانی گرفته تا جلسات کاری، سرقت ۵ دقیقه وقت کار دشواری نیست.

۶. نوشتن را آن‌قدر به تعویق نیندازید که مجبور شوید در آخر شب تمام ۵ دقیقه‌ها را پشت سر هم بنویسید. هدف، تبدیل تمام بخش‌های روز به وقت مناسبی برای نوشتن است.

۷. از ارزیابی نابهنگام نوشته‌ها دست بپرهیزید. حتا اگر تمام نوشته‌هایتان را دور بریزید باز هم ضرر نکرده‌اید. این تمرین‌ کمک می‌کند تا فاصله‌ی مغز و دست شما به‌تدریج کم‌تر شود و با وضوح بیشتری ایده‌هایتان را روی کاغذ بیاورید.

۸. در ۵ دقیقه‌ها می‌توانید بخش‌هایی پروژه‌های نوشتاری‌تان را پیش ببرید، اما اگر هیچ ایده‌یی ندارید، بهترین کار آزاد‌نویسی است.
آداب آزاد‌نویسی:

  • با هر ابزاری می‌توانید بنویسید. بهتر است به‌طور متناوب از قلم و کاغذ و ابزارهای الکترونیکی استفاده کنید. 
  • بداهه بنویسید.
  • بی‌وقفه بنویسید.
  • اگر حس می‌کنید هیچ چیزی برای نوشتن ندارید همین موضوع را به بهانه‌یی برای شروع نوشتن تبدیل کنید.
  • وقتی موضوع تازه‌یی به ذهنتان رسید موضوع قبلی را ادامه ندهید؛ حتا می‌توانید برخی جمله‌‌ها را نیمه‌کاره رها کنید. 
  • خودسانسوری مخل آزادنویسی است. از نوشتن هیچ چیزی امتناع نکنید؛ بعد از نوشتن می‌توانید کل متن یا هر بخشی از آن را که نمی‌خواهید از بین ببرید.
  • از تکراری‌نوشتن نپرهیزید. شما می‌توانید هزاربار یک موضوع را تکرار کنید.
  • تا می‌توانید بیشتر و سریع‌تر بنویسید تا منتقد درونتان ذهن فرصت ویرایش نیابد.
  • نگران غلط‌ها نباشید. در این مرحله از هر ویرایشی بپرهیزید.
  • ممکن است در پایان یک نشست نوشتاری هیچ ایده‌یی نصیبتان نشود، اما این نباید دلسردتان کند. آزادنویسی نوعی فیزیوتراپی قلمی است. شما آزادنویسی می‌کنید تا برای پروژه‌های نوشتاری‌تان ورزیده‌ بشوید.

۹. پس از هر ۵ دقیقه یک خانه از نردبان را با ضربدر علامت بزنید. در پایان روز نردبان پیموده‌شده را بچسبانید روی دیوار یا در پوشه‌یی آرشیو کنید. دیدن جدول‌ها پُر شده سبب می‌شود با انگیزه‌ی بیشتری به این تمرین ادامه بدهید.

۱۰. اگر می‌خواهید پایبندی به این تمرین را افزایش بدهید، پس از نوشتن هر پنج‌دقیقه، به خودتان پاداشی فوری بدهید. این پاداش می‌تواند آوردن لبخندی ساده بر لب، نوشیدن چای، کمی تحرک بدنی یا هر چیز دیگری باشد. مهم این است که بلافاصله این کار را انجام دهید و تمرین نوشتن و دریافت پاداش را به هم گره بزنید. با این کار پنج‌دقیقه‌ها را در مغز خودتان به کاری خوشایند تبدیل می‌کنید و پس از آن مغز شما نه تنها از انجام تمرین سر باز نخواهد زد بلکه هر روز با اشتیاق بیشتری شما را به انجام این کار سوق خواهد داد. (دربار‌ه‌ی اهمیت پاداش‌دهی در کتاب «عادت‌های خرد» از پرفسور بی جی فاگ بیشتر بخوانید.)

۲

صبح پشت میز ناهارخوری نشسته بودم و می‌نوشتم که صدای مادرغلام از بیرون قاب آمد: «پسرِ بهبود خودشو کشته.» گفتم: «حالا زنده‌س یا مرده؟» گفت: «خودشو کشته‌ دیگه، مرده.». آی مادرغلام، در پرسش من اندک امیدی بود، اندک امیدی به خودکشیِ ناموفق (این «خودکشی موفق و ناموفق» هم از آن اصطلاحات یاوه است). بله، «خودکشی موفقِ» پسر ۱۸ ساله‌ی ورزشکار در روز نمناک، با طناب، توی باغ پدر. پدرش خندان‌ترین و  فعال‌ترین بقالی‌ست که در عمرم دیده‌ام. سی سال است از بام تا شام توی مغازه جان می‌‌کند و نصف خانه‌ها و مغاز‌ه‌های اطرافش را با همین کارِ بی‌وقفه خریده. حالا چطوری به اندوه مرد خندان فکر کنم؟‌ یعنی بعد سی سال بل‌اخره در مغازه را چند روزی می‌بنند؟ بغض.

۳

۱۶ دقیقه‌ی دیگر نخستین جلسه‌ی دوره‌ی اول «هفت‌کار» برگزار می‌شود. از صبح هیجان همین‌ دوره را دارم و بیشتر نیرویم را نگه داشته‌ام برای اجرای آن. طی این سال‌ها به این نکته هم پی برده‌ام که هر وقت فراخوان یک دوره را دوست داشتم خود دوره‌ را هم خیلی بیشتر دوست خواهم داشت. نوشتن فراخوان هفت‌کار شیرین بود و با هر جمله حس می‌کردم سرانجام ایده‌ی دوره بعد از دو سه سال اتود زدن دارد ساختار می‌یابد.

امروز چند ساعتی در کتابفروشی میلاد و عباس بودم. یک کتاب چاپ‌نشده پیدا کردم از احمد سمیعی گیلانی چند تا داستان است که با ماشین تحریر نوشته شده و با دست‌خط سمیعی ویرایش شده. میلاد گفت سمیعی این داستان‌ها را هیچوقت رسمن چاپ نکرده و این را لابه‌لای کتابخانه‌اش پیدا کرده‌اند (سمیعی ۲ فروردین امسال در ۱۰۲ سالگی درگذشت). بخوانم ببینم چیزی از توش بیرون میاید. اصلن بگذار همین الان یک چیزی ازش نقل کنم برایتان،‌ از داستان «در شهر اتفاق افتاد» که اسم این کتاب هم هست:

خورشید خانم از سکوت استفاده کرد و بی سر خر اشعه خودشو پهن کرده بود یک طرف حیاط، آجرها داغ شده بودند و از لابلای بعضی از آنها بخار بلند می‌شد…

در جمله‌ی بالا سمیعی «سر خر»‌ را خط زده و بالاش نوشته: «هیچ مانعی».

۴

جلسه‌ی اول هفت‌کار خیلی خوب پیش‌ رفت. البته نه به خاطر کار من که به خاطر حضور آنلاین بیش از ۱۳۰ از بچه‌هایی که بسیاری‌شان در این سال‌ها ثابت‌ کرده‌اند که در نوشتن جدی‌اند و خوش‌ذوق. یک ربع هم با هم نوشتیم؛ قرار شد قلم‌انداز هر چه درباره‌ی خودمان به ذهنمان می‌رسد در فهرستی از جمله‌ها بیاوریم.

این جمله‌ها بخشی از تمرین من است (شرمنده که دو سومش را سانسور کردم):

  1. من عاشق نوشتن‌ام.
  2. من از تدریس لذت می‌برم.
  3. من گاهی در حین تدریس عصبانی می‌شوم.
  4. من دوست دارم مهربان و آرام باشم.
  5. من از ساختن دسته‌بندی‌های تازه لذت می‌برم.
  6. من دلم می‌خواهد یک فونت مخصوص برای نویسندگان بسازم.
  7. من وقتی حالایم را با ده سال قبل مقایسه می‌کنم بسیار امیدوار می‌شوم.
  8. اسم وبینارهای هفتگی من «بازکشف نوشتن» است.
  9. من نگران بالارفتن سن دوستانم می‌شوم.
  10. من دوست دارم سایت «خودگویی» به رسانه‌یی پرمایه و پرمحتوا تبدیل شود.
  11. من دلم می‌خواهد شب فیلم جدید لانتیموس را ببینم.
  12. من فکر می‌کنم تکنولوژی زندگی آینده را به نحو عجیبی تغییر خواهد داد.
  13. من نمی‌توانم با آرامش بنشینم در خانه و ساعت‌ها کتاب بخوانم.
  14. من دلم می‌خواهد سحرخیز باشم و مثل گرنت کاردون اولین پیروزی روزم غلبه بر خورشید باشد.
  15. من الان صدای ناله‌ی گربه‌ها را از پشت پنجره می‌شنوم.
  16. من از اینکه پسرِ بهبود خودش را کشت خیلی ناراحتم.
  17. من از اینکه بی‌وقفه می‌نویسم لذت می‌برم.
  18. من دوست دارم کلمه‌یی نو به زبان فارسی بیفزایم.
  19. من برخی از این جمله‌ها را در دفترچه‌ یادداشت آنلاینم منتشر خواهم کرد.
  20. من از اینکه این همه کتاب خوب دارم لذت می‌برم.

۵

واپسین ۵ دقیقه را ولو شده روی تخت می‌نویسم. منتظر دانلود‌ فیلم «the holdovers» هستم. قبل از آمدن به خانه یکی از داستان‌های سمیعی را خواندم. نثر و طرح هر دو کهنه بود اما فعلن ارزیابی دقیقی نمی‌توان داشت، باید همه را بخوانم. در نگاهی سرسری بعضی جمله‌ها جالب جلوه می‌کنند.

از نوشتن یادداشت امروز در قالب ۵ تا ۵ دقیقه راضی‌ام.  شاید تا مدت‌ها با همین فرمان بروم جلو.

راستی، شب که رسیدم مادرغلام گفت روایتی از خودکشی پسر بهبود شنیده. گویا پسره دختری را می‌خواسته و باباهه گفته اول باید بروی سربازی و بعدش می‌رویم خواستگاری. که نتیجه شد این.

5 پاسخ

  1. به به چه عالی
    اصلن روزایی که کل روز در حال انتشار هستید؛ گویی درخشان‌تر و خوشحال‌ترم. انگار منبع انگیزه، امید، پویایی و الهام هستید برام. علاوه بر این یه حس کنجکاوی بعد از این مدت ایجاد کردید. نمی‌دونم این فقط احساس منه یا بقیه هم روزی چند بار اینجا سر می‌زنند تا از اخبار الهام‌بخش و احوالتون باخبر بشن.
    ممنون که با قدرت می‌نویسید.

    و
    یه پیشنهاد و البته خواهش
    روی سایت قبلی‌تون یه قابلیت بود که بعد از دریافت پاسخ از سمت شما ایمیل دریافت می‌کردیم. اما من اینجا این قابلیت رو در حین کامنت گذاشتن ندیدم. این یعنی اینکه هر روز باید به قدیمی‌ترین کامنت برگردیم تا چک کنیم پاسخی دریافت کردیم یا نه. چون یادداشت‌ها پشت سر هم و در یک ستون هست این کار قدری زمانبره. به نظر می‌رسه اگر بتونیم بعد از دریافت پاسخ شما ایمیل دریافت کنیم خیلی شرایط بهتر بشه. این رو از دید مخاطبتون می‌گم.

    خلاصه که ممنون و ممنون و ممنون و خداقوت

  2. یادداشت امروزتون رو بسیار دوست داشتم. ممنون برای معرفی فیلم‌ها. فیلم the holdovers محشره. حس غریب و ناشناخته‌ای در پایان فیلم همراه آدم می‌مونه. این حس رو بعد از دیدن فیلم انجمن شاعران مرده هم داشتم؛ البته قدری متفاوت‌تر.

    از دیدن فیلم جدید لانتیموس هم خیلی لذت بردم. از آثار این کارگردان فیلم‌های خرچنگ و کشتن گوزن مقدس رو جور دیگری دوست دارم. با اینکه هر اثر را چند بار دیدم اما هنوز هم دیدن مکررش برام به اندازه‌ی کشف یه اثر تازه لذت‌بخشه.

    برای مرگ پسر بهبود متاسفم. واقعن تلخه. چه خودکشی به خاطر ضعف باشه، چه جبر زندگی. امیدوارم زود التیام پیدا کنید. به امید روزی که بهبود دوباره بخنده.

دیدگاهتان را بنویسید