- صبح با نخستین جلسهی کارگاه جدید تمرین نوشتن شروع شد. ظهر سومین جلسهی کلاس آنلاین تولید محتوا را برگزار کرد و کل عصر هم با کلاس حضوری نویسندگی گذشت.
- فیلم کوتاهی که ده سال پیش ساخته بودم پیدا کردم و با ماهان و دانیال دیدم. یک قاب آن را هم استوری کردم. این فیلم را روی تپهها با یک مترسک و دو نابازیگر ساخته بودم. تمرینی برای آموختن کارگردانی. تماشای مجددش سبب شد باز حس کنم که چه بیاندازهی مشتاق فیلمسازیام.
- قدری توی فیسبوکم پرسه زدم و رسیدم به پستهای آغازینم در اوایل دههی نود. چه سطحی و شلخته بود خیلی از فرستههایم. از گذر زمان خشنود شدم.
- دکتر جاوید آمد دفتر و با کتابش غافلگیرمان کرد، مجموعه داستانکی با عنوان «اولین دیدار». جرقهیی که با دورهی ۱۰۰ داستانک زده شده حالا در این کتاب آتشی به پا کرده است.
- لایو گذاشتم و یکی-دو گزینهی منوی رستوران نویسندگی را تشریح کردم.
- اسم وبینار من در سلسله وبینارهای اهل نوشتن تغییر کرد و شد «بازکشف نوشتن».
- یک رول کاغذی بزرگ نصب کردیم به دیوار اتاقم. دیدنش وسوسهام میکند به ایستادن و ایدهپردازی.
- برای انجام کارهای تازه، نخست باید بستری بسازی که به تو فرصت انجام کارهای تازه را بدهد. برای مثال، چند سال از زندگی من، تماموقت به تولید محتوا گذشت تا رسانهیی شخصی بسازم، و در نتیجه رسانهی شخصی بستری شد تا کارهای تازهیی بکنم (برگزاری دورههایی با استاندارهایی فراتر از آموزش رسمی و رایج).
- از فردا دوباره از «نردبان نویسندگی» بالا خواهم رفت و همهی ۵ دقیقهها را در همین وبلاگ خواهم نوشت.
- دارم بیهوش میشوم اما اصرار دارم این نوشته دستکم ۳۰۰ کلمه باشد. نوعی وسواس فکری است که به نفع من عمل میکند. تمرین دوامآوردن و تسلیمنشدن است.
- از فونتی که دامون خانجانزاده برای نشر چشمه طراحی کرده، چندان خوشم نمیاد. حروف بیشتر چشمآزار شدهاند تا چشمنواز. کجوکولهکردن زورکی حروف برای رسیدن به تایپفیسی متفاوت گاهی نتیجهاش میشود چنین چیزی.
یک پاسخ
سلام بر استاد بینظیر
همین الان دارم اجرا می کنم نوشتن اگر روی چرخه نظم وپیوستگی قرار بگیرد برای من گریز پا خیلی عالی میشود مقید میشوم بنویسم کماکان که درگذشته می نوشتم نه بصورت نظم و روی تایم مشخص
۵تا ۵ دقیقه خیلی بی نظیره، اعجاب انگیزه ومفرح