شب شد و تازه رسیدم بیایم اینجا چیزکی بنویسم. روز کماسترسی بود. دو سه تا جلسهی حضوری و غیرحضوری داشتم. و چند کتاب خوب نصیبم شد، از جمله «رنگین کمان تغزل» از اوکتاویو پاز با ترجمهی سعید هنرمند. در صفحهی ۹۳ کتاب میخوانیم: «باید قدر ادبیات را دانست، زیرا به چند شیوه زبان را جایگاه نخستین باز میگرداند: یک) با ایجاد فضا و انعطاف کافی برای طنیندار کردن واژهها؛ دو) با ایجاد باز معنایی قاطع و موثر برای هر واژه؛ و سه) با توانمند کردن قدرت بیان و بازنمایی. وظیفهی شاعر پالودن زبان است، یعنی باز گرداندن آن به طبیعت اصلی.» و همهی ما که سودای نوشتن در سر میپروریم در وهلهی نخست باید بکوشیم که شاعر باشیم. شاید هرگز چیزی ننویسیم که عنوان شعر بر آن بگذارند، اصل حرف این است که با چشم یک شاعر به زبان بنگریم… از زیباسازان روز: دیدن کلمهیی نو. امروز در همین کتابی که گفتم «جیغواژه» را دیدم. جیغ+واژه. فریاد و هلهله جیغواژهاند. راه به چه ترکیبهای نابی میدهد فارسی. حس میکنم برخی واژهها برایم در حکم جیغواژهاند، یعنی حامل جیغهای مناند، مثل: هیاهو، دلشوره، نگرانی، استیصال، پریشانی، بنبست، روزمرگی و از این قبیل. من با این کلمات جیغ میزنم… بهترین اتفاق امروز اعلام فراخوان دورهی «هفتکار» بود. مدتها بود که در ذهن و قلمم خیسانده بودمش و دیگر باید رونمایی میشد. نوشتن فراخوان کوتاه این دوره تجربهی شیرینی بود، بیپرده از استیصال خودم نوشتم و راهی که پیمودهام، در آن خودافشایی و آسیبپذیری را به کار بستم تا خود همین فراخوان نیز نشانگر چیزی باشد که در دوره از راهوروش آن خواهم گفت…
2 پاسخ
چقدر جیغواژه خوبه. من شیفتهی آشنایی با کلمات تازه هستم. مرسی که هر بار با کلمات جدید شگفتزدمون میکنین.
چه دورهی مفیدی. همیشه تحسینتون میکنم که انقدر دغدغهمند هستین.
سلامت باشی زهرا جان. ممنونم.