☐امروز چه تند و شلوغ گذشت. تمرکز چندانی برای نوشتن در اینجا نداشتم. البته نوشتم، کمی با قلم روی کاغذ و مقداری هم در فایلی شخصی. هر وقت از بیپروانویسی در خلوتم دور میافتم احساس خلاء میکنم.
☐اول صبح، این متن را برای کانال تلگرام مدرسه نویسندگی نوشتم:
با ساختن یک کانال پُر محتوا هیچوقت ایده کم نمیآورید
شاید شما هم کانالی دارید که فقط بعضی وقتها چیزی در آن مینویسید؛ حتا مطمئن نیستند آن چند نفری که در کانالتان هستند نوشتههایتان را میخوانند یا نه.
این مطلب کوتاه میتواند شیوهی مدیریت کانالتان را تغییر بدهد.
اول ببینیم چرا داشتن یک کانال خوب چرا مفید است:
- باعث میشود انگیزهی بیشتری برای نوشتن داشته باشید.
- ذهن شما را فعال میکند تا در میان روزمرگیهایتان دنبال چیزهای قابل نوشتن باشید.
- آموختهها و تجربههایتان را هدر نمیدهید.
- مخاطبانی برای شما میآورد که میتوانند بهترین دوستان شما هم باشند.
این چند نکته به شما کمک میکند تا کانال جذاب و تأثیرگذاری داشته باشید:
- کوتاه بنویسید.
- از نوشتن پاراگرافهای بلند پرهیز کنید.
- فهرستوار بنویسید.
- عنوان جذاب و واضحی برای نوشتههایتان در نظر بگیرید.
- در همان آغاز متن انگیزهیی برای خواندن تمام متن بدهید.
- از ایموجیها (شکلکها) درست و بهاندازه استفاده کنید.
- برخی از کلمهها یا عبارتها را پُررنگ کنید.
پاداش کوتاه و شفاف نوشتن را بزودی در تمام عرصههای زندگیتان خواهید دید.
☐کارگاه حضوری جمعه را آنلاین کردیم. ساختار اجرای آن به کل تغییر کرد: فراخوان جدید: کلاس تولید محتوا
☐با بچهها جلسهی هفتگی داشتیم. دکتر فقیری و دوست نوازندهاش هم آمدند و جلسه عملن به نیمچهکنسرتی سنتی تبدیل شد.
برای بچهها از اهمیت کوتاهنویسی و شیوههای آن گفتم. اینکه با چند لحظه گفتوگو ایدهها شفافتر میشوند الهامبخش ماست تا در خلوت خودمان هم چنین گفتوگوهایی را شبیهسازی کنیم. برای واضح نوشتن باید مخاطب مشخصی را در برابر خودمان تصور کنیم و سعی کنیم به سادهترین شکل ممکن اصل مطلب را به او بگوییم. و چه بهتر که همیشه مخاطبمان را فردی کمحوصله و حواسپرت تصور کنیم که اصلن تمرکزی برای شنیدن مقدمهچینیهای طولانی ندارد.
☐برای لذت بردن از انتشار نوشتههایت باید خودت را دوست داشته باشی. بدون خوددوستی انتشار زجر است و انجام آن در طولانیمدت ناممکن. این خوددوستی را اما با خودشیفتگیِ بیمارگونه یکی نپنداریم. خوددوستی یعنی من دنیای ذهنی خودم را آنقدر ارزشمند میدانم که بخواهم دیگران را در آن شریک کنم. بنابراین اگر از انتشار نوشتههایتان میترسید، شاید بهتر باشید اول روی عزت نفس خودتان کنید.
☐«دندان سر جگر میگذارم نَپُکم از وِلخندی همیشگی.» این «ولخندی» را پیش از رمان «آهسته وحشی میشوم» ندیده بودم جایی. ولخندیهای من بیشتر برای برخی کلیپهای اینستاگرامیست، خندههای واقعی را میگذارم برای کمدیهای جدی.
☐برای من یکی که همیشه مؤثرترین پادزهر ناامیدی یادگیری است.
☐قبل از نوشتن، بعد از نوشتن
قبل از نوشتن:
نمیفهمیدم نوآوری در فارسینویسی یعنی چه.
بعد از نوشتن:
فهمیدم درست است که همه فارسی مینویسیم، اما اندک شماری از نویسندگان، فارسی را فراتر از روزمرگیهای آن میبرند. درک ظرافت کار آنها میطلبد که خودت هم برای چنین کاری تقلا کنی.
☐حافظ روز:
خوشتر از فکرِ می و جام چه خواهدبودن
تا ببینم که سرانجام چه خواهدبودن
غمِ دل چند توان خورد که ایّام نماند
گو نه دل باش و نه ایّام چه خواهدبودن
مرغِ کمحوصله را گو غمِ خود خور که بَرو
رحمِ آنکس که نهد دام چه خواهدبودن
باده خور غم مخور و پندِ مقّلد منیوش
اعتبارِ سخنِ عام چه خواهدبودن
دسترنجِ تو همان به که شود صرف به کام
دانی آخر که به ناکام چه خواهدبودن
پیرِ میخانه همی خواند معّمایی دوش
از خطِ جام که فرجام چه خواهدبودن
بردم از ره دلِ حافظ به دف و چنگ و غزل
تا جزای منِ بدنام چه خواهدبودن
4 پاسخ
امروز منم خیلی تند گذشت. البته چند روزیه که زمان تندتر میگذره. نمیدونم من اینطوری تصور میکنم یا برای همه اینطوریه.
چند روزی که یادداشتم رو منتشر میکنم، دلم نمیاد بدون نوشتن از روزم بخوابم. برای همین سعی کردم هر طور شده بنویسمش.
دربارهی محتوای کانال نوشتید، دیدم خیلی وقته توی کانالم چیزی نذاشتم و اتفاقن مطمئن نیستم چند نفری که هستن میخونن یا فقط کانال رو باز میکنن و رد میشن.
ولخندی، چه واژهی جالبی.
درود بر تو که خستگیناپذیری.
درود بر شما استاد گرانقدر، معلم واقعیِ من.😊
چرا صفحهی «دربارهی من» سایت اصلیتون رو بهروز نمیکنید؟ حس میکنم متن زیبایی شکل خواهد گرفت. مشتاقانه در شوق دیدارشم.🙂
سلام پارسا جان
عزیزمی.
امیدوارم بزودی مجالی برای بهروز کردن اونجا فراهم بشه.