دلتنگی برای نادیدهها و ناشناختهها را بیشتر میپسندید.
18 پاسخ
دلتنگ رؤیایی بود که هرگز نبافته بود
دلتنگ زندگیئی بود که اصلن نزیسته بود
دلتنگ خدایی بود که هیچوقت ندیده بود
دلتنگ غمی بود که هرگز رهایش نکرده بود
دلتنگ خندهای بود که بر لبانش نقش نبسته بود
دلتنگ عشقی بود که پیدایش نکرده بود
دلتنگ داستانی بود که ننوشته بود
دلتنگ شعری بود که هرگز نسراییده بود
دلتنگ زنی بود که هیچوقت مثل او نبود
🌹🌹🌹
دلتنگ شعری بود که نسروده بود.
دلتگ شهری بود که نرفته بود.
دلتنگ اهنگی بود که ننواخته بود
دلتگ بادی بود که نوزیده بود
دلتگ جاده هایی بود که نرفته بود.
دلتنگ شقایقهایی بود که به خاطر بیماریاش هیچ گاه از نزدیک لمسش نکرده بود.
روی تخت بیمارستان بود در اتاق بغلی اش دختری دنیا را ترک کرده بود و او
دلتنگ جورابهایی بود که خریده بود و نپوشیده بود
دلتنگ مهربانی هایی که نکرده بود
دلتنگ رنگهایی که نپوشیده بود
دلتنگ مادرانه هایی که کوتاهی کرده بود
دلتنگ. زندگی بود
دلتنگ عشقی بود که به او نرسیده بود
دلتنگ کتابی بود که نخوانده بود
دلتنگ نامهای بود که نیامده بود
دلتنگ راهی بود که نرفته بود
دلتنگ ایدهای بود که ارائه نداده بود
دلتنگ عزیزی بود که ملاقاتش نیامده بود
دلتنگ پدری بود که ندیده بود
دلتنگ جوابی بود که نشنیده بود
دلتنگ دلتنگ دلتنگ بود!
دلتنگ نگاهی بود که زیبایی را نمیشناخت
دلتنگ روزهایی بود که خودش را در آن گم کرده بود
دلتنگ عشقی بود که صدایش را نشنیده بود
دلتنگ اشکی بود که به گونه نرسیده بود
دلتنگ بعضی بود که نشکسته بود
دلتنگ هوایی بود که به عمق جانش نرفته بود
18 پاسخ
دلتنگ رؤیایی بود که هرگز نبافته بود
دلتنگ زندگیئی بود که اصلن نزیسته بود
دلتنگ خدایی بود که هیچوقت ندیده بود
دلتنگ غمی بود که هرگز رهایش نکرده بود
دلتنگ خندهای بود که بر لبانش نقش نبسته بود
دلتنگ عشقی بود که پیدایش نکرده بود
دلتنگ داستانی بود که ننوشته بود
دلتنگ شعری بود که هرگز نسراییده بود
دلتنگ زنی بود که هیچوقت مثل او نبود
🌹🌹🌹
درود بر تو میترا جان
دلتنگ زنی بود که هیچوقت مثل او نبود ❤ .چقد آشنا و نزدیکه این جمله .
🌷🌷🌷
سلام خانوم دکتر بسیار دوست داشتم و در دفترم رونویسی کردم
دلتنگ شعری بود که نسروده بود.
دلتگ شهری بود که نرفته بود.
دلتنگ اهنگی بود که ننواخته بود
دلتگ بادی بود که نوزیده بود
دلتگ جاده هایی بود که نرفته بود.
دلتنگ شقایقهایی بود که به خاطر بیماریاش هیچ گاه از نزدیک لمسش نکرده بود.
درود لیلای گرامی
fernweh: دلتنگی برای مکانی که تا به حال در آن نبودی .
👌
و من دلتنگم برای اینروزهایم که شاید هرگز تکرار نشود.
درود بر شما
روی تخت بیمارستان بود در اتاق بغلی اش دختری دنیا را ترک کرده بود و او
دلتنگ جورابهایی بود که خریده بود و نپوشیده بود
دلتنگ مهربانی هایی که نکرده بود
دلتنگ رنگهایی که نپوشیده بود
دلتنگ مادرانه هایی که کوتاهی کرده بود
دلتنگ. زندگی بود
دلتنگ عشقی بود که به او نرسیده بود
دلتنگ کتابی بود که نخوانده بود
دلتنگ نامهای بود که نیامده بود
دلتنگ راهی بود که نرفته بود
دلتنگ ایدهای بود که ارائه نداده بود
دلتنگ عزیزی بود که ملاقاتش نیامده بود
دلتنگ پدری بود که ندیده بود
دلتنگ جوابی بود که نشنیده بود
دلتنگ دلتنگ دلتنگ بود!
اگر دلتنگی دست و پا داشت از دلم رخت می بست
اگر دلتنگی توان داشت ناخن هایم را باز لاک میزد.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
دلتنگ نگاهی بود که زیبایی را نمیشناخت
دلتنگ روزهایی بود که خودش را در آن گم کرده بود
دلتنگ عشقی بود که صدایش را نشنیده بود
دلتنگ اشکی بود که به گونه نرسیده بود
دلتنگ بعضی بود که نشکسته بود
دلتنگ هوایی بود که به عمق جانش نرفته بود
دلتنگ خودش بود
دلتنگ خودش بود که شاد بود
دلتنگ پرنده ای بود که آزادش نکرده بود
دلتنگ فریادی بود که نزده بود
دلتنگ هوایی بود که آن را نفس نکشیده بود
دلتنگ تصویری بود که آن را ندیده بود
دلتنگ استادش بود که هرگز اورا از نزدیک ندیده بود