اندازه نکوست

☐«اندازه نگه دار که اندازه نکوست». این حرف سعدی که ضرب‌المثل هم شده، یکی از حیاتی‌ترین سخن‌هاست. زیباترین و بهترین چیزها هم  اگر خارج از اندازه باشند آسیب می‌بینند و زیان می‌رسانند. شاید باید هر روز از خودت را با ضرب‌المثل بسنجی و ببینی چیزی از اندازه خارج شده یا نه.

☐۱۹:۲۵. می‌خواستم زودتر بیایم بنویسم، وصل شدن چند کار به هم و ملاقاتی ناخواسته مانع شد. الان دلم می‌خواهد بروم قدری در کتابفروشی پرسه بزنم ذهنم باز شود.

☐۲۱:۲۶. یکسره غرق کتاب‌ها شدم و گذر زمان را نفهمیدم. شکار امروزم موفق بود. با ۹ تا کتاب خوب برگشتم دفتر، از جمله مجموعه‌ داستانی از نویسندگان مختلف، چاپ اول در امریکا، فقط ۱۰۰ نسخه. شروع برخی داستان‌های خیلی گیراست. امشب درباره‌ی یکی‌ش برایتان می‌نویسم. چند تا دفتر شعر خوب هم خریدم. از آن‌ها هم نقل می‌کنم. اینجا باید بیشتر شعر و داستان تحلیل کنم. برخی دفترهای شعر امشب از کتابخانه‌ی رضا براهنی است. جالب اینجاست که اول برخی کتاب‌هایی که دوست ندارد،‌ یک «نه»‌ بزرگ نوشته.

☐امشب زودتر می‌روم خانه. یعنی می‌خواستم الان بساطم را جمع کنم بروم ولی گفتم بگذار یک لایو هوا کنم، بعد. راستی، نیمی از فیلم جدید بیلگه جیلان را دیشب دیدم. داستان مردی میانسال و مجرد است که در مدرسه‌یی روستایی تدریس می‌کند. یکی دو تا از شاگردان دختر مدرسه به ناروا از او شکایت می‌کنند و متهمش می‌کنند به برخورد نسنجیده و ناپسند. تا اینجای فیلم که من دیده‌ام روح و روان معلم بهم ریخته و مات و مبهوت است که چرا جواب برخورد محبت‌آمیزش را چنین داده‌اند،‌ حتا متوجه می‌شود یک دلیل ماجرا برخورد نسنجیده‌ی معلم دیگری‌ست…. بعد از تماشای کامل فیلم به آن باز می‌گردم.

☐لایو هوا شد و انرژی‌ام بیشتر.

☐یک چیزی هم در کانال تلگرام مدرسه نویسندگی هوا کنم:

مرکز بین‌المللی داستان‌سرایی در شهر جونزبرا از ایالت تنسی مدعی است: «حالا بعد از سال‌ها تحقیقات علمی در ۱۷ زمینه‌ی مختلف، تحلیل‌گرها به این نتیجه رسیده‌اند که داستان‌سرایی قدرتمندترین ابزار برای ارتباط مؤثر است.»

از کتاب «تصویر مدیر به عنوان نویسنده‌ای جوان»، فیلیپ شونتالا، ترجمه‌‌ی آراز بارسقیان، نشر یکشنبه، ص. ۴۱

☐۱۰:۱۶. واقعن بلند شوم بروم خانه. باید خودم را از برق بکشم.

☐رسیدم خانه. شام و گپی با مادر غلام (ماجرای «مادر غلام» را در یادداشت‌های قبلی گفته‌ام). دوباره آماده می‌شوم برای کار.

☐این نقل قول را توی فیس‌بوک‌ دیدم و پسندیدم:

«پدرم یه روز بهم گفت:
“تا حالا توجه کردی که چه لذتی داره وقتی آدم بعد از عبور از یک تونل تاریک، دوباره نور خورشید رو می‌بینه؟”
می‌دونی، باید همیشه سعی کنی زندگی رو طوری ببینی که انگار تازه از توی تونل اومدی بیرون.»

– Mr. Smith Goes to Washington (1939)
– Frank Capra

8 پاسخ

  1. فیلم کشتن گوزن مقدس رو دیدم. کشکمشی که بر سر انتخاب داشت واقعن جالب بود. ولی از اینکه معصوم‌ترین فرد خانواده کشته شد، کمی ناراحت شدم. اون برای اینکه انتخاب نشه خودش رو اصلاح کرده بود. ولی در کل فیلم جالبی بود. سپاس از شما

  2. مثل همیشه زیبا بود 🙏🌹 . اگه ممکنه مجموعه داستانی رو که خریدین معرفی کنید .

  3. سلام، بوعلی سینا هم در کتاب طبش به تصدیق صحبت سعدی گفته هر دارویی کمش شِفا و زیادش بلاست.

    1. «About Dry Grasses»
      یه چیزی راجع به فیلم بگم: با سلیقه‌ی عموم مردم در فیلم دیدن فرق داره و حوصله و تأمل می‌طلبه.
      دربار‌ه‌ی دومین جمله:
      البته بعدش رفتم خونه و ادامه دادم. کار کسی رو نمی‌کشه، بیکاری و کم‌کاری شاید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *